حسینعلی(کامیار) طوافی، فرزند سوم خانواده بود که در سال 1343 در تهران متولد شد و در پاتکی که در منطقه فاو انجام شد، در 31 فروردین سال1365 به شهادت رسید. همیشه قرآن را سرلوحه زندگیاش داشت و به آن عشق میورزید. علاوه بر خواندن قرآن به عنوان معلم هم در مدارس مختلف به آموزش دروس دینی و قرآن مشغول بود. در رشته مهندسی متالوژی دانشگاه علم و صنعت قبول شد و به دانشگاه رفت، ولی شوق شهادت او را به جبههها کشاند و در نهایت به آرزویش که همان راه برادر شهیدش بود رسید.
وصیتنامه شهید حسینعلی طوافی که باید آن را پندنامهای به همه جوانان دانست، شامل موارد مهمی است که آن را میخوانیم:
"ان کان دین محمد لم یستقم الا بقتلی فیا سیوف خذینی" (اگر دین محمد جز با مرگ من باقی نمیماند پس ای شمشیرها بدنم را در برگیرید.) "سیدالشهدا امام حسین(ع)"
ای خدای بزرگ با نام تو، با یاد تو برای تو در جهت رضای تو به امید تو و با توکل به تو شروع میکنم:
شکر و ستایش بی حد از آن اوست و ستایشش میکنم زیرا که چنین انسانی را از قطره خون بسته شده و از لجن متعفن آفرید و او را با جمیع کمالات مزین کرد. ستایشش میکنم او را زیرا که بر انسان ولایت داد و او را خلیفهالله نامیدش و جهان را برایش مسخر کرد و اشرف مخلوقاتش قرار داد تا که دیگر پدیدهها را در برابر خود به سجده وا دارد. و ستایشش میکنم که به انسان آزادی، اراده و اختیار داد تا که انتخاب کند و راه کمال را برگزیند و این با خود اوست که چگونه برگزیند و چگونه انتخاب کند. ای انسان بدان که اگر حسن انتخاب داشته باشی راه سعادت را برای خود برگزیدهای و جاودانه خواهی شد و از نعمات بهشتی خداوند بهرهمند میشوی و البته بدون منت؛ "فلهم اجر غیر ممنون". و اما اگر سوء انتخاب داشته باشی راه ذلت و راه شیطان را پذیرفتهای و به اسفلالسافلین نزول کردهای.
ای حقیر ای مضطر درگاه خدا ای حسینعلی بیا – بیا و در خود بنگر و قدری تأمل کن که آیا از برای چه آفریده شدهای، مگر نه اینکه جن و انس آفریده نشدهاند الا برای ذات اقدس حق "و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون". مگر نه اینکه انسان کمالجو است و میتواند خدایگونه شود. پس اینکه میگویند انسان به سوی کمال حرکت میکند و در این راه رشد و تعالی میبیند کجاست؟ پس کو؟! کجاست آن حرکت آن عزت و آن شوکت؟ پس ما را چه شده است؟ پس کجا رفت آن همه فضیلت و کمالات که مرا اشرف مخلوقاتم میکرد؟ آیا اینچنین است که بیتفاوت و بیخیال از هر حادثهای که در جهان به وقوع میپیوندد بیتفاوت باشم؟! آیا صرف اینکه بگویم ایمان آوردهام و مسلمانم و یا اینکه انقلابی هستم و مرگ بر غرب و مرگ بر شرق و ... مسئولیت خود را در برابر جمیع انسانها و موجودات به انجام رسانیدهام؟! والله، والله نه اینچنین است که باید شعار توحید را در عمل به اثبات برسانیم. "احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنا و هم لا یفتنون " آیا مردم به صرف اینکه گفتند ایمان آوردیم رهاشان کنند و بر این دعوی هیچ امتحانشان نکنند. ای بنده حقیر مگر نه اینکه خداوند وجودت را جسم و جانت را بر تو امانت داده پس باید و باید از این امانت در راه خدا استفاده کنیم و بدانکه اگر توانستی خود را در مسیر خدا قرار دهی همانا که به مقام عبودیت رسیدهای و در تمام لحظات به عبادت خدا مشغولی و اینجاست که مورد آزمایش و امتحان خداوندی که آیا ایمان را فقط همچون شعاری به زبان راندهای یا اینکه حاضری در برابر آن ایثار کنی و از جان خود بگذری و اینجاست که باید انتخاب کنی
