از زمانی که آیات وحی و کتاب آسمانی ما مسلمانان بر سینه مبارک حضرت محمد مصطفی(ص) نازل شد تا به امروز؛ در پس گذار بیش از 14قرن، فراز و فرودهای مختلفی را ملت مسلمان پشت سر گذاشتهاند.
از سوی دیگر؛ چنانکه در بطن و متن قرآن کریم نیز تأکید شده که این معجزه الهی از گزند هرگونه تحریف در امان خواهد ماند؛ همین مولفه باعث شد تا در پس گذار همنشینی و انس کاتبان؛ قاریان؛ پژوهشگران؛ ادیبان و هر آن کسانی که از این سرچشمه عظیم فیاض و معرفتبخش بهره بردهاند هر یک به سهم خود، خوشهچینی از این خوان گسترده و دریای نعمات الهی باشند.
در بدو تولد تفکر و نگرش محققانه و پژوهشگرانه به ساحت و رویکرد ادبیتِ جهان ادبیات زبان قرآن، بسیاری از پژوهشگران و محققان کشورمان نیز تلاش کردهاند تا هر یک از این اقیانوس گسترده نه فقط برای خود که برای ارتزاق عموم علاقهمندان در حوزه معارف و مبانی قرآنی در مواجهه با این کتاب آسمانی دستاوردهایی داشته باشند.
به همین سبب خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا) در سایه دعوت از یکی از همین پژوهشگران؛ استاد محمد تیموری که نگاهی متفاوت بر حوزه سورهها و آیات مبارکه قرآن کریم با محوریت ساختار کتاب آسمانی در پس تحقیقی بیش از پنج ساله آن را قلمی و در اثری مکتوب در دست انتشار دارد دعوت کرده تا به این واسطه بتوانیم نگاهی به جدیدترین اقدامات صورت گرفته در حوزه جایگاه و ماهیت اثرگذاری زبان و معارف قرآنی در بُعد ساختارشناسی این معجزه الهی داشته و ورودی متفاوتی به دستاوردهای حوزه تحقیقی و پژوهشی در قالب همنشینی و انس با کلام الله مجید را پیشاروی مخاطبان عرضه کنیم.
آنچه در ادامه میآید گفتوگوی ایکنا با محمد تیموری؛ استاد دانشگاه و دکترای علوم قرآن و حدیث درباره نگاه محققانه و خروجی تدقیق و پژوهش وی بر متن و بطن کلامالله مجید است.
بحث نگاه من و این اثر در باب ساختارشناسی سورههای قرآن کریم است، منتها نه به سبکی که از گذشته تاکنون مرسوم بوده -که البته زحمات زیادی در این راستا کشیده شده و کتب زیادی به رشته تحریر در آمده است-؛ بلکه با نگرشی جدید که از پاراگرافنویسی شروع میشود.
برخی معتقدند که مطالب و علوم روز را نباید به سادگی با قرآن تطبیق داد، این نظر از این منظر که باید علم دقیق باشد و همهجانبه، و به نتیجه غایی و اطمینانبخشی رسیده باشد، کاملا درست است؛ لیکن بحث پاراگرافنویسی یا ساختارشناسی قرآن کریم مطلبی نیست که امروزی بوده و در گذشته مطرح نباشد و نتوان ساختار قرآن کریم را به این سبک تعیین کرد.
بسیاری از قرآنپژوهان مسلمان و غیر مسلمان، قرآن کریم را فاقد ساختار میدانند، به ویژه مستشرقان ازجمله «تئودور نولدکه»، زبانشناس و مترجم آلمانی. وی تنوع موضوعات و مضامین، تغییرات مکرر ضمایر، تعویض گوینده و تغییر مخاطب در آیات پیاپی را از معایب قرآن میداند اما نتیجه پژوهش بنده نشان میدهد که همین مطالب، خود وسیله ساختارسازی و تعیین ساختار سورهها است.
من، همچون بسیاری از قرآنپژوهان معتقدم که قرآن کریم دارای سبکی گفتاری است. در سبک گفتاری، سخنران برای بیان مطلب مورد نظر خود، صرفاً از کلمات تخصصی بهره نمیبرد بلکه با شعر، حکایات، مثل و مطالب مختلف به بیان مقصود خود میپردازد. سبک و نظام نوشتاری با نظام گفتاری متفاوت است و هر نظام، شاخصههای مخصوص به خود را دارد، البته شاخصههای این دو در عین تفاوت، دارای مشترکاتی نیز هستند.
از جمله شاخصههای مشترک این دو نظام، پاراگرافبندی «متن» است، لیکن هر نظام علائم پاراگرافبندی متفاوتی دارد. در متن نوشتاری، برای نشانهگذاری از علائم بصری و دیداری استفاده میشود در حالی که در متن گفتاری، علائم از نوع الفاظ یا نکات دستوری هستند.
