فصلنامه روش‌شناسی علوم انسانی در ایستگاه 104
کد خبر: 3957356
تاریخ انتشار : ۱۳ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۲:۱۳

فصلنامه روش‌شناسی علوم انسانی در ایستگاه 104

یکصد و چهارمین شماره از فصلنامه روش‌شناسی علوم انسانی به صاحب امتیازی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه به زیور طبع آراسته شد.

به گزارش ایکنا، مقالات منتشر شده در این شماره از فصلنامه روش‌شناسی علوم انسانی، عبارت از «واکاوی چالش‌ها و کاربردهایِ روش بینامتنیت؛ فرود از نردبان انتزاع؛ سقوط در ورطه تقلیل‌گرایی»، «روش‎‌شناسی بنیادین اندیشه فمینیستی در ایران»، «روش‎‌شناسی پویایی‎ سیستم‌‎های نرم: یک رویکرد سیستمی ترکیبی در پژوهش‌‎های کارآفرینی»، «چارچوب هنجاری سیاستگذاری عمومی در سه لایه «فضیلت‌مداری»، «فقه ‌الأولویه» و «فقه الموازنه»»،‌ «چارچوبی برای انتخاب رویکرد مناسب در بررسی سیستم‌های اجتماعی» و «ارائه مدل روش‌شناسانه تأثیر فن‌آوری اطلاعات و ارتباطات (فاوا) بر روابط خانواده» هستند..

روش‌‎شناسی بنیادین اندیشه فمینیستی در ایران

در طلیعه نوشتار «روش‎شناسی بنیادین اندیشه فمینیستی در ایران» آمده است: روش‎‌شناسی بنیادین به‌جای بحث از کیفیت کاربست نظریه‎های علمی به چگونگی تکوین آنها پرداخته و زمینه‎های وجودی معرفتی و غیرمعرفتی آن را دنبال می‎کند. تکوین نظریه فمینیستی در غرب مبتنی بر تحولات معرفتی در فرهنگ غرب و برخی زمینه‎های غیرمعرفتی بود که در تعاملات فرهنگی ایران و غرب به صورت تقلیدی وارد جامعه ایرانی شد.

این پژوهش برآن است تا به روش‎شناسی بنیادین اندیشه فمینیستی در فرهنگ مولد آن و زمینه‎های ورود این نظریه به ایران بپردازد. تحولات معرفت‌‎شناختی در حوزه علم که به تغییر رویکرد پوزیتویستی به معرفت علمی منجر شد و ظهور فلسفه‎‌های وجودگرا که رویکردهای ذات‎گرایانه به انسان و هستی را به چالش کشید از جمله مهم‌ترین زمینه‌‎های وجودی معرفتی اندیشه فمینیستی در غرب بوده و نقد موقعیت نابرابر اجتماعی زنان در مقایسه با مردان و به چالش کشیدن علوم اجتماعی و انسانی مردانه از جمله زمینه‌‎های وجودی غیرمعرفتی فمینیسم در غرب است. همچنین ورود اندیشه‌‎های فمینیستی به ایران به بهانه‎‌های غیرمعرفتی و غیربومی صورت گرفته و نتیجه آن ناسازگاری این نظریه با فرهنگ جامعه ایرانی بوده است.

چارچوب هنجاری سیاستگذاری عمومی در سه لایه «فضیلت‌مداری»، «فقه ‌الأولویه» و «فقه الموازنه»

نویسنده مقاله «چارچوب هنجاری سیاستگذاری عمومی در سه لایه «فضیلت‌مداری»، «فقه ‌الأولویه» و «فقه الموازنه»» در چکیده نوشتار خود آورده است: در بخش عمومی اقتصاد اسلامی، طیف وسیعی از ملاحظه‌های اخلاقی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در ارزیابی و انتخاب برنامه‌ها و سیاست‌های عمومی در نظر می‌شوند؛ ولی این امر به معنای ایدئال‌نگری بدون چارچوب و منطق نیست. این مقاله دغدغه ترسیم منطق و چارچوب سیاستگذاری عمومی در اقتصاد اسلامی را دارد. بررسی کتاب‌های تخصصی علوم اقتصادی، فلسفه اخلاق، آرای اندیشمندان مسلمان و متون اسلامی، با روش تحلیلی−توصیفی نشان می‌دهد ارزیابی سیاست و برنامه‌های اقتصاد اسلامی دارای ساختاری چند لایه است. در لایه نخست (سیاستگذاری فضیلت‌مدارانه) تمام معیارهای مهم سیاستگذاری عمومی (مشروعیت، کارایی، برابری، آزادی و استقلال) در ارزیابی برنامه‌ها لحاظ می‌شود و هیچ‌کدام به بهانه رهایی از موقعیت‌های دشوار متعارض، فدای دیگری نمی‌شود؛

