کد خبر: 4316140
تاریخ انتشار : ۲۱ آبان ۱۴۰۴ - ۱۱:۰۶
مهدی ساعتچی بیان کرد

گفتار درباره فرهنگ بدون فهم بنیادهای متافیزیکی ممکن نیست

عضو هیئت علمی گروه فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه شهید مطهری نشست علمی «فرهنگ و متافیزیک در سنت فکری فارابی» با سخنرانی مهدی ساعتچی، استاد فلسفه اسلامی، در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران برگزار شد.

گفتار درباره فرهنگ بدون فهم بنیادهای متافیزیکی ممکن نیست

به گزارش ایکنا، مهدی ساعتچی استاد و پژوهشگر فلسفه در نشستی که به همت کانون جهان ایرانی در دانشگاه تهران برگزار شد به نسبت «فرهنگ و متافیزیک نزد فارابی» پرداخت. او با رجوع و خوانش آثاری از فارابی همانند «الملّة» و «الحروف»، از طرح این پرسش سخن گفت که آیا می‌توان با رجوع به متافیزیک فارابی از مقوله فرهنگ سخن گفت. او در ادامه به مفاهیم اساسی چون «فرهنگ» و «متافیزیک» پرداخت و از نسبت این دو در اندیشه فارابی سخن گفت و در نهایت به آورده‌ای که این مسئله برای جهان امروز می‌تواند داشته باشد گفت.

معناشناسی «فرهنگ» از گذشته تا امروز

ساعتچی در آغاز تأکید کرد که پیش از هر بحث، باید معنای واژه فرهنگ روشن شود؛ زیرا آنچه امروز از آن سخن می‌رود، مفهومی متکثر و سیال است که شاید معناهای متفاوتی داشته باشد.

از سویی شاید بتوان گفت فرهنگ در معنای امروز، گستره‌ای از رفتارها و باورهای جمعی است، اما پرسش این است که آیا این گستره، بنیاد فلسفی دارد یا نه؟ و اگر دارد، نسبتش با هستی و عقل انسانی چیست؟

در این طرح اولیه، وی مسئله را از دو سوی فلسفی گشود: نخست از حیث مفاهیم انسانی، و دوم از حیث ریشه‌های وجودی آنچه فارابی از ملت و امت سخن گفته است.

فرهنگ به مثابه ملت در آثار فارابی

ساعتچی با اشاره به معنای واژه فرهنگ در آثار فارابی، گفت: هر چند این واژه به شکل مستقیم در آثار فارابی نیامده، اما در قالب مفهوم «ملت» فهم می‌شود. ملت نزد فارابی، مجموعه‌ای است از باورها، اعمال، رفتارها و ارزش‌هایی که برآمده از یک هویت جمعی است. این هویت، در پیوند با نظامی مرجعیتی قرار دارد؛ مرجعیتی که در اندیشه فارابی یا پیامبرِ الهی است، یا حکیم و رئیس اول جامعه.

وی توضیح داد که فارابی ملت را در دو قالب می‌بیند: ملت فاضله و ملت غیر فاضله. ملت فاضله همان جامعه‌ای است که باورها و اعمالش بر اساس عقل و اخلاق سامان یافته‌اند و به سوی غرضی مشترک هدایت می‌شوند. ملت غیر فاضله در مقابل، مجموعه‌ای است از رفتارهایی که از مرجعیت عقلی جدا شده و بیشتر به تقلید و نمادگرایی گرفتار آمده‌اند.

ساعتچی افزود: ملت، از منظر فارابی، مصداقی است از فرهنگ به معنای فلسفی آن؛ زیرا باورها و اعمال مشترک، همان چیزی‌اند که امروز ما مؤلفه‌های فرهنگ می‌نامیم. ملت در این معنا، فرهنگ برآمده از عقل و اخلاق است؛ فرهنگی که به سوی کمال انسان و سعادت جمعی جهت دارد.

ریشه لغوی ملت و پیوند آن با دین

ساعتچی در ادامه با تحلیل واژه‌شناختی ملت، توضیح داد که در لغت، «ملت» از ریشه «املاء» گرفته شده و به معنای آن است که آیینی از سوی خداوند بر پیامبران «املا» شده است. از این جهت، در زبان قرآن، واژه ملت هم برای آئین ابراهیم، هم برای نصارا و حتی برای کافران به کار رفته است؛ و بدین معنا ملت «دین خاص» نیست، بلکه شیوه‌ و طریقت زندگی یک قوم است، اعم از فاضله یا غیر فاضله. این نگاه فارابی، ملت را به مثابه نظام فرهنگی یک اجتماع نشان می‌دهد، نه صرفاً ساختار سیاسی یا دینی.

گفتار درباره فرهنگ بدون فهم بنیادهای متافیزیکی ممکن نیست

متافیزیک؛ بنیان هستی‌شناختی فرهنگ

ساعتچی در ادامه به تبیین مفهوم متافیزیک نزد فارابی پرداخت و گفت: متافیزیک در فلسفه اسلامی، صرفاً دانشی برای شناخت موجود بما هو موجود نیست، بلکه درک انسان از نسبت خود با هستی است؛ یعنی آن دریافت کلی که عقل را از خیال و مثال فراتر می‌برد و به حقیقت پیوند می‌دهد. او تأکید کرد که بدون این دریافت کلی، هیچ فرهنگ پایداری شکل نمی‌گیرد. فرهنگ فاقد متافیزیک، تنها انباشتی از نمادهاست. فرهنگ متکی بر متافیزیک، حامل معناست؛ زیرا بر مبنای درک کلی انسان از هستی و غایت خود بنا شده است.

