شهید حسین محمدی، فرزند اول خانواده در سال 1349 در تهران متولد شد و از همان کودکی علاقه خود را نسبت به انجام دادن تکلیف و فرایض با رفتن به مسجد و گوش دادن به آیات کلامالله مجید نشان داد. وی همزمان با گذراندن دوران راهنمایی در پایگاه مسجد با شرکت در برنامهها از جمله انتخابات، فعالیتهای تابستانی و برگزاری کلاسهای قرآنی شرکت کرد.
در یکی از جلسات قرآن ماه مبارک رمضان سال 1363 که در مسجد قدس توسط استاد سیدمحسن موسوی برگزار شد، شیفته کلام وحی و قرائت قرآن شد و در کلاس درس دارالتحفیظ که هر جمعه صبح توسط استاد تشکیل میشد شرکت کرد.
شهید محمدی آنچنان علاقهمند به قرآن بود که هر جمعه صبح، قبل از اذان به دارالتحفیظ رفته و با چیدن رحل و قرآن و تنظیم کلاس به انتظار استاد مینشست و تمرین میکرد. پس از گذشت زمانی اندک، یکی از شاگردان ممتاز استاد شد که این موضوع با فضائل و مکارم اخلاقی وی همراه بود. حسین در همان کلاس استاد موسوی نیز به حفظ قرآن مشغول شد و قسمتی از قرآن را نیز حفظ کرد.
ترتیلخوانی بینقص شهید محمدی
در آن سن کم آنچه که حسین را مورد وثوق استاد و دیگران قرار داد، لحن دلنشین و اخلاقیات خاص وی بود. حسین در ترتیل لحنی بسیار دلنشین و حزین داشت، به گونهای که استاد اجازه میداد در جواب سؤال حفظ قرآن کریم، نه تنها چند آیه، بلکه یک صفحه کامل را به ترتیل قرائت کند. همچنین بارها اتفاق میافتاد که نوبت قرائت وی میگذشت؛ یعنی نوبتش را به دیگری میداد و وقتی استاد او را برای قرائت قرآن صدا میکرد، چنان با اخلاص میخواند که صدای او در دل هر شنوندهای نقش میبست.
خلق و خوی شهید
حسین در مسائل اخلاقی هم فردی خاص بود. چهره بشاش، خوشرویی در برخورد، ادب به استاد و پدر و مادر و تواضع، وی را بیمثال کرده بود. حسین به اخلاقیات و مشکلات خانواده خیلی دقت میکرد، به گونهای که وقتی موردی خاص را میدید، نسبت به رفع آن اقدام میکرد؛ به طور مثال در مورد احترام به بزرگترها به ویژه پدر و مادر خیلی اهمیت میداد.
گل سرخ دارالتحفیظ
حسین، تفسیری از آیات عرفانی و اخلاقی قرآن کریم بود و در آن سن کم با همه کمال و جمال و عشق به معبود، وی ذوب فیالله شده و به حق که به تعبیر استاد سیدمحسن موسوی، کرامات قرآنی و اخلاقی، حسین را گل سرخ دارالتحفیظ کرده بود.
تشکیل هیئت قرآنی و دعوت قاریان معروف کشور به آن
در زمینه فعالیتهای مذهبی نیز حسین نقش فعال داشت. وی با تشکیل هیئتی در مسجد محل که توسط شهید صفاری صورت گرفت، به آموزش قرائت قرآن پرداخت و با دعوت از قراء مشهور از جمله شهریار پرهیزگار، منصور قصریزاده، هوشنگ محمدیون، مستمعین را با کلام وحی آشنا کرد و آنان را تشویق به شرکت در کلاسهای قرائت قرآن میکرد. حسین نه تنها در کلاس درس قرائت و هیئت، بلکه در مدرسه و پایگاههای مختلف بسیج فعالیت چشمگیری داشت و این همه را از چشم دیگران مخفی نگاه میداشت که این نیز از خلوص نیت او نشئت میگرفت.
حضور در جبهههای نبرد و شهادت
حسین با آنکه دو بار به جبهههای حق شتافته بود، به ندای خمینی کبیر(ره) که فرزندان بسیجی خود را به جبههها فرا خوانده بود، لبیک گفته و بار سوم راهی دانشگاهی شد که فارغالتحصیلانش، مدرک لقاءالله و رزق عندالرب گرفتند.
وی به همراه برادر و دوستانش شهید حمید صفاری، علی چنگی و جمعی دیگر از بچههای محل به جبهههای غرب اعزام شد و در عملیات بیتالمقدس که در ارتفاعات شیخ محمد انجام شد شرکت کرد.
حالات و روحیات وی در جبهه به گونهای بود که نوید رسیدن به معبودش را سر میداد. در شب آخر(شب عملیات) دیگر حسین آرام و قرار نداشت؛ چهرهای دلنشین، خندان و روحانی داشت. سرانجام موعد عملیات فرا میرسد و در عید فطر سال 1367 در بلندترین کوه منطقه، یعنی ارتقاعات شیخ محمد، هدف تیر مستقیم قناسه قرار میگیرد و شربت شهادت را مینوشد.