سال 59 در حالی که قرار بود در رشته پزشکی در خارج از کشور تحصیل کنم و در حال عزیمت به خارج از کشور بودم، یکی از دوستان دوره نوجوانیام که با وی انس بسیاری داشتم، به شهادت رسید؛ شهادت وی زندگیام را تغییر داد و من در مسیر سفر به خارج از ایران سر از جبهههای نورانی دفاع مقدس در آوردم.
محمد انجمشعاع، که این روزها در سمت معاون هماهنگی و نظارت راهبردی دبیرخانه شورای توسعه فرهنگ قرآنی کشور در سنگری دیگر برای این مرز و بوم، جهادی دیگر را میگذراند، در گفتوگو با کانون خبرنگاران نبأ وابسته به خبرگزاری ایکنا از سالهایی میگوید که آیین و رسم مردانگی را در کنار آنانی آموخت که در ادبستان خود تعابیر والایی از انسانیت بر جای گذاشتند.
دانشگاهی با سرفصلهایی ماندگار از قرآن
از آنانی که این روزها نام و یادشان در هفتهای که با نام دفاع مقدس متبرک شده بیش از هر روز سال یاد میشود؛ آنانی که رفتند و جاویدان ماندند؛ محمد انجمشعاع، سالهای جوانی را در دانشگاهی گذراند که سرفصلهای آن با آیه آیه کلامالله مجید، تفسیر میشد؛ دانشگاهی که گرچه مسیر پر زرق و برق سفر به خارج از کشور و ادامه تحصیل در رشته پزشکی در هندوستان را در پی نداشت، اما زرق و برقش در نورانیتی خلاصه شد که محمد انجمشعاع هنوز پس از عبور از سالها، با حسرتی عمیق از آن سالها یاد میکند؛ سالهایی که واهمههای تلخ جنگ را با حقیقت ماندگار وعده الهی در پیروزی حق علیه باطل، به حلاوتی ماندگار تبدیل کرد.
وی از اولین حضور خود در جبهههای نبرد میگوید و راهی که برای نیل به هدف تحصیلی در پی داشت و سپس تأثیر شهادت دوستی که او را راهی جبهههای نورانی و دانشگاهی دیگر کرد.
محمد انجمشعاع که تمامی سالهای جنگ تحمیلی در عرصههای مختلف اقدام به فعالیت کرد، در رابطه با اولین روزهای حضور خود در دفاع مقدس به تأثیر شهادت یکی از دوستانش اشاره میکند و میگوید: در سال 58، در راه رفتن به خارج از کشور برای ادامه تحصیل بودم که خبر شهادت یکی از دوستان نزدیکم، برگی دیگر در زندگیام گشود و سر از جبهههای نورانی دفاع مقدس در آوردم.
حضور در عملیات فتحالمبین و همراهی با سردار سلیمانی
همان سال وارد سپاه شدم و اواخر آن سال، در عملیاتهای اولیه که خیلی هم محدود بود، شرکت کردم؛ از جمله آن عملیاتها میتوان به عملیاتهایی در کرخه و بستان اشاره کرد که در خدمت جمعی از دوستان رزمنده لشکر41 که آن زمان هنوز لشکر نشده بود و گردان بود، با فرماندهی سردار سرافزار حاج قاسم سلیمانی، حضور یافتم که این گردان در عملیات فتحالمبین تبدیل به تیپ و بعد لشکر شد.
عملیات فتحالمبین شوش
از همان اوایل بهعنوان فرمانده دسته در خدمت سردار سلیمانی بودم و بعدها با حکم امام(ره) برای تشکیل نیروی دریایی سپاه، به عنوان عضو کوچکی از مجموعه شورای فرماندهی به عنوان جانشین معاون نیروی دریایی سپاه در خدمت فرماندهان برای تشکیل این نهاد بودم.
بخشی از زندگی دوران دفاع مقدس من در ارتباط با دریا است و توفیق داشتم در خدمت دریادلان نیروی دریایی سپاه باشم و در پایان جنگ در خدمت ستاد مشترک سپاه بودم؛ در واقع بنده هشت سال به صورت مستمر در عملیاتها حضور نداشتم و بخشی از این سالها را به عنوان یک وظیفه سازمانی در خدمت سپاه جهت امور دفاع مقدس و جنگ تحمیلی خدمت میکردم.
حفظ آیات قرآن در کنار جبهههای نبرد
وی با عبور از میان خاطرات ماندگار آن روزها به معجزات قرآن اشاره میکند و میافزاید: حتی در برخی مواقع شاهد بودیم که فرماندهان در دوران دفاع مقدس، بر اساس سنت نبوی، توأم با رزم خود، قرآن را نیز حفظ میکردند و یا حداقل حفظ آیات موضوعی از کارهای جدی رزمندگان و فرماندهان بود که حتی در خاطرات عدیدهای از آزادگان سرافراز دفاع مقدس نیز این موارد عنوان شده است.
