به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، نجفعلی میرزایی، مدیرعامل مؤسسه خانه کتاب در یادداشتی با عنوان «آسیبشناسی حمایت دولتی از صنعت نشر» به بررسی این موضوع مهم پرداخته است. متن یادداشت وی به شرح زیر است:
عزم معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بر توسعه زیرساختهای صنعت نشر ایران است. این امر را با گفتوگوهای خود با سیدعباس صالحی و تیمش به خوبی درمییابیم. بیاعتنایی به آمارگراییهای پوپولیستی، کمّیتگرایی، تبلیغات رسانهای، محاسبات جناحی و سیاسی، رویکرد و نگرش حرفهای از شاخصهای الگوی مدیریتی دکتر صالحی است.
او خوب میداند که وارث چه سامانه از هم پاشیده، سیاستزده و بیبنیادی است. به لایههای عمیق صنعت نشر آگاه است و تمام همّ خود را برای تحقق نهضتی عمقی در اقتصاد صنعت نشر به کار خواهد برد. البته ماترکِ سنگینی از آسیبهای دوران سابق باعث شده است که طرح تحول وی با منطق و آرامش و بدون حاشیهسازیهایی که برای برخی از نان شب هم واجبتر شده، به پیش خواهد رفت. انتظار معجزه از وی و تیم مدیریتیاش موافق عقلانیت نیست.
دلیری در نقد؛ بسترهای اصلاح و رشد صنعت نشر ایران
چیزی که بیش از هر چیزی باید دانسته شود و در صورت شناختش دشواری این مسیر بهتر فهم میشود، آسیبهای زیرساختی در فهم مسئله نشر ایران است. بیماریهای مزمنی که بدون دلیری و جسارت در فهم و تفسیر و تبیین آنها اصولاً در اتاقهای تاریک ممکن نیست. از اصطلاحات دکتر، عبارت اتاقهای شیشهای مدیریت است. با این حساب یکی از بسترهای اصلاح و رشد صنعت نشر ایران دلیری در نقد و شناخت سره از ناسره این عرصه است.
متأسفانه برخی از مدیران سابق، مایلند که برنامههای اصلاحی بدون نقد روالهای سابق صورت بگیرد. در واقع خواستار گم شدن مرزهای دوران مدیریتیاند. ضمن این که نقدها و ارزیابیها باید مبتنی بر اخلاق و انصاف باشد. فرد خاصی تخریب نشود، قضاوتها به جای این که نسبت به افراد انجام شود، متوجه برنامهها و عملکردهای کلی باشد، اما این که به طور کلی نگاه را از گذشته برداریم و بریده از دیروز، به دنبال ساختن امروز باشیم، این هم خیالی باطل و کاری عبث است. شناخت درد و بیماری، گام اول درمان است. درد و بیماری را هم به زبان آوردن، باعث کدورتی و ناراحتی نسلهای سابق مدیریتی است. به نظر ما، هر انسانی در هر جایگاهی وقتی مدیریتی را باید بپذیرد که تا همیشه مسئولیت کار خویش را دلیرانه بپذیرد.
درخواست خرید کتاب ناشران به قصد تضمین زنده ماندن فاجعه است
وقتی که در یک جامعه هفتاد میلیونی، با اقشار اهل کتابی که بیش از 30 میلیون برآورد میشوند، ناشران ایرانی برای فروش کتابهای با تیراژ هزار نسخه خود چشم به دست معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی میدوزند تا با خرید صد یا دویست نسخه از تعدادی از کتابهای خود، زنده ماندن نشر خود را تضمین کنند، باید یقین کرد که یک جای کار به طرز فاجعهآمیزی به هم ریخته است. این فاجعه میتواند در بیماری مزمن مدیریت دولتی کتاب یا در مدیریت خصوصی نشر یا در وضعیت فرهنگی جامعه باشد. باید دید مسئله دقیقا از چه قرار است.
