کد خبر: 1389500
تاریخ انتشار : ۰۶ فروردين ۱۳۹۳ - ۱۷:۳۵

نگاهی بر فعالیت‌های علمی و فرهنگی باستانی پاریزی

گروه ادب: نگاهی بر فعالیت‌های علمی و فرهنگی استاد تاریخ و ادبیات که روز گذشته از میان ما رفت.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، محمدابراهیم باستانی پاریزی، استاد تاریخ و ادبیات صبح روز گذشته در تهران دار فانی را وداع گفت.

فعالیت‌های علمی و فرهنگی
شوق نویسندگی وی در دوران کودکی و نوجوانی در پاریز و با خواندن نشریاتی مانند حبل‌المتین، آینده و مهر برانگیخته شد.
باستانی، اولین نوشته‌های خود را در سال‌های ترک تحصیل اجباری (۱۳۱۸ و ۱۳۱۹) در قالب روزنامه‌ای به نام باستان و مجله‌ای به نام ندای پاریز نوشت، که خود در پاریز منتشر می‌کرد و دو یا سه مشترک داشت.
اولین نوشته او در جراید آن زمان، مقاله‌ای بود با عنوان «تقصیر با مردان است نه زنان» که در سال ۱۳۲۱ در مجله بیداری کرمان چاپ شد. پس از آن به عنوان نویسنده یا مترجم از زبان‌های عربی و فرانسه مقالات بی‌شماری در روزنامه‌ها و مجلاتی مانند کیهان، اطلاعات، خواندنی‌ها، یغما، راهنمای‌کتاب، آینده، کلک و بخارا چاپ کرد.
اولین کتاب باستانی پاریزی «پیغمبر دزدان» نام دارد که شرح نامه‌های طنزگونه «شیخ محمدحسن زیدآبادی» است و برای اولین بار در سال ۱۳۲۴ در کرمان چاپ شده‌است. این کتاب تا کنون به چاپ شانزدهم رسیده‌ است.
وی تاکنون بیش از 60 عنوان کتاب تألیف و یا ترجمه کرده‌ است. کتاب‌های باستانی پاریزی برخی شامل مجموعه برگزیده‌ای از مقالات وی هستند که به صورت کتاب جمع‌آوری شده‌اند و برخی از ابتدا به عنوان کتاب نوشته شده‌اند.
از میان نوشته‌های او، هفت کتاب با عنوان «سبعه ثمانیه» متمایز است که همگی در نام خود عدد هفت را دارند، مانند «خاتون هفت قلعه» و «آسیای هفت سنگ». بعداً کتاب هشتمی با عنوان «هشت‌ الهفت» به این مجموعه هفت‌تایی اضافه شده‌است.
به جز کتب و مقالات، باستانی پاریزی شعر هم می‌گفت و اولین شعر خود را در کودکی در روستای پاریز و در آرزوی باران سروده‌ است. وی منتخبی از شعرهای خود را در سال ۱۳۲۷ در کتابی به نام «یادبود من» به چاپ رساند. از جمله یکی از غزل‌هایش با مطلع «یاد آن شب که صبا بر سر ما گل می‌ریخت» توسط مرحوم بنان در یادبود مرحوم صبا خوانده شده‌است. این غرل به این شرح است:
یاد آن شب که صبا بر سر ما گل می‌ریخت
بر سر ما ز در و بام و هوا گل می‌ریخت
سر به دامان منت بود وز شاخ بادام
بر رخ چون گلت آرام صبا گل می‌ریخت
خاطرت هست که آن شب، همه شب تا دم صبح
گل جدا، شاخه جدا، باد جدا گل می‌ریخت
نسترن خم شده، لعل لب تو نوازش می‌داد
خضر گویی به لب آب بقا گل می‌ریخت
زلف تو غرقه به گل بود و هر آنگاه که من
می‌زدم دست بدان زلف دو تا گل می‌ریخت
تو فرو دوخته دیده به مه و باد صبا
چون عروس چمنت بر سر و پا گل می‌ریخت
گیتی آن شب اگر از شادی ما شاد نبود
راستی تا سحر از شاخه چرا گل می‌ریخت؟
شادی عشرت ما باغ گل افشان شده بود
که به پای تو ومن از همه جا گل می‌ریخت
سبک نگارش
برخلاف عمده کتاب‌های تاریخی که نثری سرد و سنگین دارند، بیشتر نوشته‌های تاریخی باستانی پاریزی پر از داستان‌ها و ضرب‌المثل‌ها و حکایات و اشعاری است که خواندن متن را برای خواننده آسان‌تر و لذت‌بخش‌تر می‌کند.
به علاوه کتاب‌های باستانی پاریزی معمولاً پاورقی‌های بسیار مفصلی دارند که گاهی از خود متن هم مفصل‌تر است.

captcha