کد خبر: 3007414
تاریخ انتشار : ۲۷ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۰:۰۵
ریشه‌یابی یک رسم نمایشی نوروزی؛

«کوسه برنشین» و ظهور پدیده‌ای به نام حاجی‌فیروز

گروه هنر: حاجی‌فیروز با دایره‌زنگی که در دست دارد و در روزهای پایانی سال در کوی و برزن به راه می‌افتد و ضمن بشارت بهار، از مردم اعانه جمع می‌کند، در حقیقت بقایای یک رسم نمایشی مربوط به اواخر دوره ساسانی و بخشی از دوره اسلامی با نام «کوسه برنشین» را به نمایش می‌گذارد.

چهره شهرهای ایران معمولاً در روزهای پایانی سال، چهره‌ای ملتهب است. آمد و شد زاید‌الوصف مردم در کوچه و خیابان و خرید شب عید هیاهویی را به راه می‌اندازد که نشان از شور و هیجان مردم برای استقبال از بهار و نوروز باستانی را دارد.
اما در میان این هیاهو و سر و صدا، حاصل تردد مردم که به قول معروف جا برای سوزن‌ انداختن نیست، هر ساله با افرادی مواجه می‌شویم که سر تا پا قرمز پوشیده، صورت خود را با زغال و یا رنگ سیاه کرده‌اند و با استفاده از ضرب بر روی دایره زنگی که در دست دارند، نوید فرا رسیدن بهار و رخت بربستن سرما و فصل سرد و سیاه زمستان را می‌دهند.
شکل و شمایل این افراد که براساس قولی معروف، آنها را حاجی‌فیروز خطاب می‌کنند بر پایه تفکر نمادشناسی هنری به گونه‌ای است که مخاطبان در مواجهه با آنها، سمبلی از نگون‌بختی و خنثی شدن اثرات فصل زمستان را متصور شوند؛ زمستانی که گرما و حرارت و اتحاد مردم برای تغییر ذائقه‌شان در انتظار فصل بهار، دیگر جایی برای او باقی نگذاشته است و او باید با هر لطایف‌الحیلی همچنان خود را در انظار محبوب جلوه دهد تا شاید باقی بماند.
حاجی‌فیروز روسیاه است که این روسیاهی ممکن است دو معنی داشته باشد یکی شرمساری و ندامت و پشیمانی او و دیگر اینکه ممکن است این روسیاهی حکم ماسکی را داشته باشد که کسی به هویت واقعی او پی نبرد. در هر صورت او با تظاهر و با استفاده از بزک چشم‌نوازی که کرده است سعی دارد همچنان خود را در میان مردم موجه نشان دهد و باقی بماند.
با این وجود از آنجا که مردم به هویت و ماهیت واقعی او پی برده‌اند و چون بهار نزدیک است، دیگر او را بی‌خاصیت دانسته که بتواند کوچکترین اثری در تعویق افتادن بهار داشته باشد، وجه نقدی و یا هر چیز دیگری را که آنها به حاجی فیروز به عنوان کمک و اعانه پرداخت می‌کنند در حقیقت نوعی ادای نذری است که به پاس حاجت روایی‌شان، یعنی سرآمدن زمستان و فرا رسیدن بهار می‌دهند یا شاید این وجه به حاجی‌فیروز پرداخت می‌شود تا او هرچه زودتر رخت بربسته و از شهر و دیارشان برود و آن پول را نیز توشه راه خود کند تا سال بعد.
چندی پیش در نشستی کارگاهی، موضوعی در مورد مقایسه مظاهر سال نوی هجری شمسی با سال نوی میلادی مطرح شد و در آن در مورد دو المان، یکی حاجی فیروز به عنوان مظهر سال نوی هجری شمسی و دیگری پاپانوئل به عنوان مظهر سال نوی میلادی مورد مقایسه قرار گرفت که البته به نظر می‌رسد مقایسه‌ای مع‌الفارق بوده باشد؛ چرا که اگر به فلسفه وجودی حاجی فیروز که به بخشی از آن در این یادداشت اشاره شد رجوع شود دیده می‌شود که این دو پدیده از دو فرهنگ و باور کاملاً متفاوت متجلی شده‌اند.
به چند نمونه از این قیاس میان حاجی‌فیروز و پاپانوئل اشاره می‌کنیم؛ یکی اینکه حاجی فیروز روسیاه با چهره‌ای مغموم است، اما پاپانوئل فردی سفیدپوش با صورتی بشاش و شاداب است، دیگر اینکه پاپانوئل سوار بر کالسکه‌‎ای است که چند گوزن آن را می‌کشند، اما حاجی‌فیروز یک پاپتی آسمان‌جول است که پیاده در شهر پرسه می‌زند و نکته مهم اینکه حاجی‌فیروز تکدی‌گری می‌کند، در حالی که پاپانوئل اتفاقاً هدایای زیادی با خود آورده و به انسان‌های خوب اهدا می‌کند و با این استدلال خواستند چنین وانمود کنند که آئین سال نوی میلادی از آنچه ما در سال نو خودمان و در استقبال از نوروز به انجام می‌رسانیم، مترقی‌تر است که به نظر می‌رسد این گونه نباشد.
در حقیقت باید گفت که حاجی‌فیروز پدیده‌ای باقیمانده از آئینی است که ریشه تاریخی غنی دارد و البته در دوره اسلامی نیز شاهد مظاهر آن بوده‌ایم، آئینی با عنوان «کوسه برنشین» که اعراب آن را «رکوب‌الکوسج» می‌نامیدند که در واقع جشنی کارناوالی بود که بهتر است در شرح جزئیات آن به قول ابوریحان بیرونی استناد کنیم: «در اولین روز بهار، مردی کوسه(بی‌ریش) را بر خر می‌نشاندند که به دستی کلاغ داشت و به دستی بادزن که خود را مرتب باد می‌زد و اشعاری می‌خواند که حاکی از وداع با زمستان و سرما بود و از مردم چیزی به سکه و دینار می‌گرفت. آنچه از مردم می‌ستاند، از بامداد تا نیمروز به جهت خزانه و شاه بود و آنچه از نیمروز تا عصر اخذ می‌کرد، تعلق به خودش داشت. آنگاه اگر از عصر وی را می‌دیدند که همچنان بر خر سوار است مورد ضرب و شتم قرار می‌دادند.» که البته محمدحسین بن خلف تبریزی متخلص به برهان و مسعودی در کتاب «مروج‌الذهب» نیز به این رسم آئینی و نمایشی اشاره کرده‌اند.
به گواه تاریخ این رسم در روزگار ساسانی بیشتر شایع بوده است و بعدها در دوره اسلامی نیز توسط غلامان سیاه اجرا شده، به این ترتیب که آنها ملبس به لباس‌های رنگارنگ شده و با آرایش ویژه و لهجهٔ شکسته و خاصی که داشتند، دف و دایره می‌زدند و ترانه‌های نوروزی می‌خواندند.
بی‌تردید حاجی فیروزهای امروزی بقایای این رسم کهن هستند، اما چرا خود را سیاه می‌کنند شاید دلیلش مطالبی است که پیشتر آمد و یا اینکه چون دیگر غلام سیاهی وجود ندارد، آنها به این واسطه قصد تقلید از یک رسم قدیمی نمایشی در ایران را دارند.

captcha