کد خبر: 2615950
تاریخ انتشار : ۱۶ آذر ۱۳۹۳ - ۱۲:۰۱
به بهانه روز دانشجو؛

مروری بر کارنامه شهدایی که دانشگاه را سنگر خود می‌دانستند

گروه جهاد و حماسه: ۱۶ آذر روزی است که به نام دانشجو نامگذاری شده است؛ گرامی‌داشت شهدایی که روزگاری در سنگر علم و دانشگاه به ایفای نقش پرداختند و خون خود را در راه پایداری این سرزمین تقدیم کردند.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، جنبش اصیل و انقلابی دانشجویی در دورانی که سراسر ایران اسلامی زیر سلطه استثمار بود، به وجود آمد. این جنبش در دوران جنگ خدمات بزرگ و ارزنده‌ای را برای انقلاب و ملت مسلمان ایران انجام داد. اعضای این جنبش شامل دانشجویانی بود که به اصلاح وضعیت عمومی جامعه ایمان داشتند و جان خود را در راه آمان‌های خود دادند.
در دهه ۱۳۲۰ و اوایل دهه ۱۳۳۵، پس از سقوط حکومت رضاشاه پهلوی و ایجاد فضای بازتر، فعالیت‌های سیاسی در بین دانشجویان دانشگاه تهران که تنها مؤسسه مدرن آموزش عالی آن زمان در ایران به شمار می‌آمد، افزایش یافت.
در این دوران حزب توده، از نفوذ بسیاری میان دانشجویان برخوردار بود؛ چنان که بنا به گزارش‌های مختلف، بیش از نیمی از دانشجویان دانشگاه تهران عضو یا هوادار این حزب بودند. اما در دوران نخست‌وزیری محمد مصدق و افزایش محبوبیت جبهه ملی در اوایل دهه ۱۳۳۰، محوریت این حزب در دانشگاه به چالش کشیده شد.
پس از وقوع کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، سازمان‌های سیاسی تشکیل‌دهنده جبهه ملی، برای دوره کوتاهی در یک ائتلاف ضعیف، تحت نام نهضت مقاومت ملی به مقاومت سیاسی دست زدند و تظاهرات‌ها و اعتصاب‌های پراکنده‌ای در پاییز همان سال در دانشگاه تهران و همچنین بازار، از جمله در تاریخ ۱۶ مهر و ۲۱ آبان، در اعتراض به محاکمه مصدق برگزار شد.
چند هفته پس از این وقایع، اعلام شد که روابط ایران و بریتانیا که در زمان نخست‌وزیری مصدق قطع شده بود، از سر گرفته خواهد شد و ریچارد نیکسون، معاون ریاست جمهوری وقت آمریکا برای دیدار رسمی به ایران خواهد آمد. این موضوع بهانه لازم برای اعتراضات را فراهم کرد و در ۱۴ آذر به سفارش نهضت مقاومت ملی، دانشجویان فعال به سخنرانی در کلاس‌ها پرداختند و ناآرامی تمامی محوطه دانشگاه تهران را فراگرفت.
چرایی نامگذاری 16 آذر به نام دانشجو
روز 16 آذر سال 1332 بود که دولت وقت برای کنترل اوضاع پیش آمده در دانشگاه تهران، تصمیم به سرکوب نظامی گرفت. سرانجام اولین حمله نظامی به محیط دانشگاه در تاریخ کشور، طی این روز اتفاق افتاد. دانشگاه توسط سربازها به مکانی امنیتی تبدیل شد و برای جلوگیری از تنش میان آنها و دانشجویان، رئیس دانشگاه آن روز را تعطیل اعلام کرد.
سربازان و نیروهای ویژه ارتشی پس از هجوم به دانشگاه، به کلاس‌های درس حمله کرده و صدها دانشجو را بازداشت و زخمی کردند. نیروهای امنیتی در دانشکده فنی، اقدام به شلیک تیر کردند. در این میان سه نفر از دانشجویان به نام‌های احمد قندچی از طرفداران جبهه ملی، آذر(مهدی) شریعت‌رضوی و مصطفی بزرگ‌نیا، عضو کمیته مرکزی سازمان جوانان حزب توده ایران با شلیک گلوله نیروهای نظامی جان باختند.
