به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، مراسم رونمایی از کتاب «زندان الرشید» خاطرات سردار علیاصغر گرجیزاده، عصر روز گذشته، 12 اسفندماه با حضور حجتالاسلام مهدی خاموشی، رئیس سازمان تبلیغات اسلامی، محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام، محسن مؤمنیشریف، رئیس حوزه هنری، مرتضی سرهنگی، مدیر دفتر ادبیات مقاومت حوزه هنری، خانواده شهید هاشمی، سردار احمد غلامپور، سردار گرجیزاده و حجتالاسلام محمدمهدی بهداروند، نویسنده کتاب در سالن مهر حوزه هنری برگزار شد.
حجتالاسلام والمسلمین مهدی خاموشی در این مراسم درباره استقامت، آیاتی از قرآن را مورد اشاره قرار داد و گفت: کتاب این فرمانده را خواندم و متوجه شدم که رژیم بعث عراق برخورد ناجوانمردانهای با وی داشته است؛ میخواستند انسانیت را محکوم کنند و آنها از مسیر شیطانی خود استفاده میکردند و در آن طرف استقامتی که سردار پرآوازه ما داشته، شیرینتر است.
وی افزود: سردار گرجیزاده یادشان نیست که من نیز در قرارگاه نصرت بودم و وی را میشناختم؛ از این رو این استقامت را هم دیده بودم، یعنی اعضای قرارگاه نصرت همه باید مستور میماندند و با توجه به اینکه کارشان در زمینه اطلاعات و امنیت بود، نباید اسمشان هم مشخص میشد.
حجتالاسلام خاموشی ادامه داد: انسانهای مؤمن نقطه آغاز و انتهای حرکتشان خداست و امید مطلق به خدا دارند. اگر استقامتها را در کتاب «زندان الرشید» میگویند، همه به خاطر امید به خدا است. از سوی دیگر مکتب امام حسین(ع) فقط راه شهادت است و شهیدان ما در دفاع مقدس و انقلاب اسلامی همین راه را رفتهاند.
وی در ادامه اظهار کرد: سردار گرجیزاده گفتند که خاطرات تلخ را بازگو نکردند و من میگویم که هم نویسنده و هم راوی باید این خاطرات را ثبت کنند، هر چند نخواهند به دلایل مصالح کشور هماکنون به چاپ برسانند، اما باید این خاطرات تلخ نیز ثبت شده و برای آیندگان حفظ شود تا از آن درس بگیرند.
حجتالاسلام خاموشی با بیان اینکه خاطرات مربوط به تاریخ کشور است، تصریح کرد: اگر هر کوی و برزن خوزستان را ورق بزنیم، حرفهای تازهای وجود دارد و باید فرهنگ دفاع مقدس انتشار یابد و اگر جریان جهادی در این زمینه پیش برود، خاطرهنگاری توسعه بیشتری خواهد یافت و آثار فاخری تولید میشود.
سردار غلامپور: منتقدان دلایل رخداد حوادث اواخر جنگ را بررسی کنند
سردار احمد غلامپور، همرزم سردار علیاصغر گرجیزاده نیز در ادامه این مراسم گفت: در عملیات خیبر، دشمن به صورت گسترده از بمبهای شیمیایی استفاده کرد و وقتی جزیره مجنون را گرفتیم، عراق فشارهای زیادی وارد کرد و اگر پیام امام خمینی(ره) نبود، جزایر حفظ نمیشد؛ چرا که ایشان حفظ جزایر را حفظ نظام اسلامی میدانستند.
وی با تأکید بر پرداختن به مسائلی از جنگ که تا به حال به آنها پرداخته نشده است، ادامه داد: حوادثی که در پایان جنگ اتفاق افتاد و چرایی و دلایل از دست دادن فاو، شلمچه و جزایر مجنون مواردی است که باید مورد توجه منتقدان و نویسندگان قرار گیرد؛ چرا که بسیاری از حوادث یک شبه اتفاق نیفتاده است و وقایع زیادی را میتوان در عقبه آن تصور کرد.
سردار گرجیزاده: وقایع زندان و زمان اسارت سبب شد تا ایمانم کامل شود
سردار علیاصغر گرجیزاده، همرزم شهید علی هاشمی در این مراسم گفت: هیچ رغبتی در من به دلایلی وجود نداشت که بگویم و بنویسم و حجتالاسلام بهداروند با سماجت من را ترغیب و تشویق کرد و همچنین ماجرایی برایم پیش آمد و سبب شد این خاطرات را بازگو کنم و تا توانستم از شهید علی هاشمی گفتهام و این روایتها بیشتر مربوط به نقاط حساس زندگی وی است.
