کد خبر: 1343991
تاریخ انتشار : ۲۷ آذر ۱۳۹۲ - ۰۹:۱۵
حجت‌الاسلام پارسانیا تبیین کرد؛

ریشه‌های اشعری اندیشه ابن‌خلدون و نسبت آن با تفکر پوزیتویستی

گروه اندیشه: اشعری بودن ابن‌خلدون و در عین حال قائل بودنش به توحید افعالی باعث بازشناسی قوانین اجتماعی به عنوان سنت‌الله و علیت به عنوان توالی زمانی از سوی وی می‌شود و از این مسیر نظریه او با علم مدرن شباهت پیدا می‌کند.


به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن (ایکنا) حجت‌الاسلام و‌المسلمین حمید پارسانیا، عضو هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران شامگاه دیروز، سه‌شنبه 26 آذرماه، در مناظره‌ای که فرید العطاس، استاد جامعه‌شناسی دانشگاه بین‌المللی سنگاپور با موضوع «علوم اجتماعی و متفکران اسلامی؛ بازسازی یا بدیل‌سازی؟» در تالار شهید مطهری دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران داشت به بیان نکاتی در مورد ابن‌خلدون و نظریه اجتماعی او پرداخت.



بنا بر این گزارش، پارسانیا در بخشی از این مناظره با اشاره به نقش پرسش‌های بنیادین در شکل‌دهی به رویکردهای مکاتب جامعه‌شناختی گفت: این پرسش‌ها، رویکردها و روش‌های متفاوتی را برای شکل‌گیری و تکوین نظریات ایجاد می‌کند و مکاتبی را به پدید می‌آوردند که در ذیل آن مکاتب مفاهیمی جهت کاربردی کردن نظریه‌ها شکل گرفته است.



ضرورت توجه به عقبه‌های فرهنگی و تاریخی نظریه‌های علمی در تولید دانش اجتماعی بومی



عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی با تأکید بر ضرورت توجه به عقبه‌های فرهنگی و تاریخی نظریه‌های علمی در تولید دانش و علم اجتماعی بومی، بیان کرد: یک آفت بی‌توجهی به هویت فرهنگی و تاریخی نظریات غربی و مطلق کردن این نظریات و آوردن آن‌ها به عنوان ابزار تحلیل علمی در جوامع غیرغربی این است که این نظریات مانع قرائت نظریه‌های بومی و تاریخی خودمان و بازخوانی درست آن‌ها می‌شود.



تقدم تعریف علم بر بازخوانی نظریه‌های اجتماعی اسلام



وی با بیان این که علم اجتماعی اسلامی نمی‌تواند بدون توجه به عقلانیت‌هایی که فراسوی عقلانیت جدید است، شکل بگیرد، به وجود جریان‌های متعدد از علم اجتماعی در جهان اسلام اشاره کرد و گفت: باید از محور قرار دادن علم مدرن در نخستین گام در علوم اجتماعی پرهیز کنیم و در ابتدا باید تکلیف خودمان را با تعریف علم و معنای عقل مشخص کنیم تا بتوانیم به قرائت درستی از نظریه‌های اجتماعی مطرح شده در جهان اسلام برسیم.



پارسانیا در همین مورد به بازخوانی‌های صورت گرفته از ابن‌خلدون اشاره کرد و گفت: این بازخوانی‌ها عموماً به شبیه‌سازی نظریه ابن‌خلدون با دیگر نظریه‌ها پرداخته‌اند و هر کدام به سبک و سیاقی و از منظر خودشان به مشابهت‌هایی در نظریه او با دیگر نظریه‌ها گرایش پیدا کرده‌اند؛ در حالی که ما برای این که ابن‌خلدون را درست قرائت کنیم نمی‌توانیم عقبه اشعری او و زمینه اجتماعی غرب جهان اسلام و زمینه تاریخ اندلس و تأثیری را که غزالی بر او داشته است در نظر نگیریم. برای مثال الجابری ابن‌خلدون را با ابن‌رشد همسو می‌کند در حالیکه این دو متعلق به دو جریان متفاوت هستند.



وی عنوان کرد: ابن‌خلدون به دلیل این که اشعری است عقل عملی را قبول ندارد و متافیزیک را چندان به رسمیت نمی‌شناسد. اما مکتب اشعری هم مقاطع مختلفی دارد و ابن‌خلدون نه اشعری قرن چهارم، بلکه اشعری بعد از غزالی است و لذا منطق را پذیرفته است. او اشعری بعد از فخر رازی و سعد بن تفتازانی و فاضل قوشجی هم نیست و لذا ظاهرگرای ابن‌تیمیه‌ای هم نیست و اگر به این نحو بود علم را فقط به علم نقلی تعریف می‌کرد و عقل مورد نظر او هم عقل نقلی می‌شد.