دلیل این سیاهبختی نشر ایران هر چه باشد، به نظر میرسد، برای برونرفت از بحران کنونی، تحول بنیادین در فهم ما از این وضعیت هم اولویت دارد و هم اجتنابناپذیر است. مهمترین عامل ادامه این اوضاع نه به خرابی و آسیب بیرونی و سختافزار، بلکه به نبود بصیرتی عمیق و درکی درست از صنعت نشر دوران ما و الگوهای دولتی یا غیردولتی تعامل با آن بازمیگردد.
باید این رویه و روند مدیریتی تغییر کند. ادامه این وضعیت و الگوهای مدیریتی در واقع کمک به ادامه این بیماری بزرگ است. دلیرانه به شناخت ابعاد این بیماری و آسیب برویم و جسورانه راه برونرفت را برگزینیم، حتی اگر سخت و دردناک.
نبود مطالعات علمی و عمیق وضعیت نشر ایران
به تناسب کاری که دارم، به آسیبهای بسیاری در صنعت نشر ایران رسیدهام. برخی از این آسیبها به بخش خصوصی نشر ایران بازمیگردد. برخی هم به تعامل حکومتی با صنعت نشر و شماری هم به وضعیت عمومی فرهنگی شهروندان و نوع آگاهی و تعامل آنها با کتاب. طبیعی است در این یادداشت کوتاه، لیست کردن این آسیبها هم ممکن نیست، چه رسد به تبیین و توضیح آنها. با این حال، به قدر وسع و مجال، در هر سه عرصه مدیریت دولتی، مدیریت خصوصی و فرهنگ عمومی کتاب به یک آسیب اشاره میکنم:
1- در مدیریت دولتی کتاب، تا این لحظه مطالعات علمی و عمیقی در وضعیت نشر ایران و آسیبشناسی و ریشههای اصلی آنها، همچنین روشها و الگوهای مناسب مدیریتی برای برونرفت و رسیدن به وضعیتی طبیعی برای آن، انجام نشده است. در واقع، تاکنون، سند ملّی و جامع توسعه نشر ایران که اولویت اجتنابناپذیر مدیریت حاکمیتی کتاب ایران و سند بالادستی تمام برنامهها و سیاستهای کتاب کشور به شمار میرود تدوین نیافته است.
همین امر باعث شده که اقدامات حمایتی و برنامههای مدیریت دولتیِ نشر، بدون نقشه راه توسعه ملّی کتاب و صرفاً به صورت اقتضایی و جزئینگرانه صورت پذیرد. اگر به رقمی در حدود هزار میلیارد تومان که در بخش دولتی در 10 سال گذشته برای کتاب هزینه شده است بنگریم و این که این هزینهها بدون وجود برنامهای ملی و سندی جامع برای توسعه صنعت نشر ایران بوده است، آن گاه می فهمیم که هر قدر حمایت بیشتری کردهایم وضعیت صنعت نشر وضع وخیمتری یافته است. گویی باید در بنیاد الگوهای حمایتی دولت از صنعت نشر بازنگری اساسی شود. شالوده حمایتها و برنامههای دولت در عرصه کتاب نه تنها به بهبود این اوضاع نینجامیده، که وضع را بحرانیتر کرده است.
مسئله ممیزی موضوع فرعی صنعت جامع نشر ایران است
مسئله ممیزی، موضوعی فرعی و در قیاس با نظام جامع صنعت نشر، یکی از توابع نشر ایران و شاید یک از هزار باشد، اما با وجود این همه حاشیهسازیها و بازیهای سیاسی پیرامون این موضوع و این همه حساسیت کاذب و صادق که یافته است، هنوز متأسفانه تحقیقات علمی و جامعی در اطراف آن نشده است. هنوز غالب پرداختنیهای رسانهای و سیاسی ممیزی از کلیات ابوالبقایی فراتر نرفته است.
