کد خبر: 1431964
تاریخ انتشار : ۳۱ تير ۱۳۹۳ - ۰۹:۵۰
در محضر یک خادم قرآن/

از مرمت بزرگ‌ترین قرآن جهان تا امضای آثار در خواب

گروه ادب: احمد طالبان، منتخب بیست و دومین دوره تجلیل از خادمان قرآن، ضمن اشاره به بخشی از کارهای نفیسی که در حوزه مرمت انجام داده، خاطراتی از طول سال‌ها خدمت به قرآن کریم را بیان کرد.

احمد طالبان یکی از خادمان قرآنی است که در حوزه مرمت قرآن و نسخ خطی در بیست و دومین نمایشگاه بین‌المللی قرآن مورد تجلیل قرار گرفته است. وی که عمری را در این راه سپری کرده، ناگفته‌های بسیاری دارد و برای بازگویی این ناگفته‌ها گروه ادب و هنر خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) سراغ وی رفته و گفت‌وگویی را با وی انجام داده است که متن آن به شرح ذیل است:

آقای طالبان متولد چه سالی هستید؟

متولد سال 1337 شهر کربلا. هفده ساله بودم که به ایران بازگشتیم. پدر و مادرم اصالتاً ایرانی هستند.

چرا به کربلا رفته بودید؟

زمان رژیم پهلوی که بی‌حجابی رواج یافته بود، پدربزرگم به کربلا کوچ کرده بود و بسیاری از فامیل در آنجا ساکن شدند و پس از مدتی اقامت گرفتند و پدرم در آن زمان پنج، شش سال بیشتر نداشت و حتی مادر بزرگم در این مدت که چندین به ایران برای زیارت امام رضا(ع) آمده بود، اصرار داشت که هر چه زودتر به عراق برگردد و می‌گفت؛ می‌ترسم که بین راه بمیرم. چون که  دوست داشت در کربلا بمیرد و در آنجا به خاک سپرده شود.

چرا به ایران بازگشتید؟

تا سه سال قبل از انقلاب در کربلا بودیم و پس از آن به دلیل آزار و اذیت ایرانی‌ها و شیعیان توسط صدام مجبور به ترک کربلا شدیم، چرا که در آن زمان نیروهای صدام، هر ایرانی را که می‌دیدند، دستگیر کرده و به مرز ایران می‌فرستادند و مردها را شبانه می‌گرفتند و سوار ماشین می‌کردند و به خاک ایران می‌فرستادند. حتی اجازه نمی‌دادند که فرد به خانواده‌اش اطلاع دهد.

زمانی که به ایران آمدید، چرا شهر مشهد را برای سکونت انتخاب کردید؟

زمانی که به ایران آمدیم، پدرم به دلیل اعتقادات خود اصرار داشت که به مشهد برویم و در جوار حضرت رضا(ع) باشیم.

کار صحافی و مرمت را از کی آغاز کردید؟

من در ابتدا اصلاً نمی‌دانستم صحافی چیست و پس از پایان سربازی‌ام دنبال کار می‌گشتم و پدرم پیشنهاد کرد که صحافی یاد بگیرم و چون پدرم روحانی بود، کتاب‌های زیادی داشت و گفت؛ از کتاب‌های من شروع کن.

من هم نزد یک کتابفروش که چندان هم وارد نبود رفتم و کار صحافی را یاد گرفتم و پس از چند روز در خانه کار صحافی را شروع کردم و از دوستان و آشنایان کسانی که کتاب داشتند، کتابشان را می‌آوردند در خانه برایشان صحافی می‌کردم.

تا کی این کار را ادامه دادید؟

تا دو سال این کار را ادامه دادم و یک روز پدرم گفت که آستان قدس صحاف استخدام می‌کند و من به آنجا رفتم و کارهایم را نشان دادم و موافقت کردند که از من تست گرفته شود و سپس شروع به کار کنم و پس از آن مرا به مرحوم استاد خطیبی معرفی کردند و سه کار به من دادند که آنها را صحافی کنم و کارم مورد قبول آنها قرار گرفت و از فردای آن روز به طور رسمی مشغول به کار شدم.

