خانه مهیای میزبانی آشنایان دیروز و رفقای امروز است. میزبانِ هفتادوچهارساله، با رویی گشاده بر آستانه در به استقبال میآید. او از سادات است و ریشه خود را با افتخار به خطه تفرش میرساند و خود را روستازادهای در حوالی قم معرفی میکند. پدرش طبیب بود و چنان برمیآید که او نیز همانند دیگر تفرشیهایی که به تیزهوشی و حافظه نیرومند شناخته میشوند، و نامدارشان دکتر سیدمحمود حسابی است، از این ویژگی برخوردار باشد. «سیدرضا میرموسایی»، میزبان دومین جلسه «تحیت» در سال 1404 (تکریم خادمان پیشکسوت قرآن) علاوه بر این، بر افتخار همریشهبودن با رهبر فرزانه انقلاب و تفرشیزادگیِ مشترک با ایشان نیز تأکید دارد.
استاد میرموسایی، همانند دیگر مدرس قرآن «سیدمهدی سیف» که ماه گذشته میزبان جلسه تحیت بود، از پیشکسوتان خدوم و استادالاساتید حافظان بینالمللی قرآن کریم است.
او دوران جوانی و میانسالی را در ارتش خدمت کرده و در بازهای از زمان مسئول آموزش پدافند نیروی هوایی بوده است. تخصص او در زمینه رادار و حضورش در میدان جبهه و جنگ، این انتظار را برمیانگیزد که با فردی روبرو شوی که در تکتک کلماتش کوبندگی باشد و بارها این اندیشه به ذهن، خطور کند که با شخصیتی نظامی سخن میگویی، اما ظاهر امروز او بیشتر پدربزرگی مهربان را تداعی میکند؛ چنان که شاید نوههایش نیز ندانند این مرد، روزگاری، چه در میدان دفاع از میهن و چه در عرصه ترویج و تبلیغ قرآن و معارف آن، یدی طولا داشته است.
سیدرضا میرموسایی حافظ کل قرآن کریم است. حافظِ کل در سالهایی که شمار حافظان مسلطی که توانایی کسب رتبه در مسابقات قرآن را داشتند، به شمار انگشتان یک دست هم نمیرسید. در اینجا، شایسته است از ساداتی دیگر که او نیز بر همه حافظان قرآن حق استادی دارد، مرحوم استاد «سیدمهدی فاطمیان» یاد شود. نام فاطمیان در منزل استاد میرموسایی به کرات گرامی داشته شد.
سیدرضا، در بازگویی خاطراتش از کودکی تا جوانی، از سفرهای متعددش سخن میگوید؛ سفرهایی که بیشتر به سبب مأموریتهای کاری بود، سفر به جزیره کیش در زمانی که حتی آب آشامیدنی در آن برای اهالی به سختی تهیه میشد، مشهد مقدس و اقامتی بیش از هفده ماه در انگلستان برای کسب تخصص در زمینه رادار، اما در همان زمان نیز قرائت قرآن را به سبک علیالبنای مصری در میان ارتشیان نیروهوایی اجرا میکرد.
او بسیار از دوستان، استادان و افرادی یاد میکند که نقطه عطفی در زندگیاش بودهاند، از آنان آموخته یا پندی شنیده که چون آویزهای بر گوش جانش آویخته و در مسیر تعالی خویش پی گرفته است. تکرار یادکرد بزرگانی که در مسیر زندگیاش قرار گرفتهاند، گویای سجایای دیگر از اخلاق نیکوی اوست. قدردان مهربانیهای دیگران.

از هر کلامش، بارها شکر و سپاس الهی نیز جاری میشود؛ شکر برای موقعیتهایی که سرانجام، الفتش را با قرآن استوار کردند و حال خانوادهای دارد که به فرزندانش میبالد و میگوید در کنف حمایت و لطف قرآن و عترت قرار دارند.
سیدرضا میرموسایی را در خانهاش نیز، همچون حضورش در محافل و مراسم گوناگون قرآنی که او را دیدهام، سرشار از تواضع یافتم. او در پی آن نیست که خود را چنان بنماید که در کانون توجه باشد. و این، وظیفه برنامههایی چون تحیت یا دیگر عرصههای قرآنی مانند محافل و مسابقات است که چنین بزرگانی را تکریم کنند. در اینجا، به یاد سخنی از یکی دیگر از اساتید قرآن، جناب «بهروز یاریگل»، افتادم که گلایه داشتند: «چرا در محافل تکریم و تجلیل و مسابقات قرآن، این مسئولانند که جایگاه و سخنگاه برنامه را در اختیار میگیرند و افراد باید جوایز خود را از دست آنان دریافت کنند؟ در حالی که این فرصت مناسبی است که یکی از پیشکسوتان را، هم به انگیزه تکریم و هم برای الگوسازی، به جایگاه فرا بخوانند تا او از آن نوجوانان و جوانان قرآنی تجلیل کند.» اما استاد میرموسایی، در کرامت و بزرگی خویش، تنها شاکر درگاه الهی و سپاسگزار استادانش بود. او گویا مصداق آن روایت گرانسنگ است که «مَن لَم یَشکُرِ المَخلوقَ لَم یَشکُرِ الخالِق».

