
به گزارش
ایکنا؛ در این شماره از مجله «الهیات تطبیقی» مقالاتی با عناوین «نگرش دینی و تأثیر آن بر اندیشههای سیاسی سنت آگوستین و امام خمینی»، نوشته محمد عابدی اردکانی و علی مزیدی؛ «رابطۀ معنویت و الاهیات از دیدگاه مکگراث و شهید مطهری» تالیف حامد نظرپور و مجتبی سپاهی؛ «بررسی یکسانپنداری «شعیب» در قرآن و «اشعیاء» در کتاب مقدس» به قلم سهیلا جلالی کندری؛ مهدیه کیان مهر؛ «نقدی بر دینیسازی قانون جذب» تالیف مهدی پیچان و مهدی مطیع؛ «تحلیل تطبیقی عناصر هنری داستان طوفان نوح(ع) در سورۀ هود و سِفر پیدایش» نوشته کرم سیاوشی، میثم خلیلی و سمیرا قلی ئی؛ «آشناییزدایی مفهوم هویت در مثنوی بر مبنای تأویل قرآنی» تالیف بهجتالسادات حجازی و هادی پور شیخعلی و «روششناسی «کلام فلسفی» در اندیشۀ ابنمیثم بحرانی» نوشته مهدی گنجور منتشر شده است.
نگرش دینی و اندیشههای سیاسی آگوستین و امام(ره)
در چکیده مقاله «نگرش دینی و تأثیر آن بر اندیشههای سیاسی سنت آگوستین و امام خمینی» آمده است اهمیت امام خمینی(ره) و سنت آگوستین در حوزۀ تمدن اسلام و غرب، به دلیل آن است که افکار و آثار هر دو منشأ تحولات عمیقی بوده است؛ از این رو مقایسۀ اندیشههای سیاسی این دو شخصیت اهمیت زیادی دارد. این مقایسه براساس سه محورِ «ماهیتِ سیاست»، «ارتباط دین و سیاست» و «وظیفة شهروندان»، با توجه به تأثیرپذیری محورهای مذکور از نگرش دینی آن دو شخصیت، صورت گرفته است؛ بنابراین هدف پژوهش حاضر، مقایسۀ نگرش دینی امام خمینی و آگوستین و تأثیر آن بر اندیشههای این دو شخصیت است. بر اساس این، پژوهش حاضر از نوع توصیفیتحلیلی با ماهیّت کیفی و رویکرد مقایسهای است. جمعآوری دادهها نیز به شیوۀ کتابخانهای انجام شد. یافتههای پژوهش نشان میدهند گرچه دغدغۀ اصلی امام خمینی و آگوستین توجه به دین و برکشیدن آن بر فراز سیاست یا دینیکردن سیاست و درنهایت هدایت انسان به سوی حقیقت آسمانی و وحی و دستیابی او به رستگاری اخروی بوده است، نگرش و برداشت متفاوت آن دو متفکر از دین، باعث ایجاد تفاوت در باورهای سیاسی آنها شده است. آگوستین به جدایی بین امر سیاسی و امر دینی قائل است و سیاست را شرّ ضروری میداند که نتیجة آن، سلطة انسان بر انسان است؛ در حالی که امام خمینی معتقد است بین سیاست و دین پیوندی ناگسستنی وجود دارد و سیاست را تا حد قدسی ارتقا میدهد که وظیفة مهم هدایت انسانها به سوی کمال را به عهده دارد.
رابطۀ معنویت و الاهیات از دیدگاه مکگراث و شهید مطهری
نویسنده مقاله «رابطۀ معنویت و الاهیات از دیدگاه مکگراث و شهید مطهری» در طلیعه نوشتار خود آورده است معنویت یکی از نیازهای اساسی انسان است. یکی از مفاهیم بحثشده دربارۀ ارتباط با معنویت، مفهوم الاهیات است. منظور از الاهیات، تبیین نظاممند از خداوند و روابط خدا با جهان و همان نظام اعتقادی است. مکگراث یکی از متألهانی است که در حوزۀ مسیحیت به رابطۀ معنویت و الاهیات پرداخته است. در حوزۀ اسلام نیز شهید مطهری به رابطۀ معنویت با اعتقادات پرداخته است. هدف این مقاله، بررسی دیدگاه این دو متفکر دربارۀ رابطۀ معنویت و الاهیات با رویکرد مقایسهای و به روش توصیفیتحلیلی براساس آثار آنهاست. از دیدگاه دو متفکر، معنویتْ عنصری مهم در دین است. هر دو بر معنویت دینی و مبتنی بر اعتقادات دینی تأکید میکنند و معتقدند معنویت باید خدامحور و مبتنی بر متن مقدس باشد. هر دو بر جامعیت معنویت تصریح دارند و به پیوند عمیق معنویت و اعتقادات و پایه و اساس بودن اعتقادات برای معنویت معتقدند. وجد شباهتها نشاندهندۀ اهمیت نیاز معنوی انسان، ضرورت معنویت دینی و توجه به مبانی الاهیاتی معنویت است. با اینکه مکگراث تأکید میکند اعتقادات باید متقن باشد، برخی از اعتقادات مسیحی اینگونه نیستند. همچنین وحیانیبودن متن قرآن اثباتشدنی است؛ اما دربارۀ کتاب مقدس چنین مطلبی صادق نیست. تفاوتها ناشی از تفاوت جهانبینی و سنت دینی آنهاست.
