حضرت علی(ع) حسادت را یک مرض خطرناک دانسته میفرمایند: «حسادت مرض خطرناکی است که جز با مرگ محسود یا هلاکت حسود از بین نمیرود». بیماری که ایمان را میخورد آنگونه که آتش هیزم را. (کافی جلد 6 ص306).
حسود در واقع در برابر اراده و حکمت خدا جهتگیری میکند که چرا به دیگری چیزی عطا کرده و به وی نداده است. قرآن نیز ریشه بسیاری از گناهان را «بغیاً» به معنای حسادت دانسته و در همین خصوص امام صادق(ع) ریشه کفر را حسادت عنوان فرمودهاند.
خداوند در قرآن نیز به افراد حسود خطاب کرده سؤال میکند چرا به خاطر الطاف و تفضل خداوند به افراد لایق حسادت میورزید؟ «أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنَآ آلَ إِبْرَاهِیمَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَآتَیْنَاهُم مُّلْکًا عَظِیمًا؛ بلکه به مردم براى آنچه خدا از فضل خویش به آنان عطا کرده رشک مىورزند در حقیقت ما به خاندان ابراهیم کتاب و حکمت دادیم و به آنان ملکى بزرگ بخشیدیم».
کفار نیز بر مبنای همین حسادت بود که خطاب به پیامبران عنوان میکردند: «ذَلِکَ بِأَنَّهُ کَانَت تَّأْتِیهِمْ رُسُلُهُم بِالْبَیِّنَاتِ فَقَالُوا أَبَشَرٌ یَهْدُونَنَا فَکَفَرُوا وَتَوَلَّوا؛ این [بدفرجامى] از آن روى بود که پیامبرانشان دلایل آشکار برایشان مىآوردند و[لى] آنان [مى]گفتند آیا بشرى ما را هدایت مىکند پس کافر شدند و روى گردانیدند»(سوره تغابن آیه 6).
حسود اهل تواضع و تشکر نیست و هرگز به کمالات دیگران گواهی نمیدهد و قهراً مرتکب گناه کتمان حق میشود و واقعاً منافق است؛ حضرت علی(ع) میفرمایند: در ظاهر اظهار علاقه میکند اما در باطن کینه و بغض دارد.
اگر حکمت تفاوتها را بدانید حسادت نمیکنید
گاهی تبعیض نابجا میان افراد، حسادت آنان را بر میانگیزد. مثلاً پدر یا مادری به یکی از فرزندانشان اظهار علاقه بیشتری میکنند و این عمل باعث حسادت دیگر فرزندان میشود و گاهی مردم توجیه نیستند و شرایط را یکسان میپندارند و همین که برتری یا امتیازی دیدند حسادت میورزند. در حالی که اگر حکمت و دلیل تفاوتها را بدانند آرام میشوند.
حسادت حتی در خاندان نبوت نیز پیدا میشود، همانگونه که در خانه حضرت یعقوب، حسادت فرزندان آنان را به حدی رساند که برادرشان را به چاه انداختند.
دامنه حسادت تنها نسبت به نعمتهای مادی نیست، بلکه گاهی نسبت به ایمان افراد حسادت میشود به نحوی که کافران به ایمان مومنان حسادت کرده میخواهند مومنان را نیز مانند خود کافر کنند. «وَدَّ کَثِیرٌ مِّنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَوْ یَرُدُّونَکُم مِّن بَعْدِ إِیمَانِکُمْ کُفَّارًا حَسَدًا مِّنْ عِندِ أَنفُسِهِم مِّن بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ؛ بسیارى از اهل کتاب پس از اینکه حق برایشان آشکار شد از روى حسدى که در وجودشان بود آرزو مىکردند که شما را بعد از ایمانتان کافر گردانند».
روشن است که حسادت آرزوی نابودی نعمت دیگران است وگرنه درخواست نعمت از خداوند، حسادت نیست. چنانکه سلیمان نبی از خداوند حکومتی بینظیر خواست و حضرت علی(ع) در دعای کمیل از خداوند میخواهد که نصیب و قرب او به خداوند بیشتر باشد.
درمان حسادت
حسادت از فکر انسان نشئت میگیرد و برای درمان نیز باید فکر را اصلاح کرد. باید اندیشید که دنیا کوتاه و کوچک است و غصه برای آن ارزشی ندارد و ما نیز نعمتهایی داریم که دیگران ندارند. اگر نعمتهایی که خود داریم را بشماریم فرصتی برای شمردن نداشتههایمان و داشتههای دیگران نخواهیم داشت.
تقسیم نعمت بر اساس حکمت است و حسادت بینتیجه
نعمت بر اساس حکمت تقسیم شده است، گرچه ما حکمت را ندانیم و آنکه نعمتش بیشتر است مسئولیتش نیز بیشتر است و باید بدانیم که حسادت ما بینتیجه است و خداوند به خاطر اینکه بندهای چشم دیدن نعمتی را ندارد، لطف خود را قطع نمیکند و فقط با حسادت خودمان را رنج میدهیم.
و خداوند به بندگانش فرموده است از حسود به خدا پناه ببرید.«قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ؛ بگو پناه مىبرم به پروردگار سپیده دم (1) وَمِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ؛ و از شر [هر] حسود آنگاه که حسد ورزد(5)»
مرضیه منگلی