دو روز پس از این کشتار نیکسون در دانشکده حقوق دانشگاه تهران و در برابر عکاسان و روزنامه‌نگاران، دکترای افتخاری این دانشگاه را دریافت کرد و دولت وقت نیز مجبور شد این کشتار را نوعی دفاع از خود معرفی کند، اما کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی – اتحادیه ملی که مکانی برای نقد حکومت پهلوی در قبل از انقلاب اسلامی ایران به حساب می‌آمد ـ روز 16 آذر را روز دانشجو نامگذاری کرد.
وقایع آذر ۱۳۳۲، نمایانگر واکنش دولت کودتا به فعالیت‌های دانشجویی بود و به دنبال آن سرکوب نظام‌مند تمامی اشکال دیگر مخالفت‌ها روی داد. دانشجویان پس از نامگذاری این روز، هر سال در این روز اعتصاب‌های دانشجویی به راه می‌انداختند و در واقع ۱۶ آذرماه به معیار خوبی برای ارزیابی میزان نفرت از حکومت شاه و توانایی و نفوذ مخالفان در بین روشنفکران، تبدیل شد. این روز از آن‌ زمان، همچنان از اهمیت تاریخی برجسته‌ای در ایران برخوردار بوده است.
از سویی 16 آذرماه یادآور سالروز بزرگداشت دانشجویانی است که در سال‌ها پیش حماسه آفریدند. اگر روزگاری، امثال شهیدان علم‌الهدی، وزوایی و ورامینی، جان خود را برای اسلام و انقلاب و میهن اسلامی فدا کردند، امروز دانشجویان می‌توانند گام‌های بزرگتری را در راه ولایت و انقلاب بردارند.
دانشجویانی که صفت‌شان با دانش و آگاهی گره خورده، قاعدتاً مبارزه‌شان هم با فکر و تدبیر همراه بوده است. برای مثال برخی از این دانشجوها مثل شهید علی حاتمی، شهید محمد فاضل، علم‌الهدی و... در تسخیر لانه جاسوسی شرکت داشتند و در آن زمان، انقلاب دوم را رقم زدند، سپس در هویزه حضور پیدا کردند تا دستاوردهای انقلاب را حفظ کنند. آنها خط سیری از جهاد را دنبال می‌کردند که از مبارزه با رژیم پهلوی به عنوان نماد استبداد گرفته تا تسخیر لانه و مبارزه با استکبار و در نهایت ایستادگی خونین برای حفظ دستاوردهای انقلاب را که همان مقابله با دست‌اندازی‌های ارتش بعث صدام به حریم مملکت اسلامی بود را در برمی‌گرفت.
همزمان با جنگ تحمیلی که هشت سال به طول انجامید، 188 هزار و 15 نفر به شهادت رسیدند که از این میان، 1/2 درصد را شهدایی تشکیل می‌دهند که در هنگام اعزام و حضور در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل، دانشجو بودند. این آمار نشان می‌دهد که برابر سه هزار و 948 نفر از این شهدا را دانشجویان تشکیل می‌دهند.
اسامی برخی از شهدای دانشجو
از جمله این شهدای شاخص دانشجو می‌توان به سیدحسین علم‌الهدی (دانشجوی رشته تاریخ دانشگاه فردوسی مشهد)، محمد بهاءالدین (دانشجوی رشته کشاورزی دانشگاه شهید چمران اهواز)، علی حاتمی (دانشجوی پیرو خط امام)، سید محمدعلی حکیم (دانشجوی رشته پزشکی دانشگاه چمران اهواز)، حسین خوشنویسان (دانشجوی رشته مهندسی مکانیک دانشگاه تهران)، جمال دهشور (دانشجوی رشته علوم دانشگاه تهران)، فرخ سلحشور (دانشجوی دانشگاه کرمانشاه)، محمد فاضل (دانشجوی رشته مهندسی صنایع دانشگاه صنعتی شریف)، حسن فتاحی (دانشجوی رشته فیزیک دانشگاه فردوسی مشهد)، محمدحسن(محمود) قدوسی (دانشجوی رشته زبان دانشگاه فردوسی مشهد)، مجید کریمی ثانی (دانشجوی رشته مهندسی کامپیوتر دانشگاه شیراز) و مجید مهدوی (دانشجوی رشته مهندسی برق).

