کد خبر: 1317015
تاریخ انتشار : ۲۱ آبان ۱۳۹۲ - ۱۱:۰۳

فرمانده یا سرباز؛ چه کسی جنگ را روایت کند؟

جهاد و حماسه: دلیل تکثر روایات گوناگون از جنگ شاید این باشد که وقتی واقعه‌ای در مقطعی از تاریخ رخ داده و تمام شده است، دیگر قابل دست‌یابی نیست و به عبارت دیگر شناخت ناب از آن ناممکن است. آنچه از هر واقعه برجا می‌ماند تنها روایت‌های آن است؛ حال دفاع مقدس باید از سوی فرماندهان بازگو شود یا سربازان؟


بحث تفاوت منظر و دیدگاه  روایت جنگ را می‌توان از جهت تأثیر آن بر روند تولید و چگونگی معرفت  بررسی کرد. می‌توان گفت اساساً معرفت‌های مختلف محصول دیدگاه‌ها و چشم‌اندازهای مختلفی‌ هستند که صاحبان و تولیدکنندگان آنها از آن برخوردار هستند. دیدگاه‌ها و چشم‌اندازهایی که خود به جهت تفاوت طبقات و جایگاه‌های اجتماعی فاعلان شناخت پدید می‌آیند.



هر طبقه در جامعه منافعی دارد و آمالی که در تعامل و گاه ستیز با دیگر طبقات، تحقق آنها را دنبال می‌کنند. با این حساب، حال معرفت‌های مختلف نه تنها حاصل وجود جایگاه‌های مختلف‌، بلکه نیز محصول منافع و ارزش‌های متفاوت نیز هستند.



چنین است که معرفت‌ها و شناخت‌های مختلف نماینده، پاسدار و توجیه‌گر منافع طبقه متناظر خود می‌شوند و دامنه اختلاف و تضاد طبقات ذی نفع به تضاد و رقابت معرفت‌های متناظر منتج می‌شود.



معرفت‌هایی که به مدد صاحبان و تولیدکنندگان خود، سودای تسلط و تغلب بر افکار عمومی جامعه را در سر می‌پرورانند و در این راه، بسته به سرمایه‌های پشتیبان از همه ابزارهای رسانه‌ای موجود کمال بهره‌برداری را می‌کنند.



روشن است که با پذیرش چنین منظر و تبیینی دیگر دست یازیدن به حقیقت ناب یک واقعه تاریخی، افسانه‌ای بیش نخواهد بود. چه، منافع سازنده معرفت‌ها و روایت‌های مختلف چنان زنگارهایی بر آینه آن واقعه خواهند نشست. با این اوصاف کدام معرفت را بر صدر باید نشاند و ارجح دانست؟ روشن است؛ کمتر تحریف شده‌ترین را.



روایت دفاع مقدس دولتی تأمین کننده منافع راویان



روایت دفاع مقدس دولتی ناگزیر در معرض این اتهام قرار دارد که تأمین‌کننده منافع راویان و تولیدکنندگان‌ش (یعنی دولت در معنای عام خود) است. کوچکترین خطایی در روایت می‌تواند برای متولیان مخاطراتی را فراهم آورد و منافعشان را به خطر اندازد.



راویان دفاع مقدس دولتی البته در بین خود دسته‌بندی‌هایی دارند که ناظر به منافع جزیی‌تر و درون‌طبقه‌ای است. چنین است که گاه یکی بر علیه دیگری افشاگری می‌کند و یا یک نیرو به نقد روایت نیروی رقیب می‌پردازد.



با این همه عموماً طرفین به وجود خط قرمزهایی واقف هستند که مرز میان یک اختلاف درون گفتمانی را با یک مشاجره میان گفتمانی مشخص می‌کند. دقت کنید که همیشه هم پای گزینش‌های هدفمند و سانسورهای هوشمندانه در میان نیست.



با عنایت به آنچه در تبیین جایگاه و چشم‌انداز گفته شد، راویان دفاع مقدس اساساً به جهت جایگاهشان نمی‌توانند به پاره‌ای معرفت‌ها و روایات دست یابند، نه اینکه قصد گفتن‌شان را نداشته باشند و این محدودیتی ناگزیر است.