گر مرد رهی میان خون باید رفت
وز پای فتاده سرنگون باید رفت
و من نیز انتخاب کردم، خط سرخ شیعه را ، خط شهادت و ولایت را ، خطی را انتخاب کردم که پیشوایانش همه مردان حق و مردان خدا و معصوم هستند و همه در راه مقدسشان جان را به جانان تسلیم کردند و به درجه رفیع شهادت نائل آمدند تا به امثال من راه زندگی را بیاموزند که: "ایها الناس ان لم یکن دینا فی دنیاکم فکونوا احرارا". خط محمد و آل محمد(ص) را انتخاب کردم خط علی(ع) و حسن(ع) و حسین(ع) و خمینی آن نائب برحق قائم آل محمد را و سعادت آن را پیدا کردم که از مریدان و انصارش باشم و همانگونه که رهبرم حسین زمان ندای هل من ناصر سر داد من نیز با کمال آگاهی و آزادی پاسخش را لبیک گفتم و پیروی از فرمانش را واجب میدانم زیرا که انسان باید از نعمتهایی که بر او عطا کرده در راه خدا به کار آورد چون این نعمات امانتی است در اختیار انسان و از جمله جسم و جان و مال.
بدانید که راه خمینی راه امام زمان و همچنین راه رسول خدا و راه خدا است. ای مؤمنین اگر جانم را در این راه گذاشتم بدانید که کاملاً آگاهانه در این خط قدم برداشتم و هرگز با احساس و خدایی ناکرده برای قهرمان شدن قدمی بر نداشتم و کاملاً از عواقب این راه با خبر بودم و بدانید هیچ چیز را از دست ندادهام زیرا که شهادت نه یک باختن که یک انتخاب است. شهادت ولادت است نه مرگ شهادت حیات است این گفته خداست که: "و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله امواتا بل احیاء ولکن لا تشعرون ".
مگر نه اینکه دنیا برای انسان تبعیدگاهی است که باید در آن آزمایش پس دهد پس چه امتحانی بهتر از جهاد و چه قبولیتی بهتر از شهادت. و مگر نه اینکه خلاصه انسان زمانی از این دنیا میرود و دار فانی را بدرود میگوید پس چه بهتر که هر چه زودتر از این تبعیدگاه خلاص شدن و به آخرت پیوستن. ای مؤمنین اگرچه در این دنیا حرکت مثمرثمری نداشتم ولی امیدوارم که با رفتنم خدمتی به انقلاب و اسلام کرده باشم و اگر این کشته شدن در راه خدا مقبول باشد که با خون ناقابلم جزء کوچکی از ریشه بزرگ انقلاب و اسلام را آبیاری کرده باشم.
و وصیتم بر شما این است که برای فرج هرچه زودتر آقا امام زمان (عج) دعا کنید. و ثانیاً از نائبش پیر جماران و عصای دست دردمندان خمینی عزیز پیروی کنید و تابع اسلام ولایتی، فقاهتی که همانا خط سرخ شهادت باشد پیروی کنید و هرگز و هرگز امام را تنها نگذارید و برای سلامتش دعا کنید و ثالثاً بر خانواده شهدا و مجروحین و معلولین رسیدگی و برایشان دعا کنید و در آخر نیز برای این حقیر دعا کنید تا که شاید این خون ناقابل در راه خدا مقبول شمرده شود.
" اللهم اسئلک ان تجعل وفاتی قتلاً فی سبیلک تحت رایت نبیک و حجتک مع اولیاءک المقربین و شهدائک". خدایا از تو میخواهم که مرگم را شهادتی در راه خودت قرار دهی در کنار رسولت و در کنار امام زمانت و در کنار اولیاء و مقربینت و در کنار شهدا.