معرفی برخی از دانشجویان شهیدی که سمت فرماندهی داشتند


از جمله شهدای دانشجو می‌توان به شهید محسن وزوایی اشاره کرد. وی دانشجوی رشته مهندسی شیمی دانشگاه صنعتی شریف بود. وی در هشتم مردادماه سال 1339 در محله نظام‌آباد تهران متولد شد. وی تحت راهنمایی‌های پدرش که از همرزمان آیت‌الله کاشانی در نهضت ملی شدن نفت بود. در سال 55 با رتبه نخست در رشته مهندسی شیمی قبول شد. وی حضور چشمگیری در مبارزات ضد رژیم شاهنشاهی داشت؛ از تظاهرات 17 شهریور تا 12 بهمن 57 و ورود امام به ایران. وی پس از آشنایی با سپاه، به سمت فرماندهی گردان خابرات سپاه و سرپرستی اطلاعات عملیات درآمد. وی با تسلط بر زبان و ادبیات انگلیسی، مسئولیت سخنگیویی دانشجویان مسلمان پیرو خط امام را در کنفرانس‌ها و مصاحبه با گزارشگران رسانه‌های خارجی عهده‌دار بود. تیپ 10 سیدالشهدا(ع) به کوشش وی تأسیس شد. وی در دهم اردیبهشت‌ماه سال 61 در عملیات بیت‌المقدس به شهادت رسید.


شهید مهدی رجب‌بیگی از دیگر شهدای دانشجویی بود که در رشته مهندسی راه و ساختمان دانشگاه تهران تحصیل می‌کرد. وی در دوم مردادماه سال 36 در شهر دامغان دیده به جهان گشود. وی در سال 54 وارد دانشکده فنی دانشگاه تهران شد و در اواخر سال به عضویت شورای دانشجویی دانشکده انتخاب شد و تا سال 58 و آغاز انقلاب فرهنگی به فعالیت خود در این شورا ادامه داد. وی در پیوستن دانش‌آموزان بسیاری به جبهه نیروهای خط امام تاثیر بسیاری ایفا کرد. پس از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا، وی به دلیل داشتن رسایی قلم و بیان به عنوان نماینده دانشجویان پیرو خط امام به قرائت بیانیه در نماز جمعه تهران می‌پرداخت. روز پنجم مهر سال 60 که جنایتکاران منافق در تهران با اسلحه به مردم و پاسداران مردمی انقلاب اسلامی حمله بردند و به کشتار آنان پرداختند، وی با سلاح گرم به مقابله با آنان شتافت و در خیابان برادران مظفر به شهادت رسید.


