
به گزارش خبرنگار ایکنا،
محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه پیشین کشورمان، عصر شنبه، ۲۴ آبانماه در نشست «ایرانشناسی؛ مطالعات ایران معاصر،
دیپلماسی فرهنگی و تعاملات بینالمللی» با گرامیداشت یاد و خاطره مرحوم حسن حبیبی، بنیانگذار بنیاد ایرانشناسی و با نگاهی به شرایط کنونی جهان، بر نقش روایت و شناخت در شکلدهی به آیندهای صلحآمیز از روابط بینالملل تأکید کرد.
وی بیان کرد: پس از فروپاشی جهان دوقطبی، ایالات متحده با این تصور باطل که در جنگ سرد پیروز شده، در پی استقرار سلطهای تکمحوری بر مبنای قدرت نظامی خود برآمد. این کشور در طول دهه ۱۹۹۰ میلادی، این سلطهجویی را از طریق تجاوزات نظامی مستمر به عراق، و سپس در آفریقا (سودان و سومالی) و اروپا (یوگسلاوی سابق) دنبال کرد و مجدداً در دهه اول قرن بیستویکم، به افغانستان و عراق حمله برد. هدف واقعی، نه مبارزه با تروریسم بود و نه دیگر ادعاهای آمریکا، بلکه بهرهگیری از فرصت فروپاشی نظم قدیمی برای ایجاد نظمی جدید مبتنی بر قدرت نظامی ایالات متحده بود تا مانع از شکلگیری نظم چندقطبی تحت تأثیر رقابت اقتصادی و فناورانه چین شود.
وی افزود: آمریکاییها با هزینههای نظامی گزاف برای خود و جهان، نتوانستند این نظم تکقطبی را تحمیل کنند. سرانجام، در سال ۲۰۰۶، گزارش معروف کمیته منتخب مجلس آمریکا، معروف به «گزارش مطالعه عراق» یا «گزارش بیکر ـ همیلتون»، اعلام کرد که توان نظامی نتوانسته ایالات متحده را به اهداف خود که با عنوان مبارزه با تروریسم برای سلطه جهانی پیگیری میشد، برساند. از این رو همزمان، کشورهای دیگر مسیرهای متفاوتی برای حضور در عرصه بینالملل در پیش گرفتند. اروپا از مسیر هنجارسازی تلاش کرد که بسیار موفقیتآمیز بود و هنوز هم در ایجاد اجماع بینالمللی در موضوعات مختلف، از آمریکا پیشتر است. متأسفانه، سیاست بسیار غلط حمایت از جنایات اسرائیل در غزه و سپس تجاوزات آن به لبنان، سوریه، یمن و ایران، اروپاییها را در موضعی قرار داد که نتوانند نقش کنشگران هنجاری جهانی را که در آغاز قرن جدید به دست آورده بودند، ادامه دهند. با این حال، آنان تصمیم گرفتند در حوزه معنایی رقابت کنند؛ حوزهای فراتر از قدرت مادی (اعم از اقتصادی یا نظامی). قدرت هنجاری، نوعی قدرت معنایی است که اروپاییها به دنبال آن بودند.
ظریف ادامه داد: چین با برنامهریزی دقیق و گامبهگام، از تجارت و اقتصاد به سمت صنعت و نوآوری، مسیر خود را با قدرت طی کرد و خود را به عنوان نیرویی مؤثر در سطح بینالملل معرفی کرد و این روابط جدید، با پدید آمدن مؤلفههای گوناگون و متنوع قدرت در سطح جهانی، فرصتی را برای کشورهایی مانند ایران که دارای فرهنگ کهن و پیامی قدرتمند هستند، فراهم آورد تا حضوری فعالتر در صحنه بینالمللی داشته باشند. البته این فرصت، از دیرباز به دست ایرانیان گشوده شده بود؛ ما با حافظ، فردوسی، سعدی، مولانا جلالالدین و دیگر شاعران، ادیبان و دانشمندانمان، جهان را فتح کرده بودیم. ایران هیچگاه در پی فتح جهان به نیروی نظامی نبود، بلکه این هدف را با زبان، ادب، فرهنگ و هنر به دست آورد. این موقعیت بعداً انگیزشی جدید نیز ایجاد کرد و ایران، حتی پیش از خیزشهای ضد نظام دوقطبی، توانسته بود نگاه، روش و مبنای جدیدی در سطح بینالمللی ارائه دهد که میتوانست رابطهای قویتر برای ایران در جهان کنونی فراهم کند.
وی تصریح کرد: در مقابل، روایتهایی ساخته شد تا چنین نقش مؤثری را تخریب کند. بلافاصله پس از فروپاشی جهان دوقطبی، زمانی که ایران فرصت یافت این نقش را ایفا کند، بهویژه پس از حمله صدام به کویت که حقانیت ایران در جنگ تحمیلی را ثابت کرد و تمامی فضاسازیهای دوران جنگ توسط صدام و متحدانش در منطقه و جهان (مبنی بر اینکه ایران مانع یا به تعبیر آنان «سد شرقی جهان عرب» است) فروپاشید، ایران فرصت تنفسی یافت تا بار دیگر با این قدرت معنایی زاییده فرهنگ و پیام انگیزشی انقلاب اسلامی حاضر شود.