یکسانپنداری «شعیب» در قرآن و «اشعیاء» در کتاب مقدس
در طلیعه نوشتار «بررسی یکسانپنداری «شعیب» در قرآن و «اشعیاء» در کتاب مقدس» میخوانیم جیمز بلمی ازجمله مستشرقانی است که گمان میکند اشتباهاتی در متن قرآن وجود دارد. او به دلیل پیدانکردن داستان «شعیب» در کتاب مقدس و واژۀ «شعیب» در زبانهای عبری، آرامی و کتیبههای عرب باستان، معتقد است واژۀ «شعیب» در قرآن، صحیح ثبت نشده و اصل آن «شعیا» یعنی صورتِ عربی کلمۀ «اشعیاء» است و داستان «شعیب» در قرآن بازگویی از پیشگویی «اشعیاء» دربارۀ عرب است و اصحاب ایکه، بازرگانان ددان در زمان اشعیاء نبی بودهاند. اهمیت بررسی ادعاهای او آن است که کمترین نتایج حاصل از آنها، تأکید بر اخذ قرآن از کتاب مقدس، تشکیک در واقعنمایی و صحت داستانهای تاریخی و خدشه در اعتقاد به تحریفنشدن قرآن است. نقد ادعاهای تفسیری او، در نتایج پیشگفته تردید وارد میکند. نتایج پژوهش حاضر نشان میدهند نام «شعیب» در اصل عربی است و نامهایی از ریشۀ «شعب» از زمان قبل اسلام در زبان عربی وجود داشتهاند. دلایلی نظیر تکرار نزول داستان شعیب در طول دوران نزول تدریجی، تداول قرائت، حفظ و آموزش قرآن، شیوۀ کتابت قرآن با حضور شاهدان و املاءکنندگان و ... استنساخ اشتباه این واژه را ناممکن میکند. همچنین، اقتباس «داستان شعیب» از «پیشگویی اشعیاء دربارۀ اعراب»، با توجه به تفاوتهای بنیادین در غرض، موضوع و جزئیات این دو داستان، پذیرفتنی نیست. همچنین توجیه لازم برای تطابق ددان با ایکه وجود ندارد. نتیجۀ مهم دیگر آنکه تغییر واژۀ «شعیب» به «اشعیاء» با معیارهای اصلاح متن بلمی مانند بهبود معنای متن و سازگاری با سبک قرآن مطابق نیست.
نقدی بر دینیسازی قانون جذب
نویسنده مقاله «نقدی بر دینیسازی قانون جذب» در طلیعه نوشتار خود آورده است مروّجان داخلیِ قانون جذب، آن را تأییدشدۀ متون دینی معرفی کردهاند؛ تا جایی که دعا در معارف دینی را همان قانون جذب دانستهاند؛ به طوری که اصرار و توجه به خواستهها در دعا برای تحقق آنها در عالم خارج است. در این نوشتار بیان میشود تسلطنداشتن علمی بر معارف دینی و سوء برداشت از مفهوم و هدف دعا و اجابت آن و نیز تقطیع و تأویل غیرعلمی آیات، ایشان را به راه ناصواب کشانده است. رهبران قانون جذب، خواست انسان را اصل و اساس در رسیدن به خواستهها میدانند؛ اما برخلاف نظر رهبرانِ قانون جذب، طبق برخی از آیات و روایات، خواست و ارادۀ خدا در هر دو عالم حکمفرما بوده است و آن مقدار از خواستۀ انسان که به آن میرسد نیز به ارادۀ خدا و بهواسطۀ تلاش اوست، نه به دلیل تجسم و تصورش. در دعا نیز برخلاف ادعای قانون جذب، آدمی خدا را عطاکننده میداند، نه اینکه ذهن و باور خود را معطی بداند. همچنین هدف از دعا فقط خواستن حاجت نیست، بلکه هدف اصلی، اظهار فقر و مسکنت و بندگی به درگاه خداست.