غلامحسین بسطامی، متولد سال 1338 از شهرستان شاهرود بود که پس از اتمام دوران دبیرستان در رشته مهندسی راه و ساختمان دانشگاه پلی تکنیک تهران پذیرفته شد. وی در تسخیر لانه جاسوسی آمریکا نقش داشت و در لانه جاسوسی و در واحد عملیات، مسئول حفاظت از گروگان‌های شهرهای محلات و قم بود. 21 ساله بود که به جبهه اعزام شد. وی طی دوران جنگ، به سمت فرماندهی سپاه سوسنگرد ـ بستان درآمد. در عملیات رمضان از ناحیه دست راست به سختی مجروح شد. با شروع عملیات والفجر به جبهه عزیمت کرد و مسئولیت مهندسی رزمی تیپ سیدالشهدا(ع) را برعهده گرفت. وی در شب 13 رجب در منطقه تپه دوقلو(جنوب فکه)، طی عملیات والفجر 1 در تاریخ هشتم اردیبهشت سال 62 به شهادت رسید.


شهید عباس(محمد) ورامینی نیز از دیگر شهدای دانشجو بود که در رشته مددکاری اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی(ره) به تحصیل می‌پرداخت. وی در پنجم مردادماه سال 1333 در پاچنار تهران متولد شد. نگهبانی در بهشت زهرا(س) و محل استقرار حضرت امام(ره) از جمله فعالیت‌های وی بود. وی با پیروزی انقلاب اسلامی، مسئولیت آموزش تاکتیک کمیته انقلاب اسلامی را عهده‌دار شد. وی از جمله جهادگرانی بود که در روستاهای سیستان و بلوچستان به کشاورزان کمک‌رسانی می‌کرد. در زمان تسخیر لانه جاسوسی به تهران بازگشت و اولین کسی بود که وارد لانه جاسوسی شد.
وی آموزش نظامی دانشجویان پیرو خط امام را برعهده گرفت و به تهیه اسلحه برای آنان پرداخت. ضمن حضور در عملیات‌هایی که طی هشت سال جنگ روی دادند، از ناحیه صورت مجروح شد. در سال 61 به دستور محمدابراهیم همت و احمد متوسلیان، به فرماندهی ستاد لشکر 27 محمد رسول‌الله(ص) منصوب شد. وی سرانجام در سمت مسئول ستاد سپاه 11 قدر و قرارگاه نجف اشرف، در عملیات والفجر 4 و در منطقه پنجوین ارتفاعات کانی‌مانگا بر اثر اصابت ترکش خمپاره 60 به ناحیه پیشانی در 28 آبان سال 62 به شهادت رسید.
شهیدی از جنس حافظان قرآن
شهید سیدمحمدحسین علم‌الهدی نیز از جمله شهدای هویزه است که در 1337 دیده به جهان گشود. درباره شهادت وی، جمله‌ای از سخنان مقام معظم رهبری را می‌خوانیم؛ «وقتی خبر شهادت سیدحسین علم‌الهدی را شنیدم، اول چیزی که به ذهنم آمد، شهادت حافظان قرآن در صدر اسلام بود.»
شاید بتوان گفت ابراز چنین سخنانی و اطلاق چنین صفاتی به یک شهید از سوی رهبری کمتر دیده شده است. ماجرای این سخنان رهبری را نیز می‌توان از زبان  خود معظم‌له دریافت. در همان اولین سال شروع جنگ وقتی که رهبری به عنوان نماینده امام در شورای عالی دفاع برای دیدار با رزمندگان به جبهه شوش می‌روند بیان می‌کنند: «وقتی خبر شهادت سیدحسین علم‌الهدی را شنیدم، اول چیزی که به ذهنم آمد، شهادت حافظان قرآن در صدر اسلام بود. در سفری که با هم از شوش بر می‌گشتیم به دیدار رزمندگان رفتیم و نماز جماعت خواندیم و بعد از نماز، بچه‌ها دور من جمع شدند و هر کس با من سخنی می‌گفت. بعد از چند دقیقه، نگاه کردم دیدم سیدحسین، قرآنی در دست گرفته و عده زیادی از بچه‌ها هم دور او جمع شده‌اند و ایشان به قدری زیبا از آیات قرآن و استقامت در جنگ و . . . صحبت می‌کرد که من تعجب کردم. در حالی‌که در خط مقدم بودیم و حتی یک لحظه توقف در آنجا مشکل بود، ولی او بدون اعتنا به خطر، آیات قرآن را تشریح می‌کرد.»
با این مقدمه باید گفت که بررسی سخنان مقام معظم رهبری در خصوص شهید علم‌الهدی و شهدای هویزه موارد متعددی را در برمی‌گیرد. یکی از دلایل این موضوع آشنایی نزدیک ایشان با حسین و شهدای هویزه است. چنانچه مقام معظم رهبری یک روز قبل از شهادت دانشجویان در هویزه بودند و به طور کامل در جریان قرار گرفتند.
هویزه در مقایسه با دیگر مناطق جنگی جایی بود که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در آن حضور داشتند. ایشان برگرفته از خاطره آن روز، شهیدان هویزه را با شهیدان کربلا مقایسه می‌کنند: «من در آن روزی که این شهدا به سمت جایگاه شهادت و فداکاری حرکت می‌کردند، آنها را از نزدیک دیدم؛ در نزدیکی کرخه نور، شهید عزیز حسین آقای علم‌الهدی و بقیه جوانانی که همراه او بودند و با دست خالی، بدون تجهیزات، اما با دلی سرشار از عشق و ایمان، با قلبی‌ استوار از اتکا و توکل به پروردگار به این طرف می‌آمدند. واقعاً انسان، یک‌بار دیگر صحنه صدر اسلام را، صحنه عاشورای حسین(ع) را و کربلا را به چشم خود مشاهده می‌کرد.»


