مقام معظم رهبری به جوانان توصیه میکنند که در انجام کار فرهنگی به قرآن توجه ویژهای شود. ایشان توصیه میکنند برای انجام کار فرهنگی با قرآن مأنوس شویم؛ «قرآن را در مجموعه خودتان رایج کنید. یعنی آقایان یا خواهرانی که مشغول کار هستند با قرآن انس پیدا کنند. قرآن کتاب عجیبی است. افسوس که انسان با کلمات نمیتواند آن احساس را بیان کند.
در مقابل تهاجم، عناصرِ مؤمنِ خودی میتوانند بایستند. عناصر مؤمنِ خودی را، هرجا که هستند، گرامی بدارید. حرف من این است. من به مسئولان فرهنگی کشور، از وزارت آموزش و پرورش تا وزارت ارشاد اسلامی، تا سازمان تبلیغات اسلامی، تا بقیه مؤسّسات و بنگاههای فرهنگی کشور، عرض میکنم، به عناصر خودی تکیه کنید.
منظور من این نیست که اگر کسی، جوان انقلابی نیست، دستش را بگیرید بگذاریدش بیرون؛ نه. چه کسی چنین چیزی را میگوید؟ اصلاً منطق اسلام که این نیست؛ منطق انقلاب که این نیست. میدان بدهید. به همه میدان بدهید. هرکس که میخواهد برای این ملت کار کند، کار کند. من میگویم اجازه منزوی شدنِ عناصر خودی را ندهید.
در آن لحظهای که امام(ره) ناراحتی قلبی پیدا کرده بودند، ما به شدت نگران بودیم. وقتی که من رسیدم، ایشان انتظار و آمادگی برای بروز احتمالی حادثه را داشتند. بنابراین، مهمترین حرفی که در ذهن ایشان بود، قاعدتاً میباید در آن لحظه حساس به ما میگفتند. ایشان گفتند: قوی باشید، احساس ضعف نکنید، به خدا متکی باشید، «اشدّاء علی الکفّار رحماء بینهم» باشید، و اگر با هم بودید، هیچکس نمیتواند به شما آسیبی برساند. به نظر من، وصیت 30 صفحهای امام(ره) میتواند در همین چند جمله خلاصه شود.
همه انضباط را رعایت کنند. همه دقت داشته باشند که درست حرکت کنند. کار غیرقانونی نکنند؛ کار غیراخلاقی نکنند؛ سوءاستفاده نشود؛ از بیتالمال صرف و خرج نشود؛ از یکدیگر بدگویی نکنند؛ به یکدیگر اهانت نکنند.
امیرالمؤمنین(ع) در جای دیگر میفرماید «فانّما البصیر من سمع فتفکّر و نظر فأبصر»؛ بصیر آن کسی است که بشنود، گوش خود را بر صداها نبندد؛ وقتی شنید، بیندیشد. هر شنیدهای را نمیشود به صرف شنیدن رد کرد یا قبول کرد؛ باید اندیشید. «البصیر من سمع فتفکّر و نظر فأبصر». نَظَرَ یعنی نگاه کند، چشم خود را نبندد. ایراد کار بسیاری از کسانی که در لغزشگاههای بیبصیرتی لغزیدند و سرنگون شدند، این است که نگاه نکردند و چشم خودشان را بر یک حقایق واضح بستند.
من بارها گفتهام، الان هم تکرار میکنم؛ هرجا ما پیشرفت برجستهایی داشتهایم، به برکت نیروهای مؤمن، حزباللهی و معتقد به این راه بوده؛ والا کسانی که به این خط و این راه معتقد نیستند، هم از جهت ضعف ایمان، هم از جهت ضعف غیرت ملی ، آنچه را که باید انجام دهند، نمیکنند؛ در مقابل فشارهای معمولی زندگی عقبنشینی میکنند و سپس در مقابل تطمیع و جلوههای جذاب ارائه شدهی از سوی دشمن، تسلیم میشوند؛ اما کسی که مؤمن است، تسلیم و خسته نمیشود.
من به شما برادران و خواهران عزیز، که فرزندان من هستید، مؤکداً توصیه میکنم که به عمقها توجه کنید و آن را بطلبید؛ از ظواهر هم دست نکشید. این خطاست که کسی خیال یا توهم کند که باید باطن را درست کرد، ظاهر مهم نیست؛ نه خیر، همین ظاهر، انسان را به وادیهای گوناگونی میکشاند.