تأثیر اشعری بودن ابن‌خلدون در تلقی‌اش از قوانین اجتماعی



عضو هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران با اشاره به این مطلب که اشعری بودن ابن‌خلدون موجب قائل شدنش به توحید افعالی در هستی‌شناسی است، اظهار کرد: توحید افعالی ابن‌خلدون این گونه قرائت می‌شود که به علیت بین اشیاء قائل نیست و آن‌ها را عادت الله می‌داند و عادت الله به این معناست که آن چه از اشیاء می‌بینیم کار خداست که یکی بعد از دیگری می‌آید و لذا او از قوانین اجتماعی به عنوان سنت الله یاد می‌کند.



قائل نبودن ابن خلدون به عقل عملی؛ عامل تفاوت وی با فارابی و سخن نگفتن از جامعه آرمانی



پارسانیا همین تلقی را موجب جدایی او از ظاهرگرایان دانست و بیان کرد: در غیر این صورت معرفت علمی ابن‌خلدون فقط یک معرفت نقلی می‌شد. اما از سوی دیگر و به دلیل این که به عقل عملی و به باید و نباید و جامعه آرمانی قائل نیست از فارابی فاصله می‌گیرد و راجع به مدینه فاضله سخن نمی‌گوید.



تلقی ابن‌خلدون از علیت در محدوده توالی زمانی



وی از سوی دیگر تلقی ابن خلدون از علیت در محدوده توالی زمانی را منشأ شباهت آن با ساینس و علم مدرن دانست و بیان کرد: به همین دلیل است که مطالعات ابن خلدون مطالعاتی تجربی می‌شود. اما از سوی دیگر جامعه‌شناسی ابن خلدون نوعی جامعه‌شناسی محافظه‌کارانه است و نظریه او ظرفیت استفاده از عقل عملی را ندارد ولی ظرفیت استفاده از نقل را دارد اما آن را برای یک رویکرد انتقادی فعال نمی‌کند.



این عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی بر همین اساس اشراب تفکر اشعری را در تکوین و تدوین نظریه ابن خلدون راجع به عصبیت قومی مورد تأکید قرار داد و گفت: اگر کسی مبادی نظری ابن خلدون را قبول نداشته باشد اساساً هویت علم او را قبول نخواهد داشت و مدل و چینش مفاهیم او به گونه دیگری خواهد شد و دانشی را که ارائه می‌دهد شاکله دیگری خواهد داشت و برای مثال در حالی که نظریه ابن خلدون ظرفیت انتقادی بودن را ندارد آن نظریه می‌تواند ظرفیت انتقادی هم داشته باشد.



محدود شدن نظریه ابن‌خلدون با تلقی محدود وی از علیت



پارسانیا با اشاره به تلقی دیگری که از علیت در جریان فلسفی جهان اسلام مطرح بوده است، عنوان کرد: ابن خلدون و غزالی علیت ارسطویی را در چارچوب توحید افعالی خودشان و نوعی توالی زمانی معنا می‌کنند اما ابن سینا و شیخ اشراق و ملاصدرا این را اصلا علت نمی‌دانند و آن را نوعی علت مُعِدّه می‌دانند و علت واقعی را چیز دیگری می‌دانند. بر همین اساس است ابن خلدون فقط افق خاصی از علیت را می‌یابد و سطوحی از علیت را از دست می‌دهد.



وی بخشی از این فقدان در اندیشه ابن خلدون را ناشی از در نظر نگرفتن علیت در استدلال‌های عقل عملی دانست و بیان کرد: در حالی که فارابی معتقد است که در حکمت عملی هم علیت وجود دارد و در متافیزیک هم علیت وجود دارد اما این علیت به آن معنا در ابن خلدون وجود ندارد و علم اجتماعی او بخشی از افق‌های خود را از دست می‌دهد و شباهتی با علم اجتماعی مدرن پوزیتیویستی پیدا می‌کند.



پارسانیا درباره شباهت نظریه ابن خلدون با نظریات علمی جدید بیان کرد: وقتی که او نیروهای اجتماعی را علتی برای قدرت و برای مسائل اجتماعی دیگر می‌گیرد، در مفهوم ضمنی آن این قوانین اجتماعی همان سنت الله و همان عادت الله هستند، اما آن چنان نیست که عادت الله قدرت پیش‌بینی را از ما بگیرد. این پیش‌بینی همان کاری است که با ساینس پوزیتویستی انجام می‌دهید و با علم به معنای اشعری هم می‌توانید انجام دهید و این ظرفیت در هر دو به نحو یکسان وجود دارد.

captcha