کد خبر: 1310844
تاریخ انتشار : ۱۳ آبان ۱۳۹۲ - ۱۲:۲۳
معصومه دولت‌آبادی مطرح کرد:

تلقی ناصحیح مستشرقان درباره امّی بودن پیامبر اکرم(ص)

گروه اندیشه: مستشرقان درباره امّی بودن یا نبودن پیامبر(ص) دو دسته از نظرات را ارائه کرده‌اند؛ گروهی موافق با درس نخوانده بودن پیامبرند و معتقدند که خداوند علم اول و آخر را به پیامبر(ص) داده‌بود، اما برخی دیگر بدون هیچ استدلالی مخالف امّی بودن پیامبر(ص) بودند.

معصومه دولت‌آبادی، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی، در گفت‌وگو با خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، در خصوص مفهوم «امّی» اظهار کرد: مفهوم «امّی» ابتدائا در خود قرآن و به تبع آن در روایات هم به کار رفته‌است. در قرآن دو بار از این کلمه به عنوان صفت پیامبر(ص)، یک بار به صورت «امّیین» برای قوم یهود و سه بار هم در مورد جاهلین و بت‌پرستان مکه به‌کار رفته که ادیبان مفهوم آن را از لحاظ واژه‌شناسی به‌ صورت‌های مختلف اظهارکرده‌اند.
وی با اشاره به اینکه معنی کلمه «ام» را اصل، محل، محل بازگشت و رأس ذکر کرده‌اند، گفت: آنچه که برای ما مهم است، بررسی امّی بودن پیامبراکرم(ص) است. خود اعراب و هم‌چنین علمای اسلامی و مفسرین «امّی» را کسی که خواندن و نوشتن نمی‌دانسته‌است، معرفی کرده‌اند و معتقدند که حضرت رسول(ص) مانند اکثر اعراب بهره‌ای از این توانایی نداشته‌است و درمورد اینکه پیامبر(ص) بعد از بعثت هم امّی بوده‌اند یا خیر بحث‌های زیادی شده است.
امّی بودن پیامبر در نظر علمای اسلامی
این استاد دانشگاه در ادامه تصریح کرد: به لحاظ روایی، دلایل بسیاری وجود دارد که نشان می‌دهد پیامبر(ص) قبل از بعثت به هیچ عنوان خواندن و نوشتن نمی‌دانسته‌اند، اما درباره بعد از بعثت دو دستگی در میان علما وجود دارد. برخی معتقدند که حضرت رسول(ص) بعد از بعثت توانایی بر خواندن و نوشتن پیدا کرده و این کمال را خداوند در ایشان قرار داده‌است و لیکن به همان عادت قبل از بعثت چیزی ننوشتند. عده‌ای نیز معتقدند بعد از بعثت هم پیامبر خواندن و نوشتن را فرا نگرفت و این‌که کسی که به علوم اولین و آخرین آگاه است و همه علوم در سینه پاکش قرار دارد، اما کوچک‌ترین کلمه را نمی‌تواند بخواند، خود معجزه الهی است تا وابستگی‌اش به خداوند را نشان بدهد.
امّی بودن پیامبر در نظر مستشرقین
این محقق علوم قرآنی درباره نظر مستشرقین در این مورد بیان کرد: در دایرة‌المعارف اسلام و قرآن، برای مفهوم «امّی» کلمات مختلفی به کار رفته است. در دایرة‌المعارف قرآن همان واژه «امّی» به صورت «Ummaha» به‌کار رفته‌است، اما دایرة‌المعارف اسلام برای واژه «امّی» از واژه‌های «illiteracy» و «unlearned» استفاده‌ کرده‌است. چون ما پیامبر(ص) را آگاه به علوم اولین و آخرین می‌دانیم و معتقدیم که ایشان همه‌چیز را به علم لدنی می دانستند، به نظر من واژه «unlearned» معادل بهتر و مناسب‌تری برای «امّی» است، چرا که واژه  «illiteracy» به معنای بی‌سواد است و واژه «unlearned» نشان‌دهنده این است که حضرت پیامبر(ص) مکتب هیچ استادی را تجربه نکرده‌است.