از چه سالی کارتان را آغاز کردید؟

از سال 61 کارم را از کتابخانه آستان قدس آغاز کردم و دو سال است که بازنشسته شده‌ام و برایم سخت است که کار کنم، چرا که چشم‌هایم ضعیف شده است و کار خیلی سختی است و همانند یک کتاب عادی نیست.

چگونه به شما اطلاع دادند که قرار است تجلیل شوید، آیا قبلاً کسی به شما خبر داده بود و یا می‌دانستید که معرفی شده‌اید؟

از هیج جا خبر نداشتم که از کجا معرفی شدم و چون قبلاً کارمند کتابخانه آستان قدس بودم، قرآن‌های خطی را مرمت می‌کردم و حدود 1300 نسخه خطی که اکثراً هم قرآن بودند، مرمت کرده‌ام و به نظرم به خاطر همین کارهایی بوده که انجام داده‌ام.

قدیمی‌ترین کاری که تاکنون انجام داده‌اید، چه کاری بوده است؟

قدیمی‌ترین آنها مربوط به قرن نخست هجری قمری بوده است که از پوست آهو بود و با تهیه پوست آهو آن را مرمت کردم و در رابطه با مرمت کاغذ نیز قدیمی‌ترین آنها مربوط به قرن پنجم هجری بود. قرآن بایسنقر میرزا هم که مربوط به دوره تیموری است، بزرگترین قرآن جهان است و ابعاد آن 2 متر و 20 سانتی‌متر در یک متر و 40 سانتی‌متر است.

نفیس‌ترین کاری که انجام دادید، چه ویژگی‌هایی داشت؟

همه کارهایی که انجام دادم، نفیس بودند و در میان آنها کار عادی وجود نداشت و قرآن‌های پوستی که مربوط به قرن اول و دوم بود از همه نسخه‌ها نفیس‌تر بود و حتی نسخه‌هایی را مرمت کردم که منسوب به امام علی(ع)، امام حسن(ع)، امام سجاد(ع) و امام رضا(ع) بود که توفیق داشتم آنها را لمس کنم.

در میان این نسخ، قرآنی را هم مرمت کرده‌اید؟

قرآنی منسوب به امام حسن(ع) بود که آن را مرمت کرده‌ام و یا قرآنی که بر ضریح حضرت رضا(ع) است، یک نسخه از هم پاشیده بود که آن را مرمت کردم و به نظر من همه اینها سعادتی بود که نصیب من شد.

چه احساسی نسبت به مرمت قرآن‌های نفیس یا منسوب به ائمه معصومین(ع) داشتید؟

البته این که یک قرآن را چه نفیس یا غیر نفیس بود، مرمت و احیاء می‌کردم، خود سعادت بزرگی بود. که در جوار امام رضا(ع) هم بودم و بارها خواب دیدم و هر سال که تمام می‌شد خواب می‌دیدم که یک سیدی می‌آمد و کارهایم را امضاء می‌کرد و این سبب دلگرمی من می‌شد.

حتی قرآن بایسنقر را که مرمت می‌کردم، خواب عجیبی دیدم، که در عالم خواب سید بزرگواری در محل کارم ظاهر شده و من درباره کارهایم با وی صحبت می‌کردم و گفتم ببینید که من چه کارهایی انجام می‌دهم و کسی قدر نمی‌داند، که سه بار گفتند؛ می‌دانم، می‌دانم، می‌دانم.

در مجموع چه حسی نسبت به نسخ خطی و قرآن‌ها داشتید؟

به نظرم نسخه‌های خطی همانند یک بیمار هستند که در بیمارستان زیر دست پزشک جراحی می‌شود و این نسخ هم همین شکل را دارد.

