امروز 9 ربیعالاول، سالروز آغاز امامت حضرت مهدی(عج)، باقی مانده ذخائر رحمت و هدایت الهی است، او که به تعبیر قرآن بقیةالله است و براساس تفاسیر برآمده از کلام معصوم(ع) حجتالله لقب گرفته است، مزین شدن به نخستین لقب به این معنا که آخرین بازمانده از سلاله اطهر رسول خدا(ص) است و تنها ذخیره باقیمانده از مسیر نورانی نبوت که امید همگان از آدم(ع) تا خاتم(ص) روزگاری دراز امید به ظهور او و برقرار عدل و داد در وادی آخر الزمان بوده است و البته نامیده شدن به دومین لقب دلیل اینکه او با اتمام حجت با صف و گروه اشقیا و ظالمان عصر خود در مقابل آنها ایستادگی کرده و با عده معدودی یار جان برکف، زمین را از نحس وجودی آنها پاک و پاکیزه خواهد کرد.
این باور که کسی خواهد آمد که رسالتش پیاده کردن عدل و داد در جهان است با اختلاف در نوع انتظار، نحوه آن و اینکه اساساً منجی آخرالزمان کیست که مسلمانان و شیعیان اعتقاد به این دارند که ذریه پاک رسولالله است، مسیحیان از بازحیات مسیح(ع) دم میزنند و اعتقاد برخی همچون زرتشت شخصی به نام سوشیانس است تقریباً در تمامی ادیان توحیدی مشترک است.
اما یکی از بارزترین تفاوتهای موجود میان موعودگرایی اصطلاحاً شیعی با آنچه به ویژه در جوامع غربی متأثر از ادیان دیگر الهی متصور آن هستند، این است که براساس تفکر شیعی، برخورداری از موهبت وجودی منجی آخرالزمان تنها محدود به زمان ظهور و تجسم مادی او نیست که مثلاً همچون مسیح(ع) از هفت آسمان به زمین هبوط کرده و به اصلاح امور بپردازد بلکه این برخورداری از نعمت وجود موعود(ع) حتی به دوران غیبت او نیز بازمیگردد و موحدان به قدر توان و در صورت پاکی و خلوص افعال خود قادر خواهند بود از این وجود قدسی نهایت حظ و بهره را ببرند.
مطابق با کلام معصوم(ع) که فلسفه وجودی صاحبالزمان(ع) را در زمان غیبت همچون خورشیدی در پشت ابر تلقی میکند که اصل آن منبع تابنده وجود دارد، اما دینداران به همان اندازه که در یک روز ابری میتوانند از گرما و روشنی خورشید استفاده کنند قادر خواهند بود تا وجود امام زمان(عج) البته براساس آنچه گفته شد و به شکل نسبی براساس میزان خلوص اعمال خود احساس کنند، میتوان به تفاوت در اصل اعتقاد به منجی در اسلام و به ویژه تفکر شیعی در مقایسه با سایر ادیان پی برد.
براساس آنچه تفکر غیراسلامی و غیر شیعی در مورد منجی آخرالزمان است، مظاهر فساد، سیاهی، بیاخلاقی و سیئات انسانی در این عصر و زمانه آن چنان بیداد میکند که دیگر باید منتظر شخصی بود تا به این قائله ختم دهد، پس هر چه بیشتر در گنداب گناه و رذایل انسانی فرو رویم، احتمال هبوط انسان کامل بر زمین بیشتر خواهد شد در حالی که در تفکر اسلامی براساس بینش شیعی برای انتظار در ظهور منجی آخرالزمان(ع) که از آن تعبیر به فرج بزرگ میشود، باید به دنبال تحقق فرجهای کوچکی بود که تحقق آن ازعهده انسان عادی هم برمیآید.
تفکر شیعی میگوید که مهدی صاحبالزمان(عج) در میان مردم حشر و نشر دارد و از همه افعال و کارهای مؤمنان و مسلمانان اسمی و رسمی آگاه است پس این عالم محضر او که آخرین ذخیره الهی است محسوب میشود، لذا برای رضایت او و نائل شدن به دیدار و وصالش باید از تمام توش و توان استفاده کرد و تا اندازه بضاعت خود در رفع معضلات اجتماع پیرامون و اصلاح امور مربوط به خود و همنوعان خود کوشید.
به راستی کدام یک از آثار سینمایی ما تاکنون با این دیدگاه به موضوع موعودگرایی و فرهنگ مهدویت پرداختهاند؟ چرا به محض اینکه که صحبت از موعودگرایی در سینما میشود، فوراً ذهنیت به سوی ساخت و تولید فیلمهای ماورایی میرود که شاید چون در زمینه فراهمآوردن فناوری آنها توان رقابت با فیلمهای هالیوودی را نداریم لذا از تولید آنها سرباز میزنیم؟
سینمای ایران به عنوان سینمای برآمده از تفکر غالب مردمان و باورهای اکثر قریب به اتفاق آنها که اندیشهای شیعی است، باید مقاصد پیش روی خود را در حد و اندازه پرداختن به موضوعات روز که این روزها جامعه دامنگیر آنهاست و با این معضلات دست و پنجه نرم میکند، محدود کند و بر این باور باشد که تا فرجهای کوچک رخ ندهند، تا گره کوچک از کار بشر امروز با پرداختی مؤثر همچون سینما باز نشود نمیتوان امید به گرهگشایی بزرگ در آیندهای نزدیک داشت.