تحلیل تطبیقی عناصر هنری داستان طوفان نوح(ع)
در چکیده مقاله «تحلیل تطبیقی عناصر هنری داستان طوفان نوح(ع) در سورۀ هود و سِفر پیدایش» آمده است شیواترین ابزار بیان و انتقال مفاهیم و انگارههای مدنظر، روایت و به تصویر کشیدن وقایع در قالب «قصه» است که اهداف متعددی را با خود به همراه دارد. داستان طوفان نوح(ع) یکی از داستانهای مشترک در میان دو کتاب مقدس تورات و قرآن است. این پژوهش در راستای تحلیل عناصر داستان طوفان نوح(ع)، با روش تحلیل تطبیقی خرد، سامان یافته و با استفاده از روشهای جزئی دانش نشانهشناختی، واکاوی شده است. تاکنون پژوهش مشابهی صورت نگرفته است. نتیجۀ بهدستآمده نشان میدهد هرچند اشتراکهایی بین دو روایت در عناصری همچون بیان نزول عذاب بهسبب نافرمانی، تبیین شخصیت نقش اصلی داستان، کوهستانیبودن مکان داستان، محوریت زمانی خطی و منسجم وجود دارد، دربارۀ پیرنگ داستان، زاویۀ دید، شخصیتها، کشمکش، گفتوگو و صحنهپردازی تفاوتهای چشمگیری به چشم میخورد. نکتۀ مهم دیگر اینکه روایت تورات از طوفان نوح(ع) با پرداختن بیش از حد به جزئیات زمانی و مکانی، بیشتر شبیه روایتی تاریخی است؛ اما روایت قرآن از ماجرای طوفان در ورای بیان داستان، بیشتر اهداف هدایتی و انذاری و عبرتانگیز را دنبال میکند که این موضوع سبب جذابیت و اثرگذاری بیشتر روایت قرآنی شده است.
آشناییزدایی مفهوم هویت در مثنوی بر مبنای تأویل قرآنی
نویسنده مقاله «آشناییزدایی مفهوم هویت در مثنوی بر مبنای تأویل قرآنی» در طلیعه نوشتار خود آورده است یکی از مطالب عمیق و درخور بحث و تحقیق در بسیاری از علوم انسانی، موضوع هویت است. مفهوم هویت هرچند جدید و نوظهور است، ریشههای آن به قرون گذشته و حتی زمان پیش از اسلام بر میگردد. مولانا شاعر معناگرای بزرگ قرن هفتم، برمبنای اثرپذیری تأویلی از قرآن، تعبیر و تفسیر دیگری از مفهوم وطن و هویت دارد. هویت در قرآن بیشتر بر مبنای خودشناسی و بازگشت به فطرت الهی انسان است و همچنین به مقام والای انسان در پهنۀ هستی توجه میشود. نگاه قرآن به هویت جمعی، بیشتر بهصورت «امت واحده» و اتحاد بین امتها است. قرآن دلیل برتری انسانها و امتها را تفاوتهای ظاهری بیان نمیکند؛ بلکه در برتری تقوا، کسب دانش و جهاد فی سبیل الله معرفی میکند. در اندیشۀ مولانا عشق به ذات احدیت و انسانیت مبتنی بر نظریۀ جهان وطنی موج میزند؛ بنابراین نباید انتظار داشت او با تأکید بر ملیگرایی، آدمیان را به زندگی مادی و سرزمین مادری محدود کند. در نظر او، پس از ارجنهادن به هویت الهی، ذاتی و فردی، فراملیگرایی یا هویت جمعی اهمیت خاصی پیدا میکند. مولانا در مثنوی از مفهوم وطن بهنوعی آشناییزداییِ معنایی کرده است؛ از این رو آشناییزدایی در حوزۀ معنا و تأویلهای جدید از واژهها و مفاهیم نیز نمود دارد. در این پژوهش به شیوۀ تحلیل محتوای سرودههای مولانا در مثنوی، جنبههای متفاوت هویت بررسی شدهاند.
روششناسی «کلام فلسفی» در اندیشۀ ابنمیثم بحرانی
در طلیعه مقاله «روششناسی «کلام فلسفی» در اندیشۀ ابنمیثم بحرانی» میخوانیم علم کلام از آغاز پیدایش، به لحاظ روششناختی، مراحل و اطوار مختلفی را پشت سر گذاشته است؛ رویکرد نقلی و اخبارگرایی، روش جدلی، عقلی، تأویلگروی و رویکرد کلام فلسفی از مهمترین رویکردها در سیر تطور کلام شیعی به شمار میآیند. در این نوشتار با روش توصیفیتحلیلی، ضمن معرفی اجمالی جریان کلام فلسفی و مؤلفههای آن، روش کلامی ابنمیثم بحرانی، بیان و با ارائۀ شواهد متعددی از آثار و آرای او ثابت شده روش کلامی او عقلی - فلسفی است. او به سبک و سیاق مرسوم آثار فلسفی به امور عامه و طبیعیات را در اثر کلامی خود قواعدالمرام فی علم الکلام، طرح و همان شیوۀ حکما را در نگارش علم کلام در پیش گرفته است. بازکاوی و بیان شاخصههای کلام فلسفی در اندیشۀ ابنمیثم، از این نظر نیز بااهمیت است که با تأکید بر عقلانیت، استدلالگروی، آزاداندیشی و تفکر انتقادی میتواند یک الگوی روششناختی در حوزۀ کلام امامیه را پیشروی پژوهشگران و دینپژوهان قرار دهد.
انتهای پیام