
به گزارش ایکنا، محمدتقی طباطبایی؛ استاد دانشگاه تهران، سوم دی ماه در آیین
رونمایی از کتاب «
روایت رضا»؛ روایتی از رضا داوری اردکانی درباره مسئله
توسعه در ایران که به همت پژوهش فکری توسعه، کتاب شرق، گروه اقتصاد، کانون دانشجویان علوم انسانی و گروه فلسفه
دانشگاه تهران برگزار شد با بیان اینکه کتاب «روایت رضا» یک گام به جلو است، گفت: این کتاب نشان میدهد کسانی در ایران در حال اندیشه هستند و اگر این مقدار را با وجود همه ضعفها به رسمیت بشناسیم این کتاب یک گام به جلو است لذا باید به نویسنده و ناشر تبریک بگوییم.
وی با بیان اینکه یکی از صریحترین و روشنترین اظهارنظر آقای داوری اردکانی است که در این کتاب و در قالب پاسخ به یکسری پرسش منعکس است، بیان کرد: در نوشته دبیر محترم علمی این کتاب، این تصور دیده میشود که گویی دکتر داوری یک تفکری داشته است و این تفکر ضد توسعه و پیشرفت بوده است و بعد از یک دوره نومیدی یک گردش جدی در افکار ایشان پدید آمده است ولی به گمان بنده اینطور نیست.
طباطبایی اظهار کرد: ایشان اگر نقدی به مدرنیته میکند از درون مدرنیته عبور میکند لذا میتوان اندیشه آغازین ایشان را ضد توسعه و ضد مدرنیته نبینیم چون فرض این است که جهان، مدرن است ولی مدرنیته وضع ایدهآل برای بشر نیست. ایشان باور دارد که انقلاب 57 جایگزینی برای مدرنیته است ولی نه لزوما تناقض بنیادین را قائل باشد.
وی با بیان اینکه سخن آقای داوری را باید در دو سطح بنگریم، افزود: ابتدا سطح فلسفی که نقد مدرنیته مطرح شده و سطح دو، روشنفکرانه است یعنی وقتی ما با این واقعیت برخورد میکنیم که جامعه به رغم تمام امیدها و آروزهایش به بنبست میرسد یک تفکر راهبردی به میان میآید که راه را نشان دهد؛ دغدغه او این است که امکانات موجود برای خروج از بن بست کنونی چیست؟ این دو سطح متفاوت است و لزومی ندارد که بگوییم او متناقض سخن گفته است.
طباطبایی با بیان اینکه واقعا در تفکر دکتر داوری یک چالشی وجود دارد که درگیری برای ذهن انسان ایجاد میکند، گفت: این درگیری تناقض مفهومی و منطقی و... نیست چون وضعیتی که در واقعیت با آن روبروییم همواره تناقضآمیز است؛ سخن این است که آیا یک فکری امکان گشودن آینده را دارد یا ندارد. آیا اگر من اینطور فکر کنم از قبل، راه برون رفت را بستهام یا خیر؟
مفهوم مدرنیته از منظر داوری اردکانی
وی با اشاره به مفهوم پایان مدرنیته و اینکه کتاب مدرنیته را یک آرمان نمیداند، اضافه کرد: پایان مدرنیته یعنی گسست بین قدیم و جدید که دکتر داوری بر این گسست تاکید دارد و در نقطه مقابل آن سیدجمال است که ریشه هر پیشرفت غرب را در اسلام و گذشته جهان اسلام می داند و ریشه مشکلات جهان اسلام را در کنار نهادن اسلام میداند در حالی که سید جمال متوجه نشده است عقل و علم قدیم و جدید تفاوت بنیادین دارند و البته اگر ما عقل و جهان قدیم و جدید را در یک گسستی تعریف کنیم مشکل جدیدی هم ایجاد خواهد شد.
طباطبایی افزود: خیلی از افراد نفهمیدهاند جدید، نو است و باید با این نو بودن به نحو تازه روبرو شد؛ دکتر داوری به تمایز بین قدیم و جدید قائل است ولی نه اینکه آنها را کاملا گسسته بداند؛ نکته مهم این است که دوگانه قدیم و جدید که آفریده شد گسل ایجاد خواهد کرد که هر کسی دو طرف آن قرا بگیرد نمیتواند به طرف مقابل برسد.
روایت شکست ارائه نکنیم
طباطبایی بیان کرد: اگر بگوییم عقل جدید عقلی کاملا متمایز از عقل قدیم است؛ عقل قدیم تماشاگر بود و جدید، سازنده و فهم دیگری از خدا و انسان و جهان داشت و عقل جدید کاملا در تضاد با آن است مشکل درست میکنیم؛ اگر این را خلق کردیم یعنی غرب توانست توسعه پیدا کند به این دلیل که عقل قدیم را کنار گذاشتند و نو شدند و جهان توسعه یافته را ممکن کردند و ما در قدیم ماندیم و در وسط گسل توسعهنیافتگی رها شدیم درجا زدیم و نه از قدیم بریدیم و نه به آینده پیوستیم. جهان توسعه یافته یعنی آدم بدون جهان؛ این تفکر روایت شکست برای ما ایجاد میکند.
وی افزود: تمام تفکراتی که از کلیدواژگانی چون امتناع و فروبستگی و انحطاط تفکر استفاده میکنند معتقدند قدیم و جدید کاملا فرق دارند و هیچ منطقی را نتوانستهاند تعریف کنند که در آن منطق ربط قدیم و جدید توضیح داده شود؛ این که گسستگی را به رسمیت بشناسیم و منطق تازهای را تاسیس کنیم نمونه آن ایده پیشرفت است و اگر نتوانیم منطقی برای پیشرفت طراحی کنیم ما را به روایت شکست میرساند و روایت شکست یعنی میداند درد چیست ولی در مان ناممکن است.
