به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، محمد عباسی، قاری بینالمللی، مدرس قرآن و داور مسابقات بینالمللی قرآن کریم، متولد 1345 است. وی در 22 سالگی طعم حضور در جبهههای حق علیه باطل را چشید و از همرزمانش «مهدی قرهشیخلو» و «احمد ابوالقاسمی» که هر دو از قاریان بینالمللی کشورمان هستند، نام میبرد.
عباسی که در سال 1367 به جبهه اعزام شد، درباره اعزام خود به جبهه حق علیه باطل میگوید: سال 67 که به جبهه رفتم، دقیقا زمانی از جنگ تحمیلی هشتساله بود که جبههها نیاز شدیدی به رزمندگان داشت و عراق فشار زیادی به مرزهای ایران وارد کرده بود؛ امام خمینی(ره) در آن سال فرمودند که برای حضور نوجوانان در جبهه، نیازی به اجازه والدین نیست و این فتوای امام بود که بسیاری از همدرسیهای ما به سمت جبههها سرازیر شدند. ما هم با تعدادی از دوستان خود که قاری قرآن بودند، تصمیم گرفتیم به جبهه برویم.
وی ادامه میدهد: آن سال طلبه بودم و در حوزه درس میخواندم که برای رفتن به جبهه از حوزه مرخصی گرفتم و به همراه دوستان به جبهه رفتیم؛ در آن سال هرکس در هر شغل و شرایطی که بود به خاطر فتوای امام خمینی(ره) درس و کار خود را ترک میکرد و راهی جبهه میشد.
عباسی در ادامه میگوید: سالی که به جبهه اعزام شدم قبل از آغاز عملیات مرصاد در خط مقدم با چند نفر از قاریان خوب از جمله مهدی قرهشیخلو و احمد ابوالقاسمی بود که عراقیها یک حمله سنگین کرده بودند، در ایستگاه حسینی اهواز تک کرده بود و با ابزار جنگی زیادی که داشت به رزمندگان اسلام حمله میکرد، نزدیک بود خرمشهر و اهواز را فتح کند و تا نزدیکیهای شهر نیز آمده بود. آن موقع ما در پادگان دوکوهه مستقر شده بودیم که گفتند رزمندگان باید بروند و جلوی تک را بگیرند.
وی ادامه میدهد: در آن روزها دوستان و همرزمان ما که میدانستند ما چند نفر قاری قرآن هستیم از ما میخواستند «وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلَّه»(انفال/39) را با صوت بخوانیم و ما هم میخواندیم و میگفتند وقتی شما این آیه را میخوانید ما روحیه میگیریم؛ ما خودمان هم با تلاوت این آیه روحیه میگرفتیم.
عباسی با بیان اینکه آن دوران، دوران بسیار خوبی بود و روحیه بچهها بسیار عالی و وصفناشدنی بود، میگوید: شور و حالی که آن روزها در بین بچههای رزمنده وجود داشت بسیار روحانی و الهی بود؛ زمانی که آن روحیه کفرستیزی و مقابله با دشمن را در رزمندگان میدیدیم ما هم روحیه میگرفتیم.
وی ادامه میدهد: کمکم وارد خط مقدم شدیم، جایی که دیگر از مهدی قرهشیخلو و احمد ابوالقاسمی جدا شدم و آنها به یک دسته دیگر پیوستند. حدود 10 روزی در خط مقدم بودم تا اینکه زخمی شدم و من را به اهواز و سپس به تهران برگرداندند.
وی در بیان ارتباط خود با رزمندگان و همرزمان خود میگوید: همرزمان برای ما قاریان قرآن، احترام خاصی قائل بودند و میگفتند چون منتسب به قرآن هستید قابل احترامید و برخورد مهربانانهای با ما داشتند. اگر سر سفره میخواستند غذا بخورند حاضر بودند حق خودشان را به ما بدهند و دوست داشتند که هرچه در توانشان است به دوستان قاری بدهند و از آنها حمایت کنند.
وی با بیان اینکه قرآن در جای جای جبهه حاکم بود، ادامه میدهد: پیامهای قرآنی که از سوی امام خمینی(ره) میآمد روحیه بچههای رزمنده را بالا میبرد و این پیامها نقش بسزایی در انگیزدهی به رزمندگان داشت.
این قاری بینالمللی قرآن میگوید: ارتباط با قرآن در جبهههای جنگ به قدری بود که حتی وقتی در سر و صدای زیاد مناطق جنگی و زمان حملات شدید، قرآن را با صوت میخواندم، بچهها میگفتند: «حاجمحمد بلندتر بخوان تا ما روحیه بگیریم.»
وی درباره معنویت شبهای قبل از عملیات، میگوید: رزمندگانی که میخواستند در عملیات شرکت کنند شب قبل از عملیات در لاک خود فرومیرفتند و در یک گوشهای از سنگرها با خدای خود مناجات میکردند و به درگاه خداوند گریه و انابه میکردند که خدایا ما را شهید کن و با همین هدف هم به عملیات میرفتند.
عباسی ادامه میدهد: حتی بعضی از رزمندگان هم بودند که شب قبل از عملیات برای خودشان قبر درست میکردند، داخل قبر دراز میکشیدند و با خدای خود نجوا میکردند؛ این صحنهها که آن روزها و شبها در جبههها میدیدیم در هیچ جای دیگر دنیا نمیتوان، دید.
وی در پایان میگوید: زمانی که آن شور و حال بچههای رزمنده را در جبهه میدیدم یاد کربلای امام حسین(ع) میافتادم که امام حسین(ع) در شب عاشورا اصحاب خود را دعوت کرد و خودش هم قرآن میخواند. آنچه که در جبهه دیدیم ایثار، شجاعت، تقوا و جوانمردی بود که در تکتک بچههای رزمنده موج میزد.