وی در ادامه خاطراتی از شهید علی هاشمی گفت و افزود: علی هاشمی پس از چند بار تماس غلامپور از طریق بیسیم که گفت؛ محسن رضایی به من دستور داد که به شما بگویم به عقب برگردید، پشت بیسیم گفت، باشد و بعد از آن لبخندی زد و گفت؛ چگونه بچههای مردم را رها کنم و بروم. من از او پرسیدم در حالی که از زمین و زمان آتش میبارد و ما ساعتها در هوای آلوده به گازهای شیمیایی نفس میکشیم چقدر آرامش داری؟ و علی هاشمی گفت: فقط به من یک لطفی بکن وقتی عراقیها ما را دستگیر کردند، بگو تو فرمانده هستی و من راننده. چون عراقیها هر کس که هیکل بزرگتر دارد، تصور میکنند فرمانده است و من گفتم؛ نمیتوانم و حقیقت را خواهم گفت.
سردار گرجیزاده ادامه داد: پس از دقایقی عراقیها برای چندمین بار بمب شیمیایی زدند و چه بوی قورمهسبزی میداد و این موضوع مرا به یاد عیالم انداخت که تمام غذاهایش خوشمزه است، اما قورمهسبزیاش چیز دیگری است و دومین بمب شیمیایی که عراقیها ریختند، گفتم؛ چه بوی سیری میآید؛ از این رو ترس من از این است که نسل امروز یا آیندگان باور نکنند و یا تصور کنند افرادی که در جنگ بودند، افراد ویژهای بودند، اما باید گفت که همه آنها از مردم همین کوچه و بازار بودند.
وی در ادامه به خاطرات اسارت خود اشاره کرد و گفت: ما در شرایط ویژهای به سر میبردیم به گونهای که 40 روز اسهال خونی داشتیم و از کسی شنیده بودیم که خاکستر سیگار اسهال را بند میآورد و از عراقیها چند نخ سیگار گرفتیم و خاکسترش را خوردیم و اسهال ما بند آمد؛ در حالی که ممکن است پزشکان این موضوع را باور نکنند.
سردار گرجیزاده ادامه داد: کف پایم زخمی شده بود به گونهای که استخوانم دیده میشد و در حال سیاه شدن بود و دوستان کیسه توری از توالت آوردند و نخ آن را گرفته و کف پایم را دوختم و البته پس از چند روز جوش خورد و خوب شد و با وجود اینها من حقیرترین آدمهای جنگ در کنار سیدناصر حسینی هستم که خاطراتش در کتاب «پایی که جا ماند» منتشر شده است.
وی در ادامه به خاطرهای از شب عید غدیر در زمان اسارت اشاره و اظهار کرد: دو نفر از دوستان به نام رستم ترکاشوند و محمد سرابی اهل کرمانشاه در زندان بودند و شب عید غدیر، خاطرات خود را از کرمانشاه گفتند؛ که مردم طَبَق باقلوای یزدی در سینی میگذارند و وسط شهر پخش میکنند و این موضوع را با صدای سوزناکی میگفت و سبب شد تا گریه کنیم و فردای آن روز، صبح ساعت 7 بدترین فرمانده ضداطلاعات ارتش عراق به بند ما آمد و ما به شدت ترسیده بودیم.
راوی کتاب «زندان الرشید» بیان کرد: این فرمانده وارد بند شد و رو به من گفت؛ علی چطوری؟ من برای این آمدهام که شما را ببینم و من در دلم گفتم، دوست ندارم ریخت شما را ببینم. ستوان گفت: دیروز من کاظمیه(کاظمین) بودم و به طور ناگهانی صحبت ایرانیهای اسیر در زندان نزد مادرم شد و مادرم بلافاصله خانه را ترک کرد و بعد از مدتی با یک سبد شیرینی باقلوا یزدی وارد شد و به من گفت: این را برای اسرای ایرانی ببر و من گفتم؛ مادر من افسر اطلاعاتی هستم و آنجا زندان است، نمیتوانم این کار را انجام دهم و مادرم گفت؛ شیرم را حلالت نمیکنم و بعد شیرینی را به ما داد. باید گفت این موضوع از الطاف حضرت علیبنابیطالب(ع) است که با دست دشمن برایمان شیرینی میفرستد و این گونه وقایع در زندان و زمان اسارت سبب شد تا ایمانم کامل شود.
بهداروند: کتاب «زندانالرشید» یک دوره سیر و سلوک اخلاق برای من بود
حجتالاسلام محمدمهدی بهداروند، نویسنده کتاب زندان الرشید نیز در ادامه این مراسم گفت: کتاب «زندانالرشید» یک دوره سیر و سلوک اخلاق برای من بود و به مدت سه سال با این اثر زندگی کردهام و در مورد آن باید گفت؛ این اثر آینه تمامنمای سپهبد علی هاشمی، فرمانده قرارگاه سری نصرت است و در جای جای آن ردپای وی دیده میشود، به طوری که سردار گرجیزاده در بیان خاطرات خود، نشان میدهد که چه اندازه دلتنگ وی بوده است.
وی در ادامه داد: ورق به ورق این کتاب، پردهبرداری از رنجها و تلاشهای مردان بزرگی همچون محسن رضایی، علی شمخانی و ... است، زیرا امام آنها را تربیت کرد تا وارد صحنه شوند و من این کتاب را به سپهبد شهید علی هاشمی تقدیم میکنم و امیدوارم مورد قبول خداوند قرار گیرد.