اگر دقت داشته باشیم، در این سخنان مقام معظم رهبری حرکت شهدای دانشجوی هویزه را به صدر اسلام و صحنه عاشورا تشبیه می‌کنند که نشان از جایگاه والای آنها در نزد ایشان دارد. رهبری در ادامه می‌فرمایند: «آن روز شاید عده این جوانان 20 تا 30 نفر بیشتر نبود. 20 تا 30 جوان با دست خالی، اما دل استوار از ایمان و توکل به پروردگار؛ اما در اینجا چند هزار تانک و نفربر زرهی در این بیابان مستقر بودند. این جمع کوچک، می‌آمد برای مقابله آن جمع علی‌الظاهر بزرگ؛ باایمان به خدا، با توکل، همچنانی که حسین بن علی(ع) با جمع محدود، در مقابل دریای دشمن ایستاد. قلبش نلرزید و اراده‌اش سست نشد. تردید در او راه پیدا نکرد. این جوانان هم همان‌گونه بودند. البته سخنان رهبری تنها از روی دیده‌ها نیست، بلکه ایشان از مقام تجسس و جستجو هم برآمده و شخصاً از شهید علم‌الهدی در خصوص انگیزه‌های حرکتش بدون تجهیزات لازم سؤال می‌کنند. خودشان در این مورد می‌گویند: «از شهید علم‌الهدی پرسیدم شما از سلاح و تجهیزات چه دارید که در حال رفتن هستید؟ دیدم اینها دل‌هایشان آن‌چنان به نور ایمان و توکل به خدا محکم است که از خالی بودن دست خودشان باکی ندارند. حرکت کردند و آمدند. خواستار جهاد در راه خدا و پذیرای شهادت در این راه بودند. چون می‌دانستند که حق هستند.»
امثال شهدایی همچون علمی‌الهدی، بسطامی، رجب‌بیگی، وزوایی و ... رفتند تا نامشان برای ما جاودانه بماند و در صفحه آسمان به ثبت برسد؛ رفتند تا نامشان در لیست عاشقان اباعبدالله الحسین(ع) به یادگار بماند. حال نوبت دانشجویانی است که این انقلاب به ودیعه به دست آنان سپرده شده است تا بتوانند با تلاش‌های خود در راه شهدا، این انقلاب را به آرمان‌های والای امام و مقام معظم رهبری برسانند.

captcha