به عمل کار بر آید به سخندانی نیست عملی که می تواند یک تنه آبروی یک صنف، جمعیت و حتی یک دولت را در نزد مردم بخرد. عملی که میتواند هم مُلک را نگهدارد و هم ملت را، آنچنان که پیشوایان و بزرگان دین چنین کردهاند و پیروانشان را به عمل بر چنین طریقی توصیه کردهاند.
او شاید در وهلهه اول دولتمردی باشد همچون دیگر دولتمردان، سخندانی و سیّاس بودنش زعمل فزونتر باشد اما حقیقت او نه در پس پرده که در عرصه عموم رخ می نماید.
شوخان(1)، لبخندی که به زردی می گرایید و صورتی که پژمرده شد با حضور او بر بالینش به قهقههای کودکانه تبدیل شد و در همان باغچه نور را به گلبرگهای چهار نو گل دیگر بازگرداند.
او اما یک وزیر است نه وزیری پشت میز نشین که وزیری سیاح و سیار و سرباز، وزیری که امروز در دیواندره به ملاقات شوخان دختری که پنسیلین نور را از چشمانش گرفت میرود، روند درمانش را پی می گیرد و فردا آب مروارید را از چشمان پیر زن خرمشهری میزداید و پس فردا در سیستان و بلوچستان چشمان بیابان گرد بلوچ را مداوا میکند.
او همان کسی است که لباس های خاکی جبهه را از تن در نیاوره و غبار نشسته در گلو را نزدوده با همرزمانش و هم صنفانش در بیمارستانهای صحرایی به سرزمینهای محروم و دوردست ایران سفر می کرد و چشمان مردمان آن دیار را معاینه و مداوا می کرد تا که با چشمان دوباره نور گرفته زیبایی مخلوقات پرورگارش را ببیند.
او وزیری است از جنس همان مردمی که با آنها سِلفی میگیرد و در میان آنها میخندد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) کودک دیواندره ای که در اثر تزریق اشتباه پنسلین بخشی از بیناییش را از دست داد