مهدی نصیری، رئیس کانون ملی منتقدان تئاتر ایران در گفتوگو با خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) گفت: متأسفانه در ایران همانند برخی از کشورهای صاحب هنر تئاتر که به مقوله مدیریت و طراحی هنری اهمیت و اعتبار خاصی قائل هستند، به شکل ویژه چیزی به این معنا وجود ندارد و به کارگیری ایدههای هنری در طراحی ساختارهای آثار تولیدی امری کاملاً سلیقهای است.
وی ادامه داد: طراحی هنری تئاتر به عنوان یک معماری هنری به شکل مستقیم به ساختار اجرایی یک اثر نمایشی مربوط میشود یعنی چینش بجا و مؤثر همه اجزای هنری و به کار گیری المانها و مؤلفههای زیباشناسانه و چشمنواز برای هر چه مؤثر دیده شدن یک اثر نمایشی روی صحنه که به ویژه در آثار نمایشی با موضوعات دینی و مذهبی این مسئله کمتر دیده میشود.
در روایت نمایشی از یک مسئله تاریخی معمولاً از الگوی قدیمی استفاده میشود
این منتقد و نویسنده تئاتر تصریح کرد: این مسئله به این دلیل است که شاید در آثار نمایشی و یا حتی آثار هنری با موضوع دینی بیشتر از اینکه به ساختار نمایشی توجه شود به محتوا و پیامی که قرار است از این طریق به مخاطب منتقل شود توجه میشود و نه فرم و ساختاری که قرار است روی صحنه بیننده شاهد آن باشد یعنی بیشتر از اینکه به ایدههای اجرایی و سبک ساختاری یک اثر نمایشی توجه شود، براساس یک الگوی قدیمی تولید آثار نمایشی دینی که اتفاقاً کلیشه ای و تکراری است به روایت تاریخی موضوعی میپردازیم.
نصیری در ادامه گفت: از یک سوی دیگر اگر واقعاً کارگردانی قصد داشته باشد به ایدههای ساختاری اجرای یک اثر نمایشی توجه داشته باشد و اثر نمایشی خود را از نظر فرم و ساختاری جذاب و مخاطبپسند جلوه دهد برای این کار نیاز به مواد و متریال ویژهای دارد که قطعاً هزینهبر خواهد بود و با توجه به بودجهبندی ناقصی که به چرخه تولید اثر نمایشی اختصاص مییابد در اغلب موارد در عین متفاوت بودن دیدگاه مخاطب، به دلیل عدم توانایی در فراهم آوردن بودجه تولید از این قضیه مهم صرفنظر میکند.
به ندرت در تولید اثر نمایش دینی از معماری و ساختاری ویژه آن نمایش استفاده میشود
رئیس کانون ملی منتقدان تئاتر ایران تأکید کرد: البته نباید از حق گذشت و این مسئله را نیز باید متذکر شد که کارگردانان تئاتری نیز وجود دارند که در تولید اثر نمایشی خود به معماری تئاتر نیز توجه دارند و سعی میکنند مضمون و محتوای دینی یک اثر نمایشی را در قالب فرم های نو و بیبدیل تئاتری به مخاطب منتقل کنند اما اگر بررسی دقیقتری داشته باشیم خواهیم دید که توجه به این معماری نیز در میان کارگردانان تئاتر به عنوان یک امر تکراری و کلیشهای و بدون نوآوری در نوع پرداخت در حال دست به دست شدن است.
این نویسنده و کارگردان تئاتر گفت: برای روشن شدن مسئله مثالی میزنم؛ نمایش «خواهرانه به وقت خیزران» حسین پارسایی که البته نمایش دینی با موضوع عاشورا را نیز در برمیگرفت، کارگردان در این اثر نمایش سعی کرده است معماری و سبک اجرایی مشخصی داشته باشد تا محتوای ارزشی و دینی خود را بر روی آن سوار کند اما علیرغم اینکه معماری و استفاده از مؤلفههای ساختاری به گونه ای است که مختص این نمایش طراحی شده است اما در اصل از مجموعهای از ایدههای ساختاری نمایشهای دیگری که کارگردان سابقه ذهنی از آنها داشته اخذ شده و به تعبیری دیگر به اثر نمایشی چسبیده است.
وی افزود: البته این مسئله ویژگی آثاری همچون نمایشی است که حسین پارسایی آن را کارگردانی کرده است چرا که سعی کرده فرم و ساختار رایج آثار نمایشی دینی را درنوردیده و به یک فرم بکر و تازه در روایت اثر نمایشی برسد اما باید گفت که این معماری در اصل کلاژی است از مجموعه ایدههای اجرایی که پیشتر تجربه شده است و به تنهایی جذابیتی برای مخاطب اثر نمایشی نخواهد داشت.
ادامه دارد...