در لایه دوم (سیاستگذاری فقه‌الاولویه) موقعیت‌های متعارض مد نظر قرار می‌گیرد و برنامه‌های بخش عمومی با استفاده از قواعد و معیارهای اولویت در چهار مقصد «حفظ اصل اسلام و نظام اسلامی»، «حفظ جان انسان‌ها»، «حفظ تعالی جامعه» و «حفظ و رشد بهزیستی مادی» و هر کدام در سه رتبه ضروریات، حاجیات، تحسینیات رتبه‌بندی می‌شوند؛

در لایه سوم (سیاستگذاری فقه الموازنه) اهم و مهم کردن، با استفاده از معیارهای توزین و تحلیل هزینه فایده اجتماعی در سطح «مصلحت نهایی مسئله مورد بحث» دنبال می‌شود و آنچه در مجموع مقدم می‌‌شود، احتمالاً نفع بیشتری را عاید اجتماع مسلمانان می‌کند.

واکاوی چالش‌ها و کاربردهایِ روش بینامتنیت؛ فرود از نردبان انتزاع؛ سقوط در ورطه تقلیل‌گرایی

در طلیعه نوشتار «واکاوی چالش‌ها و کاربردهایِ روش بینامتنیت؛ فرود از نردبان انتزاع؛ سقوط در ورطه تقلیل‌گرایی» می‌خوانیم: بینامتنیت، در معنایی عام، بر شبکه ارتباطیِ تودرتوی متون با یکدیگر دلالت دارد. در این معنا، نظریه بینامتنیت به‌عنوان یک هستیِ انتزاعی جلوه‌گر می‌شود که بر مفهومی موسع و بی‌آغاز و پایان از این واژه صحه می‌گذارد. در این نوشتار، با عنایت به توجه فی‌مابین نظریه و روش، جایگاه بینامتنیت مورد واکاوی قرارگرفته و این پرسش مهم مطرح‌شده است که آیا اساساً نگاه روش‌گونه به بینامتنیت توجیه‌پذیر است؟

به نظر می‌رسد بینامتنیت به‌عنوان یک مفهوم پست‌مدرن بر سرِ دوراهیِ فرو غلتیدن در ورطه تقلیل‌گراییِ مفهومی از یک‌سو و محصور شدن در انتزاع متعلق به نظریه از سوی دیگر قرار داشته باشد. در حقیقت پاسخ این نوشتار به پرسش یادشده، «بلی» مشروط است. بینامتنیت یک روش است، به شرطی که مفهوم انتزاعیِ ارتباط بینامتنی به چیزی شبیه نقدِ سنتیِ منابع تقلیل یابد. عدم اهتمام واضعان اولیه واژه بینامتنیت، کسانی چون کریستوا و بارت، در کاربردی کردن روش بینامتنیت و هشدار از فرو کاهش بینامتنیت به مأخذیابی و تأکید بر نظریه به‌جای روش، چالشی را پدید آورد که نسل بعدی پژوهشگران بینامتنیت را به سمت روش‌ و کاربردی سازی بینامتنیت سوق داد. روش تحلیل بینامتنی مبتنی بر اصول و مراحلی است که نقطه تمرکز این نوشتار می‌باشد. واکاوی نظریه بینامتنیت، تقلیل آن به روش و چگونگی نحوه استفاده از آن در یک پژوهش علمی، از اهداف اصلی این پژوهش می‌باشد.

انتهای پیام
captcha