جلوههایی از انس با قرآن در میان اسرای ایرانی
جلوهای از انس با قرآن در میان آزادگان نیز این بود که یک قرآن در یک اردوگاه مأوا و مرجعی بوده که آنها به ایستادگی خود ادامه دهند و حتی اقدام به حفظ قرآن میکردند و اوراق قرآن هر روز بین تعدادی از آزادگان توزیع میشد؛ این قرآن به صورت 604 برگ در اختیار اعضای کمپ قرار میگرفت.
در آن شرایط سخت اسارت، با استفاده از یک قرآن جمع کثیری از آزادگان سر سفره قرآن بودند و در واقع در ادبستان قرآن و دور سفره الهی آن، به عنوان ادبستان قرآن، ادب قرآنی را نیز یاد گرفتند، جامعه امروز ما افتخارش حضور این آزادگان و رزمندگان است که ادبستان قرآن این گونه ادب یاد گرفتهاند و امروزه ما از وجود آنها ادب قرآنی را یاد گرفتیم.
مؤانست شهدا با قرآن
من به یاد دارم شهید سرافرازی که در عملیات والفجر سه، بر اثر اصابت خمپاره در نزدیکی وی، به شهادت رسید؛ تمام وجود این شهید مملو از ترکشهای خمپاره بود، ولی قرآنی در جیب این شهید بود که هر روز با آن انس داشت و هیچگونه اصابتی از ترکش در آن مشاهده نمیشد، نه به قرآن و نه به آن قسمت از بدن این شهید که ملموس با قرآن بود؛ این قضیه برای من بسیار عجیب و جالب توجه بود.
آسمانیها در جلسه حفظ قرآن
در یکی از عملیاتها نیز فرمانده یکی از عملیاتها با جمعی از رزمندگان در حال حفظ قرآن بود که با هم بهصورت گروهی قرآن میخواندند که گلولهای نزدیک سنگر آنها اصابت کرد و آنهایی که عاشق پرواز بودند، در این جلسه حفظ قرآن، آسمانی شدند.
انجمشعاع که سالهاست در فضای قرآنی این مرز و بوم با آموختههای آن سالها در عرصههای مدیریتی با عملکرد موفق خود حضور داشته و دارد، میگوید:
جنگ پیوسته در ادبیات بشر از تقدس خاصی برخوردار نیست، جنگ یعنی کشتن آدمها و از بین رفتن انسانها و در هیچ دینی به عنوان کاری مقدس یاد نشده است، به جز جایی که جنگ با آرمانها و اهداف والا و آیین گره خورده معمولا جنگهای آزادیبخش را از جمله جنگهای مقدس یک کشور قلمداد میکنند.
پیوند جنگ تحمیلی با آرمانهای اسلامی به آن تقدس بخشید
کشور ما هم به خودی خود در 8 سال دفاع مقدس به دلیل صدمات جنگ بر ایران اسلامی و صدماتی که به پیکره اسلام وارد شد، فی نفسه جنگ را مذموم می داند؛ از آنجایی که جنگ و هشت سال دفاع مقدس، نوع دفاع مردم، نگاه و نگرش آنها وهمچنین نوع ورود مردم به جنگ و دفاع از ایران اسلامی با آرمانهای دینی و آموزههای وحیانی پیوند خورد، از تقدس لازم برخوردار شد و از آن به عنوان دفاع مقدس یاد میکنیم.
حضور در جبهههای جنگ بر مبنای آموزههای قرآنی که یکی از آنها «وقاتلوهم حتی لا تکون فتنه...» و در حقیقت نه گفتن مردم به استکبار است، بازتاب و پژواک آیات قرآنی لاشرقیه و لاغربیه بود؛ آنچه که روشن است وعده خداوند برای مردمی که برای دفاع از خانه و کاشانه خود دفاع میکنند و وعدههایی که به تعبیر قرآن کریم در جنگ احد به عنوان «حرض المومنین علی القتال...» یاد شده است.
همه در حد بضاعت خود در دفاع مقدس حضور داشتند
ترغیب مؤمنین برای ورود به عرصهای جدید و زندگی نو و حیاتی جاودانه موجب شد که حتی نوجوانی که به سن بلوغ و تکلیف نرسیدند، آرزوی حضور در دفاع مقدس را داشته باشند و برای آن مادر مسن در دور افتادهترین نقطه کشور که توانایی حضور ندارد؛ پشتیبانی و حمایت مالی در بضاعت خود یعنی یک دانه تخممرغ یا یک قرص نان؛ این یک ارزش است برای آن مادر برای جبران عدم حضور خودش در دفاع مقدس.
بنابراین جنگ تمام واهمههای خود را که از جراحت و کشته شدن به یک آرمان مقدس و به عنوان حیات نو و به عنوان «ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون» در قالب حیات یک جامعه به حیات اخروی گره میزند؛ حیات ما در دوره دفاع مقدس یک حیات زودگذر و حیاتی غیرقابل مقایسه با جهان آخرت ترسیم میشود و برای همین است که باز در آموزههای قرآنی مردان عرصه جهاد با عنوان مردانی یاد میشوند که این متاع را با متاع آخرت تعویض میکنند؛ در دوره دفاع مقدس به دلیل باورهای مقدس و رهبری فرمانده کل نظام که رهبری کل قوا را بر عهده داشتند، حضرت امامخمینی(ره) و تک تک رزمندگان به یک باورعملی تبدیل شد و لذا هیچ عملیاتی بدون راهنمایی و مشاوره با قرآن آغاز نمیکردند.
