آنچه به داد انسان میرسد فهم است. حافظ میگوید «گوهر معرفت آموز که با خود ببری که نصیب دگران است نصاب زر و سیم». هر چه هست در فهم و آگاهی است.
ما باید بفهمیم که دروغ ممکن است گل بدهد ولی میوه نمیدهد. دروغهایی را تاکنون گفتهاید را روی کاغذ بنویسید، ببینید نتیجه داده است یا خیر؟ قرآن میگوید: هیچکس از من راستگوتر نیست. من خدا میگویم، دروغ شما را به جایی نمیرساند و خدا آدم دروغگو را هدایت نمیکند و راه را به او نشان نمیدهد و بهخاطر همین عاقبت آدم دروغگو، ندامت و پشیمانی است.
خاصیت دروغ این است که آدم را روسیاه میکند. حافظ میگوید «به صدق کوش که خورشید زاید از نفست، از دروغ سیه رو گشت صبح نخست». ما دو تا صبح داریم. یک صبح در وقت سحر، یک روشنی در آسمان میزند و شما فکر میکنید صبح شده ولی دوباره تاریک میشود. به این صبح کاذب میگویند. به آدم دروغ میگوید.
صبح اصلی وقتی است که خورشید میآید. تو با صداقت تابش و نورانیت میدهی. صبح نخست دروغ گفت و به روسیاهی مبتلا شد و دوباره مبتلا به تاریک شد.
دروغ خیلی هنر کند، کار شما را جلو میبرد ولی خود شما را عقب میاندازد. صداقت ممکن است کار شما را عقب بیندازد ولی خود شما را جلو میاندازد. شما تیر را که درکمان میگذاری موقتا عقب میرود، ولی هرچه عقبتر برود با شتاب بیشتری به جلو میرود و به هدف میخورد. صداقت هم همینطور است. شما وقتی صداقت بخرج میدهی، ممکن است مدتی عقب بیفتی و شما احساس عقب ماندن میکنی ولی طولی نمیکشد که راه صد ساله را یک شبه میروی.
قرآن میگوید «کسانی که اهل صداقت هستند اول ندارند ولی آخر دارند و به نتیجه میرسند». اگر صداقت از همان اولش باغ سبز داشت، چه کسی دروغ میگفت؟ بعضیها میگویند من چوب صداقتم را میخورم. راست است و همین است.
بالاخره خدا امتحان میکند چه کسی اهل صداقت است و چه کسی اهل صداقت نیست؟ برعکس دروغ که شکلات دارد. وقتی سوار هواپیما میشوید یک شکلات میدهند که دهانتان را شیرین کنند. همان اولش است، ممکن است آخرش سقوط هم باشد. دروغ با شکلات، اول دهان شما را شیرین میکند، اما در آخر شما را بدبخت میکند.