به گزارش خبرنگار افتخاری خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، در این نوشتار به بخشی دیگر از ویژگیهای یک مدیر قرآنی اشاره میکنم.
حفظ شخصیت مدیران: «عَفَا اللّهُ عَنْکَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتّى یَتَبَیَّنَ لَکَ الَّذینَ صَدَقُوا وَ تَعْلَمَ الْکاذِبینَ». ( توبه،43) «ای پیامبر! خدا از تو درگذشت، چرا پیش از اینکه راستگویان را از دروغگویان بازشناسی، به ایشان اجازه مرخصی از جنگ دادی؟». اگر خواستید مسئولی را توبیخ کنید، مواظب شخصیت او باشید که تخریب نشود زیرا اگر شخصیت وی تخریب شود، دیگر نمیتواند مجموعه خود را اداره کند. چنانکه خداوند هنگام انتقاد، ابتدا جایگاه والای پیامبر و عفو و رحمت خودش را متذکر میشود سپس، به بیان انتقاد میپردازد.
گزارشگیری: «لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ مِنْ قَبْلُ وَ قَلَّبُوا لَکَ اْلامُورَ ...». ( توبه، 48) «ای پیامبر! منافقان پیش از این هم دنبال فتنهگری بودند و مسایل را برای تو واژگون جلوه میدادند». مدیران باید هوشیار باشند و به هر گزارشی اعتماد نکنند. باید در مناصب و مجاری کسب گزارش، افراد موثق و معتمد قرار گیرند.
صلابت: «وَ مِنْهُمْ مَنْ یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقاتِ ...». ( توبه، 58) «ای پیامبر! بعضی از منافقان در تقسیم صدقات به تو عیب میگیرند». مدیران نظام اسلامی نباید تحت تأثیر عیبجوییهای منافقان و معاندان قرار گیرند، بلکه اگر روش درستی در پیش گرفتهاند از هیچ چیز واهمه نداشته باشند.
تخصیص منابع: «وَ لَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا ما آتاهُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ ...». ( توبه، 59) در جنگ حنین، شخصی در مورد تقسیم غنایم به پیامبر(ص) اعتراض کرد، آیه نازل شد «اگر مردم به آنچه خدا و پیامبرش به آنها دادهاند راضی میشدند، خداوند از فضلش به آنها بیشتر عطا میفرمود». سیاستگذاری و تصمیمگیری در صرف منابع مالی سازمان، از شئون مدیریت عالی سازمان است.
شنیدن سخنان دیگران: «وَ مِنْهُمُ الَّذینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَ یَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ ...». ( توبه 61) «برخی از منافقان، پیامبر را آزار میدادند و میگفتند: او به حرف هرکس گوش میدهد». از صفات یک مدیر آگاه، سعه صدر و گوش دادن به حرف همه گروههاست. (مدیران موفق، شنوندگان خوبی هستند.)
ثبت سوءسابقه: «إِنَّکُمْ رَضیتُمْ بِالْقُعُودِ أَوَّلَ مَرَّةٍ ...». ( توبه، 83) عدهای از منافقان نزد پیامبر(ص) آمده و گفتند: به ما اجازه جنگ با مشرکان بده. خداوند از طرف پیامبر پاسخ میدهد که «شما اهل جنگ و کارزار نیستید، بلکه فقط شعار میدهید و هرگز به جنگ نخواهید رفت، زیراکه در جنگ گذشته (جنگ تبوک)، به کمک سپاه اسلام نیامدید و در خانههایتان ماندید». سوء سابقه افراد و تخلف از فرامین و دستورات سازمانی باید ثبت شود. (البته لازم نیست به مجرد یک تخلف، تنبیه صورت گیرد، ولی ثبت و ضبط آن لازم است.)
عطوفت در روابط اقتصادی: «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً ... وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ وَ اللّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ».(توبه، 103) «ای پیامبر! از اموال مؤمنان زکات بگیر ... بر آنان درود فرست و برایشان دعا کن زیرا دعای تو مایة آرامش آنان است». دریافتها و پرداختهای مالی، باید همراه محبت و عطوفت باشد.