استعانت فرماندگان عالیرتبه نظام از قرآن
در تمام عملیاتهایی که انجام گرفت، فرماندهان عالیرتبه نظام با استعانت از قرآن کریم و کسب تکلیف از مظهر آیات الهی، دفاع و عملیات خود را آغاز کردند، برای همین آموزههای قرآنی است که چه مادر شهید و رزمنده، چه پدر و همسر شهید، درکی آسان و سهل و گوارا در این زمینه خواهند داشت.
آموختههایی از جنگ احد
در صدر اسلام و در جنگ احد، مادری 4 فرزند شهید و همسر خود را به پشت جبهه منتقل میکرد، و هیچ نگرانی در وجود این مادر راه نداشت چرا که بشارتهای نبوی و قرآنی این مادر را در صحنههای جنگ احد به عنوان یک اسوه حسنه به جامعه فردای خود معرفی کرد. ما فقط در تاریخ شاهد این اسوهها بودیم.
اما در دفاع مقدس فراتر از صدر اسلام تنها و تنها با آیات قرآنی توانستند در قرن حاضر و قرون متمادی و آینده، اسوههایی را به جامعه معرفی کنند که بازتاب آن را امروز در دفاع حزبالله از کیان اسلامی ملاحظه میکنید.
کم من فیه قلیله غلبت فیه کثیره
این دفاع در مقابل یک رژیم غاصب با اندک نفرات صورت گرفت و این هم مصادق همان آیه «کم من فیه قلیله غلبت فیه کثیره باذن الله...» است که رزمندگان ما در مقابل دهها کشوری که عراق را برای ضربه زدن به نظام نوپا و تازه به بار نشسته ما مجهز میکردند، ایستادگی کردند و همین آموزهها بود که باعث کسب موفقیتهای رزمندگان اسلام در جبههها شد.
درس دیگری که از جنگ احد میتوان در خاطر داشت، این است که مسلمانان با استعانت از قرآن منیتها و نفسانیات را کنار گذاشتند؛ برای یک موضوع تنها تلاش میکردند و آن نیز کار کردن برای کسب رضایت خداوند بود.
این آموزهها و رفتن نفسانیات از عموم عملهای ما فقط در دوران دفاع مقدس شکوفا شد و این ثمره مجاهدت و تلاش امام راحل بود که توانست نسلی را در دورهای از ضلالت و گمراهی بشر به جامعه معرفی کند.
این نسل یکپارچه نور بود و اینها توانستند تاریخ را روشن کنند، اینها چراغی برای هدایت به سوی خوشبختی و معنویت و درک فضایل اخلاقی در دوره نورانیت انوار تابناک خلیفهالله بودند و در زمانی متجلی شده است که بشر در گمراهی محض بوده است و در مادیت محض فرو رفته بود و امام راحل آن را زنده کرد.
دستورات فرماندهان در دفاع مقدس منبعث از قرآن بود
در دوران دفاع مقدس برخلاف رویهای که امروزه در جامعه ما شکل گرفته تمام دستورات فرماندهان چه اجرایی و چه عملیاتی منبعث از قرآن بود و اگر تاریخنگاران به تاریخ ابلاغیهها و دستورات سازمانی ارتش و سپاه پاسداران مراجعه کنند، کمتر ابلاغیهای را مشاهده میکنند که با فرازی از یک آموزه قرآنی نورانی آغاز نشده باشد که امروز ما نیاز داریم این فرهنگ در جامعه مدیران بزرگ کشورمان و مدیران جامعه اسلامی احیا شود.
من حلاوت آن روزها را فراموش نمیکنم و در ذهنم ماندگاری آن فراتر از دوران فعلی است؛ زیبایی این حلاوت زمانی معنا میگرفت که رزمندگان با تمام وجود به حفظ قرآن و قرائت آن میپرداختند و تمامی افعال و حرکات و رفتار آنان با قرآن عجین شده بود.
برای تمامی کسانی که آن روزها را لمس کردهاند، همچون محمد انجمشعاع، یادآوری آن خاطرات همراه با لطافت و حلاوتی است که شاید بتوان آن را لابهلای کلمات و خاطراتی که از آن روزها عنوان میشود، به خوبی و به صورتی ملموس حس کرد.
برای نسلی که آن روزها را ندید و لمس نکرد، بازگشت به خاطرات آن روزهای ماندگار، شنیدنی است و چه بسا حسرت لمس آن ایام ناب، در سرفصلهای سبک زندگیمان همراه و عجین شده است؛ اما شنیدن آن ندیدهها همچون قطرهای از دریایی است که خود غنیمتی پر افتخار خواهد بود برای آنانی که در میان واژههای ساده و پر محتوای خاطرات آن ایام، به دنبال راز ماندگاری نامهای بی نشان میگردند.