ظاهر دینی، ظاهر اسلامی، پایبندی به تعبد دینی، همین مجالس دعا، همین مجالس توسل به ائمه(ع) لازم است؛ منتهی همینها را با دانایی همراه کنید... اگر این نباشد، همان چیزی بر سر انسان خواهد آمد که دیدید بر سر عدهای آمد. عدهای در اول انقلاب خیلی تند و داغ و پُرشور بودند، اما متأسفانه فکر دینی آنها عمق نداشت؛ با اولین باد سردی که از طرف تبلیغات دشمنان آمد، برگ و بار انقلابیشان ریخت و جوشش انقلابیشان تمام شد!
بعضیها صد وهشتاد درجه این طرف غلتیدند. من یک وقت به یکی از این آقایان گفتم که شماها اوایل انقلاب در زمینه مسائل اقتصادی چپِ چپ بودید و ما از تندرویهای چپگرایی شما را منع میکردیم؛ اما الان شما رفتهاید منتها الیه جهت مقابل، و شدهاید راستِ راست! ما همانجایی که قبلاً بودیم، ایستادهایم و باز شما را از تندرویهای راستگرایانه منع میکنیم! این بهخاطرِ نداشتن عمق است؛ به این دلیل است که ریشهی اعتقادی و فکری وجود ندارد.
دیگران یک حرکت ابلهانه دیوانهواری مثل گاوبازی در خیابانهایشان راه میاندازند، تلفات جانی میدهند، خودشان را مسخره میکنند؛ اما افتخار هم میکنند که این سنّت ملی ماست! کار، غلط است؛ اما خودباوری خوب است؛ خجالت نمیکشند. حالا فرض بفرمائید اگر ما یک سنّت اسلامی داریم که منطقی هم برایش داریم و آن را هم پذیرفتهایم، نبایستی در انجام دادن آن خجالت بکشیم. من حالا نمیخواهم مثال بزنم؛ اما مواردی هست که مثال زدنش صلاح نیست؛ ممکن است ریز شدن و جزئی شدن در بعضی از مسائل باشد؛ ولی مثالهای فراوانی را میتوانید پیدا کنید.
هرجا کارِ برجستهای شد، انسان وقتی رفت، دید یک عنصر مؤمن در آنجا مسئولیتِ تعیینکنندهای دارد؛ این را بنده در جاهای مختلف به تجربه مشاهده کردهام. هرجا کارها لنگ است، بهخاطر این است که در آن از این بیایمانیها و بیریشهایها که منجر به نفعطلبی و فساد و تبعیض و رفیقبازی و امثال اینها میشود، وجود دارد. بنابراین در میدان عمل هم ما این فکر را آزمودهایم. در محیطهای فرهنگی، به نیروهای مؤمن تکیه شود. اینها سدّی در مقابل تهاجم فرهنگی هستند.
باید معراجی برای خودشان درست کنند. بدون معراج نمیشود؛ ما فاسدم شویم. شما به این معراج خیلی احتیاج دارید؛ چون شما مردم را هدایت میکنید. مینویسید، فکر میکنید، شبهات را به ذهن میآورید، برای اینکه آنها را از ذهنها برطرف کنید. آن ناخالصیها را مجسم میکنید برای اینکه خالصیها را به مردم بگویید.
خیلی زحمت بر دوش شماست. لذا شما به این معراج احتیاج دارید. پس این معراج را فراموش نکنید. این معراج نماز است، ذکر است، توجه به احتیاج دارید. پس این معراج را فراموش نکنید. این معراج نماز است، ذکر است، توجه به خداست. به خصوص، اجتناب از گناه است.
بهترین مایه نورانیت، همین پرهیز است. همه آنها کارهای دیگر، مثل درمان و دارو خوردن است و اجتناب از گناه، مثل پرهیز است. ظاهراً پرهیز اثرش گاهی خیلی بیشتر از دوای مقوی و معالج است. انسان سرماخوردگی که دارد، اگر پرهیز نکند هر چه هم دوای مقوی بخورد، شاید مؤثر نباشد.
قدرت مقابله با سایش را در خودتان ایجاد کنید. سایش شوخی ندارد؛ انسان سائیده میشود! همان چکش یا پتکی که شما روی سر آهن میکوبید و آن را به شکلهای مختلف در میآورید، بعد از مدتی که نگاه کنید، میبینید ته آن ساییده شده است. یعنی با این نیروی فعاله قدرتمند، بالاخره تأثیر گرفته، یعنی آن، روی این اثر گذاشته است. به فکر این باشید.
اگر بنا شد فیلم یا برنامهای حزباللهی باشد، عقیده من این نیست که اُمّل و بیجاذبه و بد و قدیمی و تکراری باشد. نه، بنده معتقدم میشود برنامهای هم حزباللهی، واقعاً مسلمانی ناب باشد و هم بسیار زیبا و شیرین و جذاب. یعنی تلاش کنید در زیبایی کوشش کنید».