نگرش جامع: «وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً ...». ( توبه، 122) پس از نزول آیات جهاد و توبیخ کسانی که به جنگ نرفته بودند، همه میخواستند رهسپار جبهه شوند که خداوند متذکر شد «سزاوار نیست همه مؤمنان به جهاد روند و امور دیگر را تعطیل کنند». در برنامهریزی و مدیریت، جامعنگر باشیم تا توجه به مسئلهای سبب اخلال در مسایل دیگر نشود.
فازبندی: «إِنَّ رَبَّکُمُ اللّهُ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ اْلاَرْضَ فی سِتَّةِ أَیّامٍ ...». (یونس، 3) «پروردگار شما خدایی است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید». اقدامات و برنامهها باید زمانبندی شده و مرحله به مرحله (تدریجی) انجام شود، چنانکه خداوند قادر و توانا در آفرینش آسمان و زمین چنین کرد.
تفویض اختیار و نظارت: «ثُمَّ جَعَلْناکُمْ خَلائِفَ فِی اْلارْضِ مِنْ بَعْدِهِمْ لِنَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ». (یونس، 14) «سپس شما را در زمین، جانشینان ایشان قرار دادیم تا ببینیم شما چگونه عمل میکنید». هر مدیری که مسئولیت میدهد، (جعلناکم خلائف...) باید نظارت هم بکند. (لننظر)
آمادگی برای مخالفتها: «فَلَمّا جاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِنا قالُوا إِنَّ هذا لَسِحْرٌ مُبینٌ». (یونس، 76) «هنگامی که از جانب ما حق به سراغشان آمد، گفتند این سحر و جادو است». مدیران و رهبران باید بدانند که همواره گروهی با برنامههای آنان مخالفت میکنند.
صبر و استقامت: «وَ اتَّبِعْ ما یُوحى إِلَیْکَ وَ اصْبِرْ ...». (یونس، 109) «ای پیامبر! از آنچه بر تو وحی میشود، پیروی کن و پایدار باش». یکی از صفات مدیران و رهبران، صبر و استقامت است، زیراکه صبر، انسان را به شهد موفقیت میرساند.
پیشرفت اقتصادی: «یا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْرارًا وَ یَزِدْکُمْ قُوَّةً إِلى قُوَّتِکُمْ...».(هود، 52) حضرت هود(ع) خطاب به مردم گفت: «ای قوم من! از پروردگارتان طلب آمرزش کنید و به سوی او بازگردید و توبه کنید تا او از آسمان پی در پی بر شما باران و برکت بفرستد و نیرویی بر نیروی شما بیفزاید». در جهانبینی و نگاه دینی، یکی از راههای توسعه اقتصادی، دوری از نافرمانی خداوند و جبران گذشته است. تعبیر قرآن که میفرماید (توبوا الیه یرسل السماء علیکم مدرارا) هم میتواند اثر معنوی توبه باشد، نظیر نماز باران که راهی برای نزول باران است و هم میتواند اثر طبیعی آن باشد، زیرا اگر مردم به پاکی و صداقت کسی مطمئن شوند، روابط خود را با او توسعه میدهند.
ایمان به هدف: «فَلا تَکُ فی مِرْیَةٍ مِمّا یَعْبُدُ هؤُلاءِ ...». (هود، 109) «ای پیامبر! به خاطر کفر مردم، در شک و تردید قرار نگیر». مدیران و رهبران باید چنان در ایمان به هدف و آرمان خود، استوار و مطمئن باشند که انحراف افراد، نتواند ایشان را دچار تزلزل و سستی کند.
استقامت همگانی، اعتدال: «فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَکَ وَ لا تَطْغَوْا ...». (هود، 112) «ای پیامبر! در راه خدا استوار باش و در برابر سختیها مقاومت کن و پیروانت را نیز به این استقامت، امر کن و نیز از فرامین عدول نکن». در پایداری بر مشکلات، مدیر باید پیشگام و اسوه استقامت باشد. پایداری مدیران بدون همراهی سایرین، بینتیجه است. (همه باید استقامت ورزند.) مدیران و رهبران باید در مسیر اعتدال حرکت کنند و از افراط و تفریط بپرهیزند.
دانش استراتژیک: «وَ کَذلِکَ یَجْتَبیکَ رَبُّکَ وَ یُعَلِّمُکَ مِنْ تَأْویلِ اْلأَحادیثِ ...». (یوسف، 6) «خداوند حضرت یوسف را برگزید و به او علم تعبیر خواب و آگاهی از انجام امور را عطا فرمود». علوم کلیدی و دانشهای استراتژیک را نباید به هر فردی آموخت، برای در اختیار گذاشتن اطلاعات مهم باید افراد را گزینش کرد.