یعنی وقتی میخواهیم متن نوشتاری را بررسی کنیم، ساختار متن از منظر فیزیکی و ظاهری نیز قابل تشخیص است، اما آیات قرآن اینطور نیستند. پس مخاطب از کجا متوجه آغاز و پایان یک پاراگراف خواهد شد؟ در اینجا برخی نشانههای لفظی به کمک او میآید. یعنی به جای علائم صوری پاراگرافبندی، نشانههای لفظی داریم.
بعد از پاراگرافبندی، آنها را بر اساس اصول پاراگرافنویسی دستهبندی کرده، فصول را تعیین میکنیم. ممکن است یک سوره از چند پاراگراف یا چند فصل تشکیل شده باشد و ممکن است فقط شامل یک پاراگراف باشد.
ساختارشناسی متن، مطلب جدیدی نیست اما روش رسیدن به آن مهم است که میتواند متفاوت باشد.
برخی مفسران به ویژه از قرن چهاردهم به بعد، به ساختارمندی سورههای قرآن کریم معتقدند و تفاسیری نیز بر این اساس به رشته تحریر درآوردهاند. تفسیر «المیزان» نمونهای از این دست آثار است. مرحوم حضرت علامه طباطبایی، در این تفسیر شریف، ابتدا غرض سوره را تعیین ساخته، بیان میدارد که این سوره در راستای چه غرض و منظوری است. سپس سوره را «سیاقبندی» کرده و با توجه به غرض محوری سوره، اجزاء هر سیاق را تفسیر میکند.
یا مرحوم امین احسن اصلاحی که در ساختار سورهها زیاد کارکرده و از مدافعان ساختارمندی سورههای قرآن است همین روش را دارد. وی قسمتهای سوره را «فصل» نامیده (به جای سیاق) و روش وی نیز در تفسیر سوره، از کل به جز است.
روش پیشنهادی من، از جزء به کل است. آقای محمد خامهگر هم درباره ساختار سورهها زیاد کار کرده است و کتب متعددی از جمله کتاب «تفسیر ساختاری سورههای قرآن کریم» دارند. وی نیز سوره را با توجه به معانی و مفاهیم آیات به قسمتهایی تحت عنوان «گفتار»، تقسیمبندی و تفکیک کرده است. درحالیکه بنده معتقدم که اگر تنها به مفاهیم آیات توجه شود، کار تقسیمبندی سخت میشود. به نظر من، در قرآن کریم شیوهای داریم که خودش آیات را دستهبندی میکند و جای اینکه با توجه به مفهوم آیات، یک سیاق تعیین کنیم، میگوییم خداوند در این یک یا چند آیه، دارد با شخص حضرت رسول(ص) صحبت میکند و این یک پاراگراف خواهد بود، سپس روی سخن به سمت مومنان میشود و در نتیجه پاراگراف جدید تشکیل میشود. یعنی وقتی خداوند یک شخص را مخاطب قرار میدهد تا به خطاب دیگر نرسیده پاراگراف ادامه دارد و به محض خطاب جدید، پاراگراف جدید شروع میشود. لذا ما بدون توجه به محتوای آیات میتوانیم سوره را پاراگرافبندی کنیم.
بدین ترتیب، هر سوره پاراگرافهایی دارد که محدودۀ هریک با تغییر مخاطب یا سایر نشانههای لفظی تعیین میشود و از جمع دو یا چند پاراگراف، بر اساس اصول پارگرافنویسی یک فصل ایجاد میشود. بر اساس اصول پاراگرافنویسی میتوان مقدمه، متن میانی و موخره یا نتیجهگیری سوره را نیز تعیین کرد. این سازوکار ما را به ساختارشناسی سوره رهنمون میسازد و روش و نظریۀ پیشنهادی اینجانب است.
فرمایشات الله تعالی به گونهای است که همه مردم بفهمند و در آن تدبر کنند؛ به زبان انسان است پس قواعد زبانی بر آن حاکم است.
یکسری نشانههایی داریم که عام هستند و برخی خاص. نشانههای خاص یعنی اینکه هرجا خداوند متعال تکلم میفرمایند یا شخصی را مخاطب قرار میدهد آغاز پاراگراف است. هر جا هم یک روایت یا حکایت جدید آغاز شود همین وضعیت را داریم؛ یعنی پاراگرافی نو با موضوع حکایت. نشانههای آن هم ندا و یا افعال امری یا سوالی یا خبری در ابتدای آیه است، کلماتی مثل «قُل»، «یا ایها الذین...» یا افعالی همچون «یستعجلونک»، «انا ارسلناک»، «انا فتحنا» و غیره و در بخش حکایات الفاظی همچون «واذکر»، «واتل»، «اذکر»، «هل اتیک حدیث» و غیره.
یعنی با مشخص شدن سبک آیه (تکلم، تخاطب، بیان حکایت یا مثل و...) دیگر به محتوای آیه کاری نداریم تا به آیه بعدی برسیم؛ با توجه به واو عطف یا سایر علائم در ابتدای آیه، تشخیص میدهیم که این آیه در ادامه آیه قبلی است یا خیر. اگر نباشد پاراگراف جدید آغاز میشود.