بخش حاکمیتی کتاب ایران که باید به حرکت کلی و حاکمیت نگرشِ استراتژیک در حرکت کشتی صنعت نشر ایران اهمیت بدهد، در کابینهای فرعیِ طبقات داخلِ کشتی، گرفتار و از موانع بزرگ حرکت کشتی غافل شده است. برگزاری نمایشگاههای میلیاردی، حمایت غیرراهبردی از کتابهای معمولا زرد یا مِتابِ ناشران که به تحکیم پایههای نشر زرد ایران انجامیده است، بخشهای دولتی کتاب را به وسیلهای برای تنفس مصنوعی اقتصاد کتاب ایران تبدیل کرده است.
بحران پخش در صنعت نشر ایران؛ عامل رکود و بیماری این حوزه
2- بحران پخش در صنعت نشر ایران یکی از بزرگترین عوامل رکود و بیماری این حوزه است. یکی از بزرگترین کارهای مشترک دولت و بخش خصوصی نشر ایران علاج این بیماری است. در حال حاضر، دولت با هدف سود میلیونی ناشران هزینهای میلیاردی میکند. این البته امر غریبی است. دولت با هزینهای کمتر از یک دهم این مبالغ میتواند مشکل پخش کتاب ایران را حل کند. حل نشدن این بحران دلیل نبود راه حل نیست. دلیل این است که ما تاکنون به طور جدی وارد این عرصه نشدهایم.
به جای این که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از ناشران در آستانه ورشکستگی ایران از هر کتاب تعدادی بخرد، بهتر است به فکر حل مشکل پخش باشد. شرکتهای پخش را بشناسد. با آنها تعامل کند. با درجهبندی آنها و ضابطهمند و به روزسازی پخشیها، به دنبال تقویت آنها باشد. مراکز قدرتمند مشاوره و توسعه نشر راه بیندازد. بازاریابی درست کتاب در ایران را تأسیس کند. رسانههای دولتی و خصوصی را برای ایفای نقش مثبت در چرخه کتاب و فرهنگ سازی آن در میان ملت تشویق و حمایت کند.
پخش کتاب در بخش حاکمیت کتاب ما اولویت ندارد
به راستی تاکنون شنیدهاید که دولت از شرکتهای پخش و توزیع کتاب حمایت کند. در ایام مناسب کتاب از آنها تقدیر کند و شرکت پخش برگزیده سال داشته باشد؟ معلوم میشود اصولاً پخش کتاب در بخش حاکمیت کتاب ما اولویت ندارد. در حالی که با کمی توسعه در صنعت بازاریابی و توزیع و پخش کتاب ایران، دیگر نه نیازی به خرید کتاب از ناشران است و نه لازم است هزینههای میلیاردی برای نمایشگاههایی بشود که فلسفه اصلی آنها شده است تنفس مصنوعی برای کالبد نیمه مرده ناشران.
عجیب این است که حمایتهای دولتی به جای این که از مصرفکنندگان کتاب باشد از تولیدکنندگان و ناشران است! به تعبیر دیگر، به جای این که دولت در صدد کمک به کتابهایی در راستای نیاز واقعی و نه کاذب مردم باشد، به دنبال خرید کتاب از ناشر است تا ناشرِ کتاب هزار نسخه تیراژی ورشکسته نشود!
آیا تاکنون به این فکر کردهایم که این کتابهایی که از ناشران میخریم، تا چه میزان نیاز حقیقی مردم و نهادها و نخبگان است؟ اگر نیاز مردم است که چرا تیراژ هزار نسخه ای آن در سال و در جامعه هفتاد میلیونی ما روی دست ناشر میماند؟ اگر نیاز واقعی و اولویت مصرف مردم نیست در این صورت چرا باید حمایت شوند؟
حمایت از صنعت نشر نباید به برگزاری نمایشگاه دولتی منحصر باشد
البته اگر با مطالعه میدانی و تحقیق علمی به این نتیجه رسیدیم که ناشران در راستای نیازهای حقیقی و اولویتهای فرهنگی و فکری روز جوانان و مردم تولید میکنند، در این صورت حمایت ناشر لازم است. اما حمایت از صنعت نشر ایران نباید در برگزاری نمایشگاه دولتی و خرید کتاب منحصر باشد. حمایت حقیقی از ناشر ایرانی در اموری بنیادینتر است.