گروهگرایی، برتری بر اساس لیاقت: «إِذْ قالُوا لَیُوسُفُ وَ أَخُوهُ أَحَبُّ إِلى أَبینا مِنّا وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ ...». (یوسف، 8) «برادران یوسف گفتند: یوسف و برادرش بنیامین نزد پدرمان از ما محبوبترند، در حالیکه ما گروهی نیرومند هستیم». تبعیض با تفاوت یکسان نیست. تبعیض، برتری دادن بدون دلیل است و تفاوت، برتری بر اساس لیاقت. لذا برتری دادن افراد بر اساس لیاقتهایشان در ردههای مدیریتی، اصلی معقول و تأیید شده است.
گروهگرایی، اگر بدون رهبری صحیح باشد و جهتگیری منفی و مخرب پیدا کند باید شدیداً کنترل شود، زیرا عوامل سقوط را سریعتر فراهم میکند. (برادران حضرت یوسف به همین دلیل دچار انحراف شدند و هنگامی که تحت نظارت و هدایت یوسف قرار گرفتند از اشتباهات خود بازگشتند.)
تقسیم کار: «وَ جاءَتْ سَیّارَةٌ فَأَرْسَلُوا وارِدَهُمْ ...». (یوسف، 19) «کاروانی از راه رسید و مأمور آب را فرستادند تا آب بیاورد». تقسیم کار یکی از اصول مدیریت و زندگی جمعی است. (کلمه «وارد» به معنی کسی است که مسؤول آب آوردن است.)
ارتقا از قاعده هرم: «عَسى أَنْ یَنْفَعَنا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا ...». (یوسف، 21) «عزیز مصر به همسرش گفت: یوسف را به چشم برده نگاه نکن، امید است در آینده به ما سود برساند (در امور خانه، ما را کمک کند) یا او را به فرزندی بگیریم». تصمیمهای مهم را پس از ارزیابی و به صورت مرحلهای اتخاذ کنید. (اول یوسف به عنوان کمک کار خانه و سپس، به عنوان فرزند قرار داده شد.) طی کردن هرم مدیریتی باید مرحله به مرحله صورت پذیرد. در انتخاب مدیران ردههای بالاتر، از مدیران رده پایینی استفاده شود که پلههای هرم را طی کردهاند.
توانایی رشد: «کَذلِکَ مَکَّنّا لِیُوسُفَ فِی اْلارْضِ ...». (یوسف، 21) «و اینگونه یوسف را در زمین قدرت بخشیدیم». هیچگاه زیردستان را نباید دست کم گرفت، چون ممکن است توانایی رشد و طی مدارج عالی را داشته باشند. (یوسف برده، پادشاه شد.)
ترفیع، شفافسازی، وارستگی: «وَ لَمّا بَلَغَ أَشُدَّهاتیْناهُ حُکْمًا وَ عِلْمًا وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ». (یوسف، 22) «و چون یوسف به رشد و قوت رسید، به او حکم (نبوت) و علم دادیم و اینگونه پاداش نیکوکاران را میدهیم». ترفیع افراد باید در وقت خود صورت پذیرد، اگر زودتر باشد فرد به صلاحیت لازم نرسیده است و اگر دیرتر باشد انگیزش افراد را کاهش میدهد. دلیل عزل و نصبها را برای دیگران باید بیان کرد تا فضای رقابت در سازمان حاکم شود، چنانکه خداوند دلیل نصب یوسف را نیکوکار بودن او شمرده است. تنها علم و توان برای مسئولیتپذیری کافی نیست، بلکه وارستگی و نیکوسیرتی نیز شرط است. (المحسنین)
دقت در رفتار: «وَ قالَ نِسْوَةٌ فِی الْمَدینَةِ امْرَأَةُ الْعَزیزِ تُراوِدُ فَتاها ...». (یوسف، 30) «زنان شهر گفتند: همسر عزیز با غلامش مراوده داشته است». هر کس پست یا مسئولیتی میگیرد، باید در رفتارهای خویش دقت زیادی داشته باشد چون اخبار مربوط به مسئولان بسیار زود منتشر میشود.