روایت دفاع مقدس مردمی چیزی برای از دست دادن ندارد



اما راوی دفاع مقدس مردمی چیزی برای از دست دادن ندارد، نه بیم کاسته شدن از ستاره‌ها و خوشه‌های شانه‌اش را دارد و نه هراس خراب شدن سابقه و کاهش اعتبارش را. از هفت دولت مصلحت آزاد است و رها. مجبور نیست در آنچه روایت می‌کند، هزار و یک اما و اگر و شرط و تبصره و قاعده را رعایت کند. مسئول (مورد سئوال) نیست و بنابراین از گفتن واقعیت هر چه هم که تلخ باشد بیمی ندارد.



چون دولتیان، نماینده یک گفتمان مسلط هم نیست که ترس از خدشه‌دار شدن تغلب آن را داشته باشد و این همه به مدد جایی است که ایستاده و منظر متفاوتی که به تبع آن جایگاه واجد آن شده است. این مباحث آیا گمراه کننده و ابهام‌ساز نیستند. با این حساب به کدام روایت می‌توان دل بست و اعتماد کرد. سوگمندانه باید گفت به هیچ کدام. هیچ روایتی چه دولتی و چه مردمی را یارای دست‌یازی به حقیقت ناب جنگ نیست.



در پی روایت کم‌تحریف باشیم



این اساساً خاصیت روایت است. پس به جای سودای دست‌یابی به ناب‌ترین داشتن باید در پی کمتر تحریف شده‌ترین بود. که بنا به آن چه گفته شد روایت دفاع مقدس مردمی بسی بیش از نمونه دولتی برازنده چنین صفتی است.



وقتی دست یازیدن به روایت ناب محال باشد، به طریق اولی تکلیف روایت جامع هم مشخص است. اما برای روایت کلان شاید بهتر باشد که با کنار هم گذاری قطعات متکثر و فراوان و خرد روایت‌های مردمی به پازل کلان جنگ دست یابیم تا از میان‌بر غیرمطمئن روایت‌های دولتی.



آن وقت می‌توان امید داشت که در تضارب و تصادم این اجزای متکثر، روایت‌های مردمی و فردی سره از ناسره بازشناخته شود و کذب و صدق اقوال محک خورد. پس به جای اکتفا به «محصولات» فلان واحد تحقیقات و بهمان دفتر مطالعات، باید راهی کوچه و بازار شد و به جای «سردارها» باید کلون خانه «سربازها» را به صدا درآورد.



باید پذیرفت که واقعیت دفاع مقدس تنها خاطرات عملیات‌ها و میزان کشته‌ها و زخمی‌ها و تعداد تانک‌های غنیمتی یا منهدم شده نیست. خاطرات ازدواج و رشادت‌های فرماندهان و سرداران هم از این دست است. واگویه‌ها و دل‌گویه‌های زلال بچه‌های تفحص نیز. بسا سخن‌ها که در سینه‌ها خفته، جز مخاطبان معدودی از اطرافیان، مخاطب دیگری نجسته است. بسا رازها که بی‌تابی می‌کنند برای بیرون پریدن از سینه صاحبان گمنام خود. بسا واقعیات که در جنگ چهره نشان داد، آن هم در جایی بسی دورتر از چشم دوربین‌های دفاع مقدس دولتی و متولیان آن.



دیرهنگام است، اما هنوز فرصت باقی است. تا این گنجینه‌های ناب، دیر یا زود و به تقدیر محتوم بشری، رو در نقاب خاک نکشیده‌اند، تا هنوز از آنها که دیده‌اند کسانی هستند، تا هنوز گذر زمان بیش از این تصویر آن حقیقت زلال را دستخوش تغییر نکرده و تا هنوز کار به تأویل و تفسیر نرسیده، کاری باید کرد.



و بالاخره کوتاه سخن آنکه برای تحقق آرمان تکوین و ترویج دفاع مقدس مردمی کاری باید بکنم، کاری باید بکنی، کاری باید بکند، کاری باید بکنیم، کاری باید بکنید و کاری باید بکنند.



یادداشت: محسن حسام مظاهری

captcha