عضو هیئت علمی دانشگاه شهید مطهری افزود: از آثار فارابی، ملت آن‌گاه پدید می‌آید که اجتماع انسانی، از سطح زبان، خطابه و شعر (به عنوان درجات نخستین آگاهی) به سطح عقل و نظر برسد. در جامعه‌ای که صرفاً از زیبایی‌های زبان سخن می‌رود و از درک عقلی هستی محروم است، فرهنگ هنوز به مرحله فلسفی خود نرسیده است.


بیشتر بخوانید: تفکر فلسفی آرمان مشترک می‌خواهد 

از زبان تا قانون؛ سیر تکوینی فرهنگ در فلسفه فارابی

در تاریخ عقل انسانی، گذار از زبان به منطق، و سپس به قانون و سیاست، سیر فرهنگی انسان است. فارابی در کتاب الحروف نشان می‌دهد که انسان ابتدا با زبان آغاز می‌کند، سپس بر مبنای عقل، قانون وضع می‌کند، و آن‌گاه با «درک کلی از وجود»، جامعه ملت‌ساز می‌شود. ملت، نقطه پیوند عقل نظری و عقل عملی است؛ یعنی جایی که «منطق» و «نوامیس» به صورت هم‌زمان پدید می‌آیند.

آنچه ما فرهنگ می‌نامیم، پس از پیدایش ملت فاضله و پس از تحقق عقل نظری در جامعه شکل می‌گیرد؛ از این‌ رو ملت متأخر از متافیزیک است و فرهنگ متأخر از ملت.

فرهنگ اسلامی؛ برآمده از مفاهیم متافیزیکی وحی

ساعتچی در ادامه با اشاره به اینکه فرهنگ اسلامی بر پایه مفاهیم متافیزیکی‌ شکل گرفته گفت: درون وحی اسلامی پیش از آنکه در فلسفه تدوین شود، ریشه داشته‌اند. واژه «الله» در اندیشه فارابی نمونه‌ای از همین پیوند زبان و متافیزیک است.

وی توضیح داد که فارابی با تحلیل این واژه نشان می‌دهد: متافیزیک فلسفی (خداوندِ واجب‌الوجود) و متافیزیک کلامی (خداوندِ قدیم) هر دو از یک سرشت عقلی بر می‌آیند و بدون درک متافیزیکی از جهان، الفاظ متن وحی اساساً مفهوم نمی‌شوند.

جذب فلسفه یونانی در فرهنگ اسلامی؛ از ترکیب تا هضم

استاد دانشگاه شهید مطهری در بررسی چگونگی جذب فلسفه یونان در فرهنگ اسلامی گفت: ما زمانی توانستیم فلسفه یونانی را در تمدن اسلامی جذب کنیم که توانستیم نشان دهیم مفاهیم آن، مصادیقی در فرهنگ خود دارند؛ برای مثال، مفاهیم «وجوب» و «امکان» را در چارچوب آموزه‌های اسلامی معنا کردیم. وی هشدار داد که اگر چنین نسبت مفهومی برقرار نشود، ترجمه‌های فلسفی امروزی نه به تحول فرهنگی، بلکه به سردرگونی فرهنگی می‌انجامند.

ترجمه فلسفه، تا زمانی که نسبت آن با مؤلفه‌های فرهنگ بومی برقرار نشود، کار فلسفی نیست، بلکه فقط انتقال الفاظ است. جذب فلسفه، نیازمند درک متافیزیکی از مفاهیم وارداتی است.

گفتار درباره فرهنگ بدون فهم بنیادهای متافیزیکی ممکن نیست

تقدم فلسفه بر فرهنگ و چهار میدان چالش معاصر

ساعتچی در بخش پایانی با بازخوانی نتایج بحث، یادآور شد که از دیدگاه فارابی، فرهنگ متأخر از فلسفه است؛ زیرا بدون درک هستی‌شناسی و عقل فعال، هیچ جامعه‌ای نمی‌تواند به درک مشترک از ارزش و معنا برسد. هر فرهنگی که بر پایهٔ متافیزیک خاص خود استوار نباشد، دچار تفرقه، نمادگرایی و بی‌معنایی می‌شود.

وی سپس چهار میدان فکری معاصر را که از این دیدگاه باید بازاندیشی شوند، چنین برشمرد: نص‌گرایان که همه‌چیز را به نصوص دینی فرو می‌کاهند؛ ملی‌گرایان نمادگرا که تنها با اسطوره‌ها و آیین‌های تاریخی فرهنگ را تعریف می‌کنند؛ سنت‌گرایان تقلیدی که به تکرار فرم‌ها اکتفا دارند؛ علوم انسانی مدرن که از مبنای متافیزیکی انسان و عقل غفلت می‌کنند. به تعبیر او، فرهنگ ملی یا دینی، زمانی معنا می‌یابد که درک فلسفی مشترک از هستی و انسان میان اعضای جامعه پدید آید.

انتهای پیام
خبرنگار:
حدیث منتظری
دبیر:
سلما آرام
captcha