مدیریت بحران، برنامهریزی استراتژیک: «قالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنینَ دَأَبًا فَما حَصَدْتُمْ فَذَرُوهُ فی سُنْبُلِهِ إِلاّ قَلیلاً مِمّا تَأْکُلُونَ». (یوسف، 47) «یوسف گفت: هفت سال پی در پی کشت کنید و آنچه را درو کردید، جز اندکی را که میخورید، در خوشهاش کنار بگذارید». تشریح وضعیت بحران، از جمله وظایف مهم مدیریت بحران است و ارائه راه حل (طرح و برنامه) برای خروج از وضعیت بحرانی نیز از وظایف ایشان است. برنامهریزی در تولید و صرفهجویی در مصرف برای ایجاد پشتوانه، یک ضرورت برای کشورهای در حال توسعه است. در برنامهریزی و نظارت بر مصرف، سهم نسل آینده حفظ و مراعات شود. طرحها باید به نحوی برنامه قابلیت عملی شدن داشته باشد. (بهترین راه ذخیرهسازی گندم بدون سیلو و انبار، واگذاردن گندم در خوشهاش بود تا دچار فساد زودرس نشود.)
مشاوره تخصصی (اتاق فکر): «وَ قالَ الْمَلِکُ ائْتُونی بِهِ فَلَمّا جاءَهُ الرَّسُولُ ...». (یوسف، 50) «هنگامی که پادشاه مصر خوابی عجیب دید، خواست که یوسف را نزد وی آورند تا در مورد خواب سؤال کند». در شرایط بحرانی سازمان، برای حل معضلات و مسائل از مشاوران و نخبگان باید بهره برد. یکی از راهکارهای عملی آن راهاندازی اتاقهای فکر در هر سازمان است.
ویژگیهای مشاوران: «وَ قالَ الْمَلِکُ ائْتُونی بِهِ أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسی فَلَمّا کَلَّمَهُ قالَ إِنَّکَ الْیَوْمَ لَدَیْنا مَکینٌ أَمینٌ». (یوسف، 54) «پادشاه گفت: یوسف را نزد من آورید تا او را مشاور ویژه خود قرار دهم. پس هنگامی که با او گفتوگو کرد، گفت: تو امروز نزد ما فردی بزرگ و امین هستی». برای اعطای مسئولیتهای بسیار مهم، گاه لازم است مدیر عالی خود وارد گزینش شود. برای تصدّی پستهای مهم و کلیدی، علاوه بر تدبیر و کاردانی، محبوبیت و مقبولیت نیز بسیار مهم است. (یوسف در اثر عفّت، تدبیر، تعبیر خواب و بزرگواری، محبوبیّت خاصی پیدا کرد، لذا عزیز مصر گفت: او مشاور خودم باشد.) مشاورین باید اهل تقوی، تدبیر و امانتدار باشند. (مکین امین) مدیران در سپردن مسؤولیتها به افراد امین نباید تعلّل کنند.
توجه به مهارت و علاقه شخصی کارکنان: «قالَ اجْعَلْنی عَلى خَزائِنِ اْلارْضِ إِنّی حَفیظٌ عَلیمٌ». (یوسف، 55) «یوسف گفت: مرا بر خزانهداری این سرزمین بگمار، که من امانتدار و دانا هستم». در بکارگیری افراد لایق، علاقة شخصی افراد باید در نظر گرفته شود. (یوسف خود علاقمند بود که خزانهدار شود.) وقتی در کاری مهارت دارید، با اعتماد به نفس آن را بپذیرید. در هر موقعیتی که فرد قرار دارد باید به نظرات سایرین و مشاوران امین توجه داشته باشد. (پیشنهاد یوسف پذیرفته شد.)
خلاقیت، ریسکپذیری: «وَ قالَ لِفِتْیانِهِ اجْعَلُوا بِضاعَتَهُمْ فی رِحالِهِمْ لَعَلَّهُمْ یَعْرِفُونَها إِذَا انْقَلَبُوا إِلى أَهْلِهِمْ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ». (یوسف، 62) «حضرت یوسف به غلامان خود گفت: آنچه را به عنوان بهای گندم پرداختهاند در بارهایشان بگذارید تا هنگامی که به خانة خود برمیگردند و بارها را میگشایند آن را بازشناسند و (بهامید تکرار دوبارة این اتفاق) به مصر بازگردند». مدیران و رهبران باید از طرحهای ابتکاری استفاده کنند. در هر موقعیت و شرایطی بکارگیری قوه خلاقیت باعث ایجاد نوآوری و ابتکار در روش میشود. برای اجرایی کردن طرحها، گمان و ظنّ قوی برای رسیدن به مطلوب کافی است و نباید دست روی دست گذاشت تا یقین کامل شود. (ریسکپذیری لازم است، چنان که یوسف گفت: (لعلهم یرجعون) شاید بازگردند.)