ظریف در ادامه بیان کرد: حزبالله، جنبش جهاد اسلامی و دیگر نهادهای مشابه، در دورهای پدید آمدند که ایران از نظر نظامی در موضع ضعف قرار داشت و زیر فشار همهجانبه جهانی از جمله حمایت شرق و غرب از عراق بود. در چنین شرایطی، آنچه این جنبشها را تقویت کرد، قدرت انگیزشی انقلاب اسلامی و پیام عزت، سربلندی و خودباوری بود که در جهان اسلام طنینانداز شد. این حرکت بالنده و زاییده خودشناسی، پس از فروپاشی نظام دوقطبی، میتوانست نه بهعنوان جریانی مخرب، بلکه به مثابه محرکی برای پیشرفت و آرامش در عرصه جهانی عمل کند.
وی تأکید کرد: اگر به تبلیغات و روایتسازیهای صهیونیستی توجه کنید، خواهید دید که حتی فردی مانند «اسحاق رابین» برای توجیه مذاکرات سازش با اعراب در نزد افکار عمومی اسرائیل، نیازمند ساخت دشمنی جدید بود، دشمنی به نام ایران. این ادعا را من مطرح نمیکنم؛ دانشنامه ایرانیکا که احسان یارشاطر تدوین کرده را ببینید و مقالهای که تریتا پارسی و دیوید مناشری دارند را بخوانید. در آن مقاله آمده که رابین برای اقناع جامعه اسرائیل مبنی بر ضرورت مصالحه با اعراب، مدعی شد که ما دشمن بزرگتری به نام ایران داریم. سپس روایتی ساختگی بر اساس تفسیری نادرست از تورات و تاریخ باستان ارائه شد تا «دشمنی کهن» با ایران را تئوریزه کند. در مرحله نخست، این فرآیند «امنیتیسازی» و دشمننمایی از ایران، در داخل سرزمینهای اشغالی متمرکز شد و در مرحله بعد، به جهان و به ویژه جهان عرب تسری یافت. پیام این بود: ایران یک تهدید هستهای است. جالب اینجاست که پیش از آنکه ایران حتی برنامه غنیسازی داشته باشد، نتانیاهو در سال ۱۹۹۵ اعلام کرد ایران تنها سه سال با ساخت بمب اتم فاصله دارد. سپس در سال ۱۹۹۷ در کنگره آمریکا گفت که ایران تا پایان قرن بیستم بمب هستهای خواهد ساخت. اکنون ۲۵ سال از پایان قرن بیستم گذشته و ما شاهدیم که پس از این همه سال، هنوز همان ادعاهای بیاساس، از جمله پس از تجاوز به تأسیسات نطنز و اصفهان، تکرار میشود که ایران فقط چند هفته یا چند ماه با بمب فاصله دارد!
وی تصریح کرد: این دروغپردازیها برای چه هدفی صورت گرفت؛ برای «امنیتیسازی» ایران و تبدیل آن به دشمنی فراتاریخی. اگر به پژوهشهای منتشرشده توسط اساتید مرتبط با مراکزی همچون هاوس مراجعه کنید، درخواهید یافت که این رفتار، نمونه بارز «امنیتیسازی» به مثابه ابزاری برای توجیه سیاستها و جنایتهاست. در واقع، این یک بازی روایی دروغین است که جهان را تا مرز یک جنگ منطقهای خطرناک پیش برده و در صورتی که ما، به عنوان کنشگران بینالمللی، در زمانی که بشریت بیش از هر زمان دیگری نیازمند صلح است، این دروغ را افشا و خنثی نکنیم، تداوم خواهد یافت. باید پذیرفت که بزرگترین و یا تنها تهدید حیاتی برای رژیم صهیونیستی، صلح و آرامش است، نه ایران.
ظریف ادامه داد: اگر به تاریخ بنگرید، خواهید پرسید: چرا اسرائیل با هر طرح صلحی، حتی طرحهای ظالمانه علیه مردم فلسطین، مخالفت کرده است؟ چرا اصلیترین مخالف برجام، اسرائیل بود؟ مگر برجام چه هدفی جز برقراری آرامش در منطقه داشت؟ اسرائیل فقط دو روز پیش از دور ششم مذاکرات ایران و آمریکا، با ساختن روایتی وارونه، دروغین و بیاساس در سطح جهانی، تلاش کرد تا فضایی علیه ایران ایجاد کند. اما شما ایرانشناسان به خوبی میدانید که ایران، سرزمین حافظ است که میفرماید: «آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است/ با دوستان مروت، با دشمنان مدارا». ایران، خانه سعدی است که میگوید: «چو عضوی به درد آورد روزگار/ دگر عضوها را نماند قرار». ایران، زادگاه محتشم کاشانی است که سروده: «همه به جنگند و ز صلح من چه آید/ تو یکی نیستی، هزار تو هست».
وزیر امور خارجه پیشین کشورمان در ادامه گفت: اسرائیلیها این پیام صلح و همزیستی را به دروغ به تهدید تبدیل کردهاند تا جنایات خود، سرکوب، نسلکشی، آپارتاید، پروژه «اسرائیل بزرگ» و تجاوزات روزانه علیه مردم فلسطین، لبنان، سوریه و دیگر کشورها از آرژانتین تا قطر را توجیه کنند. آیا کشوری را میتوان یافت که اسرائیل در آن عملیات تروریستی انجام نداده باشد؟ آنان حتی با افتخار در کتابی که سال گذشته منتشر شد، به صورتی عیان نشان دادند که چگونه در سراسر جهان به ترور میپردازند. این در حالی است که این رژیم، تنها دارنده غیر قانونی سلاح هستهای در غرب آسیاست. از طنزهای تلخ