یکی از بحرانهای نشر ایران آشفتگی قوانین و اهمال نشر در نظام حقوقی کشور ماست. مالیات نشر، حقوق و مالکیت معنوی، توسعه حقوقی صنعت نشر، ساماندهی سامانههای توزیع و پخش، حمایت از اهالی قلم و کتاب، یارانه تبلیغ کتاب در رسانهها، حمایت از سازمانای حمایتی و حقوقی نشران در بخش خصوصی، تشکیل مراکز مشاورتی قدرتمند برای کمک به توسعه صنعت نشر ایران از جمله این کارهای بر زمین مانده است که اگر بخشی از آنها عملی شود در آن صورت چهره نشر ایران به همان نسبت متحول میشود.
ناشران ناتوانِ از رقابت باید از چرخه نشر حذف شوند
3- اقتصاد صنعت نشر ایران یکی از بزرگترین خلأهای اولویتهای بخش حاکمیتی کتاب ایران است. صنعت نشر ایران تا زمانی که برای روی پا ایستادن از سینه دولت شیر میمکد، کالبدش استحکام نمییابد. کارآمدترین راه برای نابودی نشر ایران این است که به جای بسترسازی تقویت بازار کتاب و توسعه زمینههای اقتصادی این صنعت، حمایت از آثار برجسته و ارزشمند، پشتیبانی از مؤسسههای میانی توسعه نشر، به دنبال خرید فلّهای کتاب از آنها باشد.
دلیرانه باید گفت که دولت ما اگر به دنبال احیای صنعت نشر ایران است ناگزیر باید بگذارد که ناشرانی که شرایط و توانمندیهای لازم برای رقابت در عرصه نشر و عرضه کتابهای کیفی را ندارند از چرخه نشر ایران حذف شوند. اگر حفظ حیات ناشر به صرفِ داشتن پروانه نشر از وظایف دولت است در این صورت باید طرحی حمایتی هم بریزد تا از 8 هزار ناشر پروانهداری که اصولاً در بازار کتاب وجود خارجی ندارند، برای بازگشت به نشر پشتیبانی کند. اما واقعیت این است که وظیفه اصلی نظام، حمایت غیرمالی و مادی، از ناشرانی است که شرایط مطلوب تولید کتابهای مطلوب جامعه را دارند.
مؤسسه خانه کتاب؛ بهترین نهاد برای اجرای برنامههای نشر
این ناشران توانمند به جای این که مدام در حال مکاتبه با دولت باشند تا از آنها کتاب بخرد و برایشان نمایشگاه بزند به دنبال اقتصادی کردن نشر خود هستند. به دنبال افزایش جاذبههای هنری و محتوایی آثار و بهرهگیری از علم پیشرفته اقتصاد کتاب و نشر در دنیا میگردند. یکی از کارهای بسیار ارزشمند و حیاتی که بخش حاکمیتی نظام در عرصه کتاب می تواند و باید انجام دهد، توسعه فهم اقتصادی از کتاب است.
یکی از بهترین نهادهای مستقل و در عین حال مرتبط با حاکمیت برای توسعه این مبانی و برگزاری برنامههای متناسب با آن برا ی متولیان نشر ایران، مؤسسه خانه کتاب ایران است. این که ناشران ایرانی نتوانند در بازار چند 10 میلیونی مخاطب خود سالیانه یکی دو هزار نسخه از هر کتاب را بفروشند به زیرساخت نابسامان فهم معادلات اقتصادی بازار کتاب در بین ناشران باز میگردد. از قضا دولت از همان کتابهایی میخرد که بیشترین سهم را از تودههای مخاطب و در نتیجه بیشترین شانس بازار را دارند! البته خرید منابع اصلی کتابخانهای و به ویژه کتب مرجع یکی از حمایتهای درخور تقدیر دولت است.