به بحث شروع کارتان برگردیم، آموزش مرمت نسخ خطی را چگونه یاد گرفتید؟

کارهای من همه تجربی است و نزد مرحوم استاد حسن خطیبی مدتی را آموزش دیدم و در کارهای مرمتی کسی که علاقه‌مند باشد و توجه به کار داشته باشد، می‌تواند موفق باشد و بسیاری از کارهای مرمتی که انجام می‌دادم از تجربیات و ابتکارات خودم بود. اساتید زحمت کشیدند و مرمت را به من آموزش دادند و الفبا را به من آموزش دادند و در ادامه آن ذوق خوبی داشتم و هر بار سعی می‌کردم کار متفاوت‌تری با ابتکارات جدیدتری انجام دهم.

یعنی در رابطه با کار خودتان هیچ تحصیلات آکادمیک نداشتید؟

نه، مدرک تحصیلی آکادمیک ندارم و تحصیلات من در حد ششم ابتدایی است.

تاکنون چه تقدیرهایی از شما انجام شده است؟

در سال 86 به عنوان حامی نسخ خطی در تهران معرفی شدم و از دست رئیس مجلس شورای اسلامی تقدیرنامه دریافت کردم و در سال 91 هم درجه یک هنری را دریافت کردم که معادل دکتراست.

در فعالیت 30 ساله چه مشکلاتی برای شما وجود داشته است؟

مشکلی نداشتم و تنها این بود که کار پرزحمت و مشقتی بود اما علاقه به کار داشتم و زمانی که می‌دیدم یک نسخه به خوبی مرمت نشده و یا آسیب دیده ناراحت می‌شدم. حتی طوری بود که بعضی مواقع با نسخ خطی حرف می‌زدم و ساعتی که خوشحال می‌شدم زمانی بود که کار آن را به اتمام می‌رساندم و از کار خودم لذت می‌بردم.

گاهی به مخزن نسخه‌های گذشته می‌رفتم و آنها را نگاه می‌کردم و اوراق بایسنقر را سالی یک بار نگاه می‌کردم که در این مدت از جایی آسیب ندیده باشند و الان که بازنشسته شده‌ام از هیچ یک خبری ندارم.

با توجه به شرایط کاری شما، هیچ مشکل جسمی برایتان پیش نیامده است؟

چون کار قرآنی انجام می‌دادم، تاکنون مشکلی برایم به وجود نیامده است. و به گفته دوستان، حُسنی که کار من دارد این است که همیشه باید با وضو باشم. عقیده خاصی داشتم و زمانی که اولین بار به سر کار رفتم به مسئولین آستان قدس گفتم که می‌خواهم میز من رو به قبله باشد و کارم را رو به قبله انجام دهم.

در طول این مدت از کار خود خسته یا دلزده نشدید؟

نه، به خاطر این که علاقه زیادی به کارم داشتم. حتی بسیاری از دوستان به من اعتراض می‌کردند که آقای طالبان حقوق چندانی که به شما نمی‌دهند پس برای چه این اندازه کار می‌کنید و من در جواب آنها می‌گفتم که من از روز اول تعهد کردم، بنابراین به حقوق آن هم راضی بودم و کارم را خدمت به امام رضا(ع) و و قرآن می‌دانستم.

خاطراتی از دوران کار 30 ساله خود بیان کنید؟

کارهای من همه خاطره هستند و هیچ یک مشابه هم نبودند و سه سال آخر خدمتم، نسخه‌هایی که مرمت کردم متفاوت بودند و این به خاطر تجربه‌ام بود و با توجه به این که بسیاری از نسخ خطی و قرآن‌ها در اثر تخریب و توسعه حرم کشف می‌شدند و سال‌ها زیر خاک مدفون بودند، گاهی مجبور می‌شدم که آنها را کاملاً شست و شو دهم و در طول مدت خدمتم تا به حال چنین اتفاقی نیفتاده بود که نسخه‌ای چنان آلوده باشد که مجبور به شست و شوی آن باشم و زمانی که برای کسی این موضوع را تعریف می‌کردم از این موضوع متعجب می‌شدند.

captcha