نظرات مستشرقان موافق با امّی بودن پیامبر
وی با تبیین نظر مستشرقان گفت: مستشرقان درباره امّی بودن یا نبودن پیامبر(ص) دو دسته از نظرات را ارائه کرده‌اند. گروهی مانند ویل دورانت، کارل لایل، میشل آماری موافق با درس نخوانده بودن پیامبرند و ضمن موافقت با نظر علمای اسلام، معتقدند که خداوند علم اول و آخر را به پیامبر(ص) داده‌بود. به عنوان مثال کارل لایل درباره پیامبر(ص) می‌گوید: «او مرد بزرگی بود که خداوند به او علم حکمت آموخته بود، پس بر ما واجب است که به او گوش فرادهیم».
وی افزود : برخی مانند ویژیل گیرگور با وجود با وجود اعتقاد به امّی بودن پیامبر(ص)، با یک استدلال غلط، علت نزول تدریجی قرآن بر پیامبر(ص) را بی‌سوادی ایشان و ایجاد فرصت حفظ کردن آیات برای وی دانسته‌اند. در آیه شریفه «وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْلَا نُزِّلَ عَلَیْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً کَذَلِکَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَکَ وَرَتَّلْنَاهُ تَرْتِیلًا؛ کسانى که کافر شدند گفتند چرا قرآن یک‌جا بر او نازل نشده‌است این گونه [ما آن را به تدریج نازل کردیم] تا قلبت را به وسیله آن استوار گردانیم و آن را به آرامى [بر تو] خواندیم» (فرقان/32)، مشخص است که هدف خداوند از نزول تدریجی قرآن، آرامش یافتن وجود پیامبر و استوار شدن قلب ایشان است.

نظرات مستشرقان مخالف با امّی بودن پیامبر
این مؤلف پژوهش‌های دینی با اشاره به ‌اینکه آرمسترانگ نیز معتقد بود که پیامبر درس ناخوانده‌است، اما او امّی را به معنای غیریهودی در نظر گرفته‌بود، درباره نظر مخالف مستشرقان درباره امّی بودن نبی اکرم(ص) گفت: مستشرقانی مانند تئودور نولدکه، گوستاو ویل، رژی بلاشر و مونتگمری وات، مخالف امّی بودن پیامبر(ص) بودند. البته آن‌ها استدلال خاصی برگفته‌های خود نیاوردند و قصد داشتند از ادعای خود نتیجه غلطِ مشوش بودن مصادر قرآن را به‌دست آورند.
وی در ادامه با اشاره به تلقی‌های غلط مستشرقان اظهار کرد: استینگر از جمله افرادی است که معتقد است پیامبر(ص) خواندن و نوشتن می‌دانسته‌ و ایشان کتاب‌های «اساطیر الاولین» و صحف ابراهیم را درباره ادیان گذشته خوانده‌بودند. این مستشرق بنا بر این تصور که کتابی به نام «اساطیر الاولین» وجود دارد، چنین ادعایی را مطرح کرده‌است و این در حالی است که اساسا چنین کتابی وجود ندارد.
وی افزود: این مستشرق در قرائت آیه «قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا إِفْکٌ افْتَرَاهُ وَأَعَانَهُ عَلَیْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ فَقَدْ جَاؤُوا ظُلْمًا وَزُورًا * وَقَالُوا أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ اکْتَتَبَهَا فَهِیَ تُمْلَى عَلَیْهِ بُکْرَةً وَأَصِیلًا؛ و کسانى که کفر ورزیدند، گفتند این [کتاب] جز دروغى که آن را بربافته [چیزى] نیست و گروهى دیگر او را بر آن یارى کرده‏‌اند و قطعا [با چنین نسبتى] ظلم و بهتانى به پیش آوردند، و گفتند افسانه‏‌هاى پیشینیان است که آنها را براى خود نوشته و صبح و شام بر او املا می‌شود(فرقان/4 - 5) دچار بدفهمی شده‌است. این آیات قول کفار و مخالفان را بیان می‌کند و این بدفهمی باعث شده که آن را قول خدا بداند.
وی درباره ادعای نولدکه گفت: وی معتقد است امّی بودن به معنای توانایی نداشتن بر خواندن و نوشتن نیست، بلکه تنها نشان می‌دهد که پیامبر(ص) عهدین را نخوانده‌ و با آن‌ها آشنا نبوده‌است که این حرف بر اساس تاریخ و روایات و آیات قرآن قابل اثبات است.
دولت آبادی در خاتمه با بیان این‌که بیشترین دلیل بر ادعای امّی نبودن پیامبر(ص) را رژی بلاشر مطرح کرده است، اظهارکرد: او «امّی» را نه به معنای درس‌ناخوانده، بلکه به معنای اعراب جاهل بت‌پرست در نظر گرفته‌است و این تعبیر، چون معنای پیامبر بت‌پرست را به دست می‌دهد، پذیرفتنی نیست. این ادعا حاصل برداشتی اشتباه است که امّی بودن پیامبر را که صفت ایشان است، در معنای مضاف‌الیه به کار برده‌است.

captcha