امروزه اساتید زیادی در بحث تدبر قرآن کار کردهاند. عدهای از اساتید هم به نوعی درخصوص بخشبندی سورهها تلاش میکنند و با استفاده از محتوای آیات به این تقسیمبندیها میرسند؛ که البته از همینجا اختلاف در تقسیمبندی و سیاقبندی آغاز میشود، چون قاعدهمند نیست. برخی هم تقارن موجود در سورهها را بررسی کردهاند مثل «کویپرس» یا «رابینسون»؛ که البته این افراد نیز برای دستهبندی بیشتر از معنا استفاده کردهاند.
برخی هم از نشانههای لفظی محدودی استفاده میکنند مثل «سعید حَوی»، مفسر و یا «سلوی العوا» که پژوهشگر قرآنی است. این دو استثنائا از چند نشانه برای فصلبندی نام بردهاند که جای بحث دارد. لذا روش بنده به درد متدبر، مفسر و پژوهشگر قرآنی برای دستهبندی میخورد.
پس روشهای زیادی برای ساختار شناسی وجود داشته اما قاعدهمند نبوده است. قواعد پیشنهادی اینجانب را میتوان در مورد اکثر سورهها پیاده کرد. به همین دلیل آن را روش ساختارشناسی سورههای قرآن کریم نامیدهایم.
برای مثال سوره «حجرات» با خطاب خداوند به مومنان آغاز میشود. آیه دوم ادامه آیه اول است و آیه سوم مخاطبی ندارد؛ اما در آیه چهارم مخاطب جدید داریم که آغاز پاراگراف جدید میشود پس سه آیه اول یک پاراگراف را تشکیل میدهد.
آیۀ 4، خطاب به رسول اکرم(ص) است پس با تغییر مخاطب و تغییر از آیۀ غیابی به خطابیِ میانی مواجهیم، لذا این آیه آغازگر بخش جدید است.
آیۀ 5 (بدلیل وجود واو عطف) ادامۀ آیه قبل و در نتیجه ادامۀ پاراگراف جاری است.
آیۀ 6 خطاب ندایی به مؤمنین است و نشان از آغاز پاراگراف جدید دارد، لذا پاراگراف 2 با همین 2 آیه پایان یافته است.
آیات 6 و 7 خطاب ندایی به مؤمنان هستند، لذا آغازگر پاراگراف جدید هستند. بر اساس قواعد این نظریه، باید آیه 7 خطابی، آغازگر بخش جدید باشد، لیکن به دلیل وجود واو عطف در ابتدای آیه، به استناد قواعد پیشنهادی، در حکم آیه قبل بوده و بخش جدیدی آغاز نمیشود.
آیۀ 8 مخاطب جدیدی ندارد و ادامه پاراگراف است.
مابقی سوره بر اساس قواعد پیشنهادی پاراگرافبندی میشود که مخاطبان محترم میتوانند به مقاله «نقش نشانههای لفظی در بخشبندی موضوعی سورههای قرآن کریم؛ مطالعه موردی سورۀ حجرات» مراجعه کنند.
مقالات تکمیلی نیز در خصوص ساختارشناسی سورهها به چاپ رسیده که عبارتند از: «مطالعه شواهد لفظی در بخشبندی موضوعی سوره مائده» و «گامی نو در ساختارشناسی سوره فتح».
یک نکته مهم این است که گفتار افراد با یکدیگر تاثیری در تعیین ساختار سوره ندارد. مثلا کافران با مؤمنان، یا مؤمنان با مؤمنان و غیره.حتی مکالمات پیامبر اکرم(ص) نیز با دیگران، با وارد شدن لفظ «قُل» در ابتدای کلام ایشان، در ساختارسازی سوره مؤثر واقع میشود.
البته سوره «حمد» استثناست در اینجا تکلم انسان با الله تعالی، ساختار سوره را تعیین کرده است. در این سوره، چند آیه غیابی داریم، سپس مخاطب جدید که الله تعالی است (از ایاک نعبد و...)، تا آخر سوره مخاطب جدیدی وجود ندارد لذا سه آیۀ آخر تشکیل پاراگراف دوم را میدهد. پس ساختار دوپاراگرافی است.
مخاطبین گرامی برای مطالعۀ تفصیلی این نظریه میتوانند به کتاب «روش ساختارشناسی سورههای قرآن کریم بر اساس نشانههای لفظی و اصول پاراگرافنویسی» مراجعه کنند.
در پایان بر خود لازم میدانم از اساتید بزرگواری که در این زمینه بنده را راهنمایی کردهاند، علی الخصوص جناب دکتر محمدرضا آرام تقدیر و سپاسگزاری کنم.
گفتوگو از امین خرمی
تنظیم از عباس کریمی عباسی
انتهای پیام