انسان در طول تاریخ علمی خود همواره با دو نوع از معرفت، یکی معرفت دینی و دیگری معرفت تجربی روبهرو بودهاست و برای اینکه حوزههای این دو نوع از معرفت به طور کاملا مبرهن از همدیگر جدا نشدهاست، دیدهشده که گاه عالمان هر کدام از این دو حوزه، به حوزههای دیگر نیز سر زدهاند و سخنی در آن گفتهاند. بنابراین با اظهار نظر عالمان در علوم دینی و غیردینی، برخی ریشه تعارضات علم و دین را از اینجا دانستهاند.
تعارض علم و دین در جهان اسلام
این تعارض علم و دین که در دوران قرون وسطی خودنمایی کرد و باعث شد تا دادگاههای تفتیش عقاید به راه بیفتد، در قلمرو اسلامی بعد از نهضت ترجمه، یعنی دوران هارونالرشید و مأمون، خودنمایی کرد. در آن دوران، آثار یونانی به عربی ترجمه میشد و افرادی چون ابن سینا، بر برخی از آنها شرح و تعلیقیه مینوشتند و به گونهای، آن را اسلامی کردند. با این حال در برخی موارد بین ظاهر آیات و علوم جدید تعارض به وجود آمد.
در جامعه اسلامی دو رویکرد برای حل این مشکل که ذکر آن رفت، به وجود آمد. افرادی نظیر غزالی با نگارش کتابهایی مانند «تهافت الفلاسفه»، یکسره به رد علوم جدید پرداختند و گروه دیگر هم با انطباق قرآن با علوم تجربی یونان سعی کردند تا به حل این چالش بپردازند و در واقع به نوعی تفسیر علمی قرآن پرداختند.
معنای تفسیر علمی قرآن
تفسیر در لغت به معنای پردهبرداری از روی هر چیز محجوب است و تفسیر علمی قرآن به معنای انطباق قرآن با علوم تجربی یا به عبارت دیگر تفسیر علمی قرآن همان توضیح دادن آیات قرآن به وسیله علم تجربی است. نظر علامه طباطبایی بر این است که این فرایند به جای «تفسیر علمی قرآن»، «تطبیق علمی قرآن» گفته شود.
این نوع از تفسیر یا تطبیق، قرنها در جامعه اسلامی وجود داشت و منجر به این شد که مفسران و غیرمفسران به این نوع از تفسیر علاقه پیدا کنند و در نهایت بگویند «همه علوم در قرآن وجود دارد». با وجود اینکه چندین قرن در این زمینه بحثهای متعددی شکل گرفته و لیکن در این چند سال اخیر و شاید بتوان گفت در نیم قرن اخیر، پزشکان، مهندسان، مفسران علوم دینی و محققان متعددی به تفسیر یا انطباق علمی قرآن روی آوردهاند.
هر کدام از طبقات عالمان و محققان که در رشتههای مختلفی تخصص دارند با نوع نگرش خاصی دست به این انطباق زدهاند و سعی داشتهاند تا به نوعی عدم تعارض علم و دین را نشان دهند. تلاش همه آنها با یک هدف واحد نبوده و برخی با مقاصدی تخریبی دست به این عمل زدهاند. در اینجا سعی میشود تا برخی از علل تطبیق علمی قرآن شرح دادهشود.
دفاع از دین
تعارض علم و دین، با گسترش بیسابقه علم تجربی در اروپا و رشد توانمندی بشری، شروع شد و چون در کتاب مقدس انجیل جواب مناسب برای سؤالات جدید پیدا نشد، به این تعارض دامن زدهشد و در نهایت فرقههای مختلف الحادی اعلان وجود کردند.
با سرازیر شدن این اندیشههای غربی به جوامع اسلامی، مسلمانان که اصل دین را در خطر میدیدند، به دفاع از آن پرداختند ولی با توجه به این که قرآن خود مروج علم است و در جای جای این کتاب مقدس نه تنها از علم دفاع شده است، بلکه اشتغال به آن تشویق هم شدهاست، این کار، کار سختی نبود. در این مورد محققان و مفسران و دانشپژوهان به جمعآوری آیاتی که حقایق علمی را تذکر داده است، پرداختند و شاید در این راه دچار افراط هم شدهاند.
انگیزه دینی محقق علم تجربی
برخی از محققین مسلمان در علوم تجربی با اعتقاد راسخی که به قرآن و اسلام داشتند، سعی کردند که آیات قرآنی را به استخدام درآورند و به این وسیله اعجاز علمی قرآن را به اثبات برسانند. در گذشته ادبا به اعجاز علمی قرآن توجه وافر داشتند و همه جنبههای بلاغی و نحوی و صرفی قرآن را تا حد بضاعت و علم خود مورد توجه قرار دادند. حال در دوران جدید که علم تجربی پیشرفت بیشتری داشته، عالمان اسلامی نیز به انطباق علم تجربی با قرآن، توجه وافری از خود نشان دادند.
نگرشهای التقاطی در دین
در پایان باید گفت، برخی از دانشمندان در قلمرو اسلامی به تحصیل در کشورهای غربی پرداختند و در دوران تحصیل خود، مسحور تجربهگرایی غربی شدند. آنها تنها راه پیشرفت را، علوم تجربی میدانستند و برای اینکه در تضاد با جامعه و علمای اسلامی قرار نگیرند، در برخورد با آیات قرآن تمام تلاش خود را برای انطباق آن با علوم تجربی را میکردند یا اگر در جایی به مشکلی بر میخوردند، دست به تأویل آیات میزدند. این نوع از عملکردها را بیشتر در گروههایی که اندیشه سوسیالیتی داشتند، می توان دید.
سامان صاحبجلال