کد خبر: 1366224
تاریخ انتشار : ۰۶ بهمن ۱۳۹۲ - ۰۰:۵۴
محسن مؤمنی‌شریف:

مردمی بودن، ویژگی ادب و هنر انقلاب است

گروه ادب: رئیس حوزه هنری در آئین اختتامیه شب‌های شعر انقلاب اظهار کرد: یکی از ویژگی‌های ادب و هنر انقلاب اسلامی، مردمی بودن آن است که باید قدردان آن باشیم.


به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، آئین اختتامیه شب‌های شعر انقلاب، شب گذشته، 5 بهمن با حضور غلامعلی حدادعادل، رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی، حجت‌الاسلام والمسلمین شهاب مرادی، رئیس سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران،‌ عباس صالحی، معاون فرهنگی وزیر ارشاد، محسن مؤمنی‌شریف، رئیس حوزه هنری و شعرای برجسته انقلاب همچون حمید سبزواری، مصطفی محدثی‌خراسانی، جواد محقق، علیرضا قزوه، غلامرضا سازگار، سعید بیابانکی و علی انسانی، همچنین با حضور حامد زمانی، خواننده جوان کشورمان در فرهنگسرای اندیشه برگزار شد.



این جشنواره که دومین سال برگزاری خود را پشت سر می‌گذارد، با همکاری حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، سازمان فرهنگی ـ هنری شهرداری تهران و مجمع شاعران اهل بیت(ع) برگزار شد.





در ابتدای این مراسم، محسن مؤمنی‌شریف، رئیس حوزه هنری به‌ عنوان میزبان از میهمانان، برگزارکنندگان و به ویژه از اساتید و شاعرانی که در یک ماه گذشته رنج سفر را بر خود هموار کردند و به استان‌های مختلف رفته‌اند تا شب‌های شعر انقلاب در دیگر استان‌ها نیز برگزار شود تشکر کرد و افزود: این دوره، دومین جشنواره شب‌های شعر انقلاب است که توانسته جای خود را در تقویم مناسبت‌های ما پیدا کند و ثبت شود.



وی گفت: آنچه که خیلی مهم و قابل توجه است، استقبال مردم در استان‌های گوناگون از این برنامه بود. یکی از ویژگی‌های ادب و هنر انقلاب اسلامی، همین مردمی بودن آن است؛ باید قدردان توجه و مردمی بودن این برنامه باشیم. اگر به دوره‌های پیش توجه داشته باشیم، می‌بینیم که ادبیات و هنر توجه خاصی به مردم نداشته‌اند.



مؤمنی ادامه داد:  قصد من توجه کردن و قدر دانستن مردمی بودن این برنامه و عشق و علاقه‌ای است که به آن دارند. باید از این ظرفیت استفاده کنیم. شعر، هنر اول ما است که همیشه مورد عنایت مردم بوده و همیشه از جایگاه خوبی برخوردار بوده است. هنر هر جا از دل مردم برآمده و هر کجا حرف مردم را زده است از سوی آنان نیز مورد استقبال و لطف قرار گرفته.



در ادامه، برخی از شاعران از جمله حمید سبزواری، محمدعلی بهمنی، محمود اکرامی‌فر، غلامرضا سازگار، محسن رضوانی، حامد عسگری، حجت‌الاسلام رضا جعفری، هادی جان‌پناه، فاضل نظری، علی انسانی، محمدرضا عبدالملکیان، محمدحسین نعمتی، محمدرضا سهرابی‌نژاد، حسین اسرافیلی، محمود حبیبی‌کسبی، احمد علوی، محمد سهرابی، سعید بیابانکی و محسن عرب‌خالقی به ترتیب به شعرخوانی پرداختند. در پایان این مراسم از حامد زمانی و شاعر اشعار وی، محمدمهدی سیار تقدیر شد.



در زیر چند شعر زیبا که توسط اساتید شعر در این مجلس خوانده شده است را مرور می‌کنیم:





شعر «عرشه‌نشینان کشتی نوح» از استاد حمید سبزواری:



«برآیید برآیید، به وحدت بگرایید/ که از باغ وفایید، که از اصل ولایید



 شما امت خاصید، شما اسوه ناسید/ شما اس اساسید، شما باب رجایید



 اگر رمز هبوط است، شما سر فرودید/ اگر راز عروج است، شما مرغ هوایید



 اگر کشتی نوح است، شما عرشه نشینید/ اگر ورطه نیل است، شما دست و عصایید



 اگر آتش شرک است، شما برد و سلامید/ اگر مرده عشق است، شما عین صفایید



 اگر مصر جمال است، در آن خطه عزیزید/ اگر ملک جلال است، امیرالامرایید



 نه پرویز تبارید، که پرویز شکارید/ نه شبدیز سوارید، که بر بال همایید 



گر از ترک و طرازید، ور از قدس و حجازید/ شما محرم رازید، که در بزم خدایید



اگر درد به جام است، صبوحی زده گامید/ وگر زهر به کام است، شما کامروایید



 چه از تیر و چه از تیغ، شما روی نتابید/ که در جوشن عشقید، که از کرب و بلایید



 شما صبح نویدید، شما پیک امیدید/ شما شعر «حمید» ید، شما روح فزایید



 ز کثرت بهراسید، به وحدت بگرایید/ که آئینه توحید، شمایید شمایید»