او از تغییرات در عرصه فعالیتهای قرآنی این دهههای اخیر میگوید: «یک تغییر عمده، مادی شدن فضا و افزایش جوایز است. من به یاد دارم در گذشته، جوایز، نمادین اما همراه با خلوص نیت بود. یادم میآید برای داوری در نیروی هوایی دعوت میشدم و ارزش معنوی حقالزحمه آن برایم بسیار بالاتر از ارزش مادیاش بود که گاهی از آن صفای باطنی و اخلاص اولیه میکاهد.»
میرموسایی به یاد حضورش در جبهههای هشت سال دفاع مقدس میافتد و ادامه میدهد: شهیدانی که با وجود جبهه و جنگ، لحظهای از انس با قرآن غافل نبودند. برخی از این عزیزان، با همان حال و هوای جبهه و بسیجی، برای تلاوت چند دقیقهای میآمدند و فضایی سرشار از معنویت میآفریدند. صفای باطن و اخلاص آنان بود که اثرگذار بود، نه تشریفات و نام.»
او برای نسل نوجوان و جوان دغدغهای اصیل دارد؛ بر انس و الفت آنان با قرآن. بر ترویج «حفظ قرآن» تأکید میورزد و آن را راهی بنیادین برای فهم و سپس عمل به قرآن میداند. خواستار آن است که قوانین و سازوکارها در این مهم، استوارتر شوند. آموزش و پرورش را نخستین و بهترین جایگاه میشمارد و بر این باور پافشاری میکند که این نهاد رسمی آموزشی کشور، باید کانون اصلی پرورش حافظان ایران اسلامی باشد و چنین میافزاید: «مدرسه باید کانون اصلی تربیت حافظ و مفسر قرآن باشد. باید از همان کلاس اول ابتدایی، با روشهای جذاب و متناسب با سن، الفبای قرآن و عبارات ساده را به کودکان آموخت و این روند را به تدریج و تا پایان دوران تحصیل توسعه داد. ما میلیونها دانشآموز داریم؛ اگر نظام آموزشی به گونهای طراحی شود که هر دانشآموز در پایان دوره مدرسه، حداقل یک جزء از قرآن را حفظ و با مفاهیم آن مأنوس شده باشد، آنگاه جامعهای قرآنبنیان خواهیم داشت. این کار از پراکندگی فعلی و تأثیرگذاری محدود کلاسهای خارج از مدرسه، بسیار مؤثرتر است.»
خود در 33سالگی و به مدت پنج سال موفق به حفظ کل شده است و در کلامش شِکوه دارد که چرا این فضا مهیا نبود که شهد شیرین حفظ را در نونهالی و نوجوانی بچشد.

سپس، گفتوگوی دیدار در منزل استاد میرموسایی به فضای خاطرهگویی میرود؛ از محافل پربار قرآنی دهه 60 و 70 در حسینیه ارشاد سخن به میان میآید تا مسابقات پرشور اوایل پیروزی انقلاب اسلامی. از رقبای دوران جوانی که روزگاری در عرصه مسابقات با آنان همآواز بوده و اینک با احترام و مهر از تکتک آنان یاد میکند.

میزبان و میهمانان به لحظات پایانی تحیت میرسند، لوحهای تقدیر و هدایای ناقابلی که قطعا نمیتواند زحمات استاد را ارج نهد، رد و بدل میشود، عکس یادگاری گرفته شده و سیدرضا میرموسایی برای جمیع دوستان حاضر در منزلش که حضورشان را افتخاری میداند، دست به دعا به درگاه ایزدی بر میدارد و کلیدیترین آیه که ورد زبانش هست به جمع هدیه میدهد که «أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ»؛ اگر انسان خود را از اولیای خدا بداند و متوکل باشد، هیچ مشکلی، اقتصادی، بیماری یا دیگر سختیها، او را متزلزل نمیکند. این کلید آرامش است.
انتهای پیام