کد خبر: 1460379
تاریخ انتشار : ۲۳ مهر ۱۳۹۳ - ۱۰:۳۳
جلسه تفسیر مدیریتی قرآن حجت‌الاسلام قوامی/

تشریح نکات مدیریتی «عصیان» و ارتباط آن با «ضلالت»

گروه حوزه‌های علمیه: رئیس بنیاد فقهی مدیریت اسلامی با اشاره به آیه «وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبیناً» تاکید کرد: عواقب عصیان در برابر ائمه(ع) همانند عصیان ضالین در برابر پیامبر(ص) است.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن (ایکنا) حجت‌الاسلام والمسلمین سیدصمصام‌الدین قوامی، استاد درس خارج حوزه و رئیس بنیاد فقهی مدیریت اسلامی در ادامه سلسله جلسات تفسیر مدیریتی قرآن، به تفسیر آیه شریفه «صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیرِْ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لَا الضَّالِّینَ؛ راه کسانى که آنان را مشمول نعمت خود ساختى نه کسانى که بر آنان غضب کرده‏‌اى و نه گمراهان و در ادامه تفسیر«ضالین» به تبیین قاعده مدیریتی برگرفته از آیه «مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبیناً»(آیه 36 سوره احزاب) پرداخت.

وی افزود: بعد از قاعده مدیریتی گزینشی «مَا أَشْهَدتُّهُمْ خَلْقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَا خَلْقَ أَنفُسِهِمْ وَمَا کُنتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُدًا»(آیه 51 سوره کهف) نوبت به قاعده مدیریتی سازماندهی می‌رسد که بر مفهوم ضالین دور می‌زند: «ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبیناً؛ هیچ مرد و زن با ایمانى حق ندارد هنگامى که خدا و پیامبرش امرى را لازم بدانند، اختیارى (در برابر فرمان خدا) داشته باشد و هر کس نافرمانى خدا و رسولش را کند، به گمراهى آشکارى گرفتار شده است» (آیه 36 سوره احزاب).

قوامی تصریح کرد: این آیه در خصوص وجوب اطاعت از خدا و رسول است هرجا حکم و قضاوتی داشتند قضای تشریعی نمودند و اگر عصیان شوند عاصیان مصداق بارز و آشکار گمراهان هستند چراکه از مسیر صواب انحراف بین پیدا کرده‌‌اند.

استاد حوزه علمیه بیان کرد: البته این آیه و آیه (وَ تُخْفِی فِی نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْدِیهِ ) یعنى تو در دلت مطلبى را پنهان مى‏‌کنى که خدا ظاهرکننده آن است؛ وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ و آیه«الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ یَخْشَوْنَهُ وَ لا یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ» ، بر مى‏‌آید که ترس از مردم در جمله مورد بحث، این نبوده که آن جناب از جان خود مى‏‌ترسیده، بلکه ترسش راجع به خدا و مربوط به دین او بوده، و مى‌‏ترسید مردم به خاطر ازدواجش با همسر زید او را سرزنش کنند،.

قوامی اظهار کرد: پیامبر(ص) این ترس را در دل پنهان مى‌‏داشته، چون مى‏‌ترسیده اگر اظهارش کند، مردم او را سرزنش کنند، و بیماردلان هو و جنجال به راه بیندازند، که چرا همسر پسرت را گرفته‏‌اى، و در نتیجه ایمان عوام مردم هم سست شود، و این ترس به طورى که ملاحظه مى‏‌کنید ترس مشروعى بوده، نه مذموم، چون در حقیقت ترس براى خداى سبحان بوده است. جمله«وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ» هم که ظاهرش نوعى عتاب است، که از مردم مى‏‌ترسى؟ با اینکه خدا سزاوارتر است به اینکه از او بترسى در حقیقت، و بر خلاف ظاهرش، عتاب از یک نوع ترس از خدا است، و این ترس از خدا از طریق مردم است، مى‏‌خواهد آن جناب را از این صورت ترس از خدا نهى نموده و به صورتى دیگر هدایت کند، و آن این است که در ترس از خدا مردم را دخالت مده، مستقیما از خدا بترس، و آنچه در دل پنهان کرده‏‌اى، که همان ترس باشد، از مردم پنهان مکن، چون خدا آن را آشکار مى‏‌کند.

نقض سنتی غلط

وی ادامه داد: خداوند دستور شکستن این سنت غلط را می‌دهد و می‌گوید که ازدواج با همسر پسر خوانده اشکالی ندارد و خداوند بر پیامبر خود فرض کرده است و بر او حرجی نیست انتقادی وارد نیست و به هر حال پیامبر این سنت را شکست و ازدواج کرد و در حقیقت خدا و رسول(ص) در این زمینه حکم و قضاوت کردند و فصل خصومت و رفع نزاع کردند.

قوامی گفت: اگر مسلمین تسلیم این آیه بودند، پس از آن که پیامبر اکرم صلى اللَّه علیه و آله در غدیر خم به فرمان خداوند على علیه السلام را به جانشینى خود و رهبرى امّت اسلام معرّفى کرد و فرمود: «من کنت مولاه فهذا على مولاه» دیگرى را بر على علیه السلام ترجیح نمى‏‌دادند. این آیه زمینه‌ساز آیه‏ بعد است که به پیامبر مى‌‏فرماید: تو باید سنّت‏‌هاى غلط را بشکنى و مردم حقّ ندارند در برابر خواست خداوند اعمال سلیقه کنند.