شعر «تا گل غربت نرویاند بهار از خاک جانم»  از محمدعلی بهمنی؛



«تا گل غربت نرویاند بهار از خاک جانم



با خزانت نیز خواهم ساخت خاک بی‌خزانم



گر چه خشتی از تو را حتی به رؤیا هم ندارم



زیر سقف آشنایی‌هات می‌خواهم بمانم



بی‌گمان زیباست آزادی، ولی من چون قناری



دوست دارم در قفس باشم، که زیباتر بخوانم



در همین ویرانه خواهم ماند و از خاک سیاهش



شعرهایم را به آبی‌های دنیا می‌رسانم



گر تو مجذوب کجاآباد دنیایی، من اما



جذبه‌ای دارم که دنیا را بدین‌جا می‌کشانم



نیستی شاعر که تا معنای حافظ را بدانی



ور نه بیهوده نمی‌خواندی به سوی عاقلانم



عقل یا احساس حق با چیست؟ پیش از رفتن ای خوب



کاش می‌شد این حقیقت را بدانی یا بدانم»



شعر «درد بی‌دوا» از محمود اکرامی‌فر؛



«خدا  بزرگ، خدا مهربان، خدا خوب است



تو خوب هستی و من خوبم و هوا خوب است



دلم اگر چه شکسته، اگر چه بیمار است



ولی به عشق تو چون هست مبتلا، خوب است



مریض عشق تو هرگز شفا نمی‌خواهد



چرا که درد اگر بود بی‌دوا، خوب است



مگو که «درد و بلا یت به جان من بخورد»



به راه عشق، اگر درد، اگر بلا خوب است



خوشم به خنده، به اخم و گلایه‌ات، زیرا



هر آنچه می‌رسد از جانب شما خوب است



مرا ببخش که مثل تو مهربان نشدم



مرا ببخش که پیر آمدم، جوان نشدم



مرا ببخش که از خاک بودم و هرگز



برای دست دعای تو آسمان نشدم



هزار جهد بکردم که سر عشق ... ولی شکر



حریف حرف حساب دل و زبان نشدم



همیشه نیت گرگ و شبان یکی بوده است



خدای شکر، که من، این نبودم، آن نشدم



چه فرق مثل چه کس بوده‌ام؟ مهم این است



که با وجود تو محتاج دیگران نشدم»





مثنوی «مکالمه خدا با امام حسین(ع) در روز عاشورا» استاد غلامرضا سازگار؛



ای حسین ای از ازل پابست ما / ای به دستت اختیار هست ما



در غریبی آشنای عالمی / عبد مایی و خدای عالمی



زخم، روی زخم از ما خواستی / تا شهادت را به خون آراستی



روز پیمان تو و پیوند ماست / چاک هر زخمت گل لبخند ماست



ما تو را با زخم تن آراستیم / از تو در دریای خون، سر خواستیم



ای تو را الله، شاء ان یراک / با لب عطشان و جسم چاک‌چاک



پیشتر زین چار مام و هفت باب / کربلا را بر تو کردیم انتخاب



آسمانِ اوفتاده بر زمین / مقتلت آغوش رب‌العالمین



ما تو را در کربلا آورده‌ایم / ما تو را در خویش، فانی کرده‌ایم



زخم ما گردیده بر تن جوشنت / خون ما جاری‌ست از پیراهنت



ما پسندیدیم انصار تو را / ما خریداریم ایثار تو را



در منای ما فدایی گشته‌ای / ما حسینی، تو خدایی گشته‌ای



بال جان را باز کردی یاحسین / تا خدا پرواز کردی یاحسین



بر شفاعت خون یک یارت بس است / خندۀ حر گنهکارت بس است



آسمانا! بر زمین افتاده‌ای / هستی‌ات را در ره ما داده‌ای



دوست داری تا که بی‌چون و چرا / باز گردانیم یاران تو را



با همین قدر و جلال و احترام / زخم‌هایت را ببخشیم التیام



این تو و این لاله‌های یاس تو / قاسم و عبدالله و عباس تو



دشت را بر تو گلستان می‌کنیم / نیزه‌ها را سرو بستان می‌کنیم



شه که در دریای خون افتاده بود / باز بر زخم دگر آماده بود



در هجوم آن همه بیدادها / خاست از هر زخم او فریادها



کای رضایت مقصد و مقصود من / خالق من! رب من! معبود من



زخم تو شیرین‌تر از هر مرهم است / هرچه زخمم روی زخم آید کم است



کاش تا بازت فدایی آورم / بود هفتاد و دو یار دیگرم



کاش زخم نیزه‌ها و تیرها / باز می‌شد طعمۀ شمشیرها



کاش گرگان باز چنگم می‌زدند / در همین گودال سنگم می‌زدند



در منای سرخ خون کردم وقوف / گشته لبیکم خذینی یا سیوف



سنگ‌ها می‌خورد بر آئینه‌اش / زانوی قاتل به روی سینه‌اش



خون و روی حی سبحان آه! آه / پای کفر و قلب قرآن آه! آه



کاش می‌مردم نمی‌گفتم سخن / سر به ده ضربت جدا شد از بدن



سر به رویِ دستِ قاتل، می‌گریست / چشم زهرا در مقابل می‌گریست



قلب دریا آب می‌شد با حسین / آب هم فریاد می‌زد حسین»

captcha