توجه به سابقه افراد: «قالَ هَلْ آمَنُکُمْ عَلَیْهِ الّا کما امنتکم علی اخیه من قبل ...». (یوسف، 64) «هنگامی که پسران یعقوب از پدرشان خواستند برادر یوسف (بنیامین) را همراه خود به مصر ببرند، یعقوب گفت: آیا شما را بر او امین بدانم؟ همانگونه که نسبت به برادرش یوسف به شما اطمینان کردم؟!». اعتماد سریع به افراد بد سابقه در سپردن مسئولیت، جایز نیست.
احتمالات در برنامهریزی: «لاتدخلوا من باب واحد و ادخلوا من ابواب متفرقه و ما أُغْنی عَنْکُمْ مِنَ اللّهِ مِنْ شَیْءٍ ...». (یوسف، 67) «یعقوب به پسرانش گفت از یک در وارد نشوید، بلکه از دروازههای مختلف وارد مصر شوید و سپس گفت: با این حال نمیتوان مقدّرات خدا را تغییر داد». در برنامهریزی، راههای مختلف رسیدن به هدف را بررسی و تجزیه کنید. علاوه بر برنامهریزی، احتساب احتمالات لازم است. (یعقوب علاوه بر چارهاندیشی، ذکر میکند که ممکن است هدفم برآورده نشود.)
تکرار تخلفات: «وَ قَضَیْنا إِلى بَنی إِسْرائیلَ فِی الْکِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی اْلارْضِ مَرَّتَیْنِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبیرًا». (اسراء، 4) «در کتاب تورات، به بنیاسرائیل هشدار داده شد که شما دو بار در زمین فساد میکنید و برتریجویی خواهید کرد». مدیران باید توجه داشته باشند که انحرافات و فسادهایی که در سازمان تکرار میشوند، خطرناکتر است، بهویژه اگر گروهی قصد جایگزینی منافع خود به جای مصالح سازمان را داشته باشند زیرا که در این راه مکرراً دچار انحراف و فساد خواهند شد.
اقتدار مدیریت: «بَعَثْنا عَلَیْکُمْ عِبادًا لَنا أُولی بَأْسٍ شَدیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ ...». (اسراء، 5) «پس از اینکه قوم بنیاسرائیل مرتکب اولین فساد شوند، خدای متعال اینگونه وعده داده است که گروهی از بندگان توانا و سلحشور را برانگیزد تا با یافتن فتنهگران به سرکوب آنها بپردازند». مدیران سازمان باید قدرت لازم برای کنار گذاردن کسانی که علیه اهداف سازمان فساد و فتنه میکنند، را داشته باشند تا در موقع لزوم با اعمال قدرت، اهداف سازمان را حفظ کرده و سازمان را از خطر آشوبگران نجات دهند.
سرمایه و نیروی انسانی: «وَ أَمْدَدْناکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنینَ وَ جَعَلْناکُمْ أَکْثَرَ نَفیرًا». (اسراء، 6) «خداوند خطاب به مؤمنان میفرماید: ما شما را با اموال و فرزندان کمک کردیم تا بر دشمنان پیروز شوید». سرمایه و نیروی انسانی دو عامل مهم و تأثیرگذار و قدرتآفرین برای مدیران است که بکارگیری ترکیب مؤثر و کارآمدی از آن دو منبع، موجبات موفقیت را فراهم میآورد.
نظریه سیستمی: «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ ِلانْفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها ...». (اسراء، 7) «اگر نیکی کنید به خود کردهاید و اگر بدی کنید باز هم به خود بدی کردهاید». مدیران در ارتباطات و تعاملات خود با نیروها و زیرمجموعهها، این فرهنگ و باور را در آنان به وجود آورند که آثار رشد یا پیامدهای شکست تشکیلات، متعلق به خود آنان است.