قوامی اظهار کرد: این هشدار هم داده شده که وقتی خدا و رسولش حکمی کردند دیگر هیج زن و مرد مومنه‌ای اختیار ندارد که روی این حکم حرفی بزند و همگان باید اطاعت کنند و الا اگر سرکشی بنمایند دچار ضلالت آشکار شده‌اند.

تفسیر مدیریتی

رئیس بنیاد فقهی مدیریت اسلامی گفت: این آیه به خصوص ذیل آن به یک قانون اشاره می‌کند که عدم اطاعت از خدا و رسول(ص) مایه گمراهی است و عاصیان را در زمره «ضالین» قرار می‌دهد ولی آیا این قاعده مخصوص عصیان خدا و رسول(ص) است؟ آیا دیگر معصومین (ع) را شامل نمی‌شود؟ قطعا می‌شود عصیان امیرالمومنین(ع) آیا ضلالت مبین نیست؟ حتما هست به ویژه که در آیه دیگر اطاعت خدا و رسول و «اولوا الامر» را در یک ردیف قرار داده است و اولوالامر صاحبان امر هستند که می‌توانند امر کنند و باید اطاعت شوند.

وی عنوان کرد: مدیران و رهبران صالح و عادل لابد مصداق اولو الامر خواهند بود؛ هرچند مصداق بارز، معصومان هستند بنابراین می‌توان این قاعده وحیانی را کشف کرد که عصیان مدیران واجب الاطاعه که ولی امر هستند در هر رده‌ای باشند ولی امر مسلمین باشند یا ولی امر بخشی از مسلمین و مومنین باشند باید اطاعت شوند و مخالفت با احکام و فرامین آنها همان و جزء ضالین شدن همان.

وی افزود: البته خدا و رسول و معصوم که واضح است چون در امر و حکم خود صائب و حق هستند امرشان مایه رشد و مصلحت جامعه ایمانی و سازمان اسلامی است و اطاعت آنان مایه هدایت و عصیان آنها باعث ضلالت است و در غیر معصوم تعبد لازم است مثل تعبد به مرجع تقلید؛ امام جماعت جامع الشرائط که اگر اشتباهی در واقع داشته باشند مسئولیت متوجه آنان است نه مطیعان و فتوای خطا یک اجر دارد و فتوا و فرمان مصیب و صحیح دو اجر دارد.

شرط عدم تبعیت از رهبر

قوامی گفت: البته اگر خطایشان آشکار و موجب مفسده شود اطاعت نمی‌شوند زیرا که «لا طاعه لمخلوق فی معصیه الخالق» و بالاتر اینکه اگر امرکنندگان صالح نباشند که سالبه به انتفاء موضوع است و امر به عکس می‌شود و اطاعت مایه ضلالت و عصیان مایه هدایت خواهد بود قاعده معکوس می‌شود همان طور که در ایه شریفه تاکید شده است که «وَ قالُوا رَبَّنا إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ کُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبیلاَ(آیه 67 سوره احزاب) و مى‏‌گویند: «پروردگارا! ما از سران و بزرگان خود اطاعت کردیم و ما را گمراه ساختند.

قوامی اظهار کرد: جالب است که هر دو قاعده معکوس درسوره احزاب هستند و المیزان به نقل از مجمع البیان می‌گوید :کلمه «سادة» جمع سید (آقا) است، و کلمه سید به طورى که صاحب مجمع البیان گفته: به معناى مالک بزرگى است که تدبیر امور شهر و سواد اعظم، یعنى جمعیت  بسیارى را عهده دار باشد، و کلمه «کبراء» جمع کبیر است، و شاید مراد از آن بزرگسالان باشد که معمولا عامه مردم از آنان تقلید مى‌‏کنند، چون مردم همان‌طور که بزرگ قوم را اطاعت مى‏‌کنند، بزرگسالان را نیز پیروى مى‏‌نمایند یعنی مدیران و رهبران ناشایسته اطاعتشان مایه گمراهی است نه عصیانشان!.

نکات پایانی

در روایت مى‏‌خوانیم که رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله فرمود: «یا عباد الله انتم کالمرضى و رب العالمین کالطبیب الا فسلموا لله امره تکونوا من الفائزین» (میزان الحکمه، ج ۴، ص ۵۴۵٫ به نقل از تفسیر نور، ج‏۹، ص: ۳۶۹) این که آیه‏ شریفه مى‏‌فرماید: انسان در برابر فرمان خدا و رسول اختیارى ندارد، نباید براى کسى مایه تعجّب باشد زیرا این کار، درست مانند این است که پزشک با قاطعیّت به بیمار خود بگوید: تو حقّ ندارى غیر از آنچه من دستور داده‌‏ام غذا یا داروى مصرف کنى. خداوند نیز ما را از انتخاب آزاد، طبق میل شخصى در برابر فرامین الهى منع کرده است، زیرا او راه سعادت ما را بهتر از ما مى‏‌داند.

خدامحوری، محور حکومت در نظام اسلامی

قوامی با بیان اینکه در نظام حکومت دینى، خدا محورى بر دموکراسى و مردم‏سالارى حاکم است، زیرا نظر مردم مادامى ارزش دارد که مخالفِ حکم خدا نباشد تاکید کرد: یکی از مصادیق بارز «ضالین» نافرمانان و سرکشان از فرامین و احکام رهبران و مدیران الهی و صالح هستند.

captcha