سخنی با پدر و مادر عزیزم، خداوند إنشاءالله به شما عزت دنیا و آخرت بدهد و همچنین صبر عظیم و جمیل . از شما بسیار بسیار ممنون و سپاسگزارم زیرا که پرورش صحیح و لقمه حلالتان ما را به جبهههای حق علیه باطل رهنمون شد. اگر در طول زندگی فرزند خوبی برایتان نبودم و یا احیاناً موجب مزاحمت میشدم امیدوارم که مرا ببخشید و شما را به آقا امام زمان(عج) قسم میدهم که حلالم کنید باشد که خدا شما را حلال کند إنشاءالله. مادر جان در فقدان وجودم نمیگویم که گریه مکن که گریه بر مظلوم سنت پیغمبر است. اگر دلتنگ شدی برای مصیبت وارده بر اهل بیت و مظلومیت امامان معصوم و امام حسین(علیهم السلام) گریه کن که مصیبت آنان بالاتر از آسمانها و زمین است و برای سیدالشهدای کربلای ایران شهید مظلوم بهشتی و همچنین برای معلم و برادر عزیزم شهید علی طوافی. نمیگویم که برایم گریه نکن، گریه کن ولی هرگز افسوس مخور که موجب رضای خدا نیست. مادر بدان که حیات و ممات به دست خداست و همچنین بازگشت همه به سوی اوست که اگر سرنوشتم این بود که در جهاد فی سبیلالله کشته شوم مصلحت حق و رضای خدا این بوده است ما هم باید و باید بر رضایش راضی باشیم ؛ مبادا که بگویی اگر نمیرفت این طور نمیشد میخواهم به همه بگویی که آگاهانه این راه را انتخاب کردم و از عواقبش کاملاً با خبر بودم. مادرم به مردم بگو، نگوئید که این جا هم میشد خدمت کرد و یا اینکه انقلاب و کشور احتیاج به نیرو دارد، بدان که انقلاب احتیاج به خلوص دارد. نمی گویم که به تخصص احتیاج ندارد نه بلکه میگویم این انقلاب را تا بدین جا خدا پیش برده و بعدش را نیز میبرد و در مورد کار نیک و خدمت کردن باید بگویم که حدیثی از پیغمبر اکرم (ص) گفته شده که در شهادت برادرم بر مقوا نوشته بودم که میگوید: «بالا دست هر نیکی نیکوکار دیگری وجود دارد تا اینکه در راه خدا شهید شود و همین که در راه خدا شهید شد دیگر بالا دست ندارد.» در هر صورت صلاح خدا در این بوده و ما هم همچون حسین باید بگوئیم " الهی رضا به رضائک و تسلیم لامرک" مادرم همچون کوه باش و همچون زینب(س) استوار و بدان که رفیعترین و مقربترین درجه در نزد خدا مقام شهادت است، شما نیز برایم دعا کنید که مرگم در راه خدا شهادت محسوب شود تا که شاید مورد شفاعت اهل بیت قرار گیرم و إنشاءالله که شما با زینب کبری و فاطمه زهرا(س) محشور شوید. در آخر از شما خواهشی دارم که اگر برایتان مقدور بود مرا در کنار مزار برادرم دفن کنید.
و اما برادر عزیزم برای شما پیامی ندارم زیرا خود برایم پیام بودهاید و در تمام طول عمر برایم الگو بودهاید و در تمام زندگیم و بسیار مدیون شمایم خداوند إنشاءالله شما را تأیید کند و مورد شفاعت اهل بیت قرار گیرید. و اما در آخر باید متذکر شود که اگر ارزشش را داشتم که برایم مجلس بزرگداشتی برپا کنید راضی نیستم که خرج بدهید و اگر مصر این کار بودید مخارج آن را به جبهه ارسال نمائید و همچنین وصیتم را به چاپ نرسانید و اگر باز هم مصر این کار بودید وصیت مولایم امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب را به چاپ رسانید که آن از هر وصیتی بالاتر و از هر تجربهای با ارزشتر است. خداوند إنشاءالله همگی شما را مورد لطف و مرحمت خود قرار دهد. به امید دیدار در روز قیامت و در محشر کبرا "والسلام"