طباطبایی تصریح کرد: وضعیت توسعهنایافتگی که دکتر داوری آن را توصیف کرده است وضعیتی است که در آن درمان ناممکن است چرا؟ چون توسعهای خواسته میشود که برای وضعیت جدیدی است که توسعه نیافته عملا نمیتواند به آن بپیوندند مگر با با یک اراده و طلب و عزم و خواست. وقتی از ایشان بپرسیم که عزم چگونه ممکن میشود میگویند عزم مکانیزم ندارد و اگر بفهمیم توسعه نیافته هستیم این عزم در ما ایجاد خواهد شد.
این ناقد گفت: چالش اینجا است که وقتی به کسی بگوییم تو توسعه نیافته هستی یعنی در بین گسل قدیم و جدید نه راه پیش داری و نه پس او خواهد پرسید آیا من جدید هستم؟ من قدیمم؟ من اصلا جهانی ندارم و چگونه وقتی جهانی ندارم عزم کنم؟ من در میانه گسست هستم و چگونه باید از این وضع خارج شوم؟ اگر من خودآگاهی به توسعه نیافتگی پیدا کنم شاید بیرون بیایم ولی خیلی وقت است که روایتهای خودآگاهی از شکست سخن میگویند.
استاد دانشگاه تهران اظهار کرد: این طلب نمیتواند ایجاد شود چون آن منطق دوگانه وجود دارد؛ ما نه تنها قدیم را از جدید گسیختهایم بلکه آنچه در جهان توسعه یافته کمال و خیر است را هم خیر و کمال نمیدانیم و معتقدیم مدرنیته تمام شده است و این یعنی آن اراده هم هرگز ایجاد نمیشود چون اراده براساس نیاز ایجاد میشود و نیاز هم براساس کاستی و فهم کاستی براساس معیار کمال ممکن خواهد شد زیرا وقتی کاستی بود برای رفع آن تلاش میشود.
نفی مدرنیته یعنی تداوم توسعهنیافتگی
وی افزود: وقتی گفتیم امر جدید پایان یافته است چه ارادهای برانگیخته خواهد شد و فقط وضعیت توسعهنیافتگی تداوم خواهد یافت هر قدر هم نسبت به آن خودآگاهی پیدا کنیم؛ انگیزش وقتی ایجاد میشود که دو کار را بکنیم؛ یکی اینکه تاریخ توسعه یافتن ایران را بفهمیم یعنی ایران را دوپاره نکنیم و بگوییم ایرانیها در قدیم یک طوری بودند و بعد با غرب روبرو شدند و فهمیدند چیز جدیدی آمد و همه جهان آنان را بهم ریخت.
ایرانیان همواره در تاریخ مشارکت کننده بودند
طباطبایی اظهار کرد: ایرانیان در طول تاریخ همانطور که هم اکنون همواره با آخرین ترقیهای جهانی در نسبت بوده و هستند و همواره ایرانی در تاریخ جهان مشارکت کرده است؛ در رخداد جنگهای ایران و روس ما شکست خوردیم ولی آغاز بیداری و بازاندیشی برای ما بود و ما از گذشته قطع نشدیم. اصلا ما از جهان غرب بیخبر نبودیم و از دوره صفوی آشنا بودیم که سند تاریخی آن در کتابی در سال 1624 موجود است.
طباطبایی تصریح کرد: اینطور نبود که ایرانی وقتی با جهان غرب روبرو شد همه جهان خود را باخت بلکه ما پیوسته کوشیدیم و تا زمانی که نتوانیم کوشش ایرانی را به رسمیت نشناسیم کوشش دکتر داوری را هم قدر نمیدانیم. اگر دکتر داوری استاد من نبود من هم اهل اندیشه نبودم و آنچه در نقد او میگویم این گمان را ایجاد نکند که بیرون از بازی، بازی میکنم؛ کاملا در نسبت با ایشان بازی میکنم؛ همه به قدیم و جدید اندیشیدهایم ولی ملکم خان و میرزای نوری و ... نیندیشیدهاند.
وی افزود: نکته دوم اینکه ما باید به نحو فنی سراغ این مطلب برویم یعنی بتوانیم منطقی بیاوریم که گسستگی در عین پیوستگی را توضیح دهد نه منطق گسست که نمیتواند اندیشه درست کند و نکته سوم اینکه اگر بخواهیم از این وضع خارج شویم باید به چالشهای جهان امروز بیندیشیم یعنی امروز که هوش مصنوعی آمده است نگوییم برای جهان غرب است.
استاد دانشگاه تهران در پایان تأکید کرد: باید با تمام بضاعت خود که بسیار اندک است با تمام قدرت به میدان وارد شویم و این اراده فقط با کنشورزی پیموده میشود کما اینکه غربی این کار را کرد؛ نباید نشست و دائما گفت ما در وضع توسعه نیافتگی هستیم و چه باید بکنیم و مکانیزم آن را هم که نمیدانیم؛ تا به جای توسعه نیافتگی از تلاش ایرانیان برای توسعهیابی سخن نگوییم تغییری ایجاد نمیشود ما امروز حرف برای زدن در جهان داریم به شرطی که خودمان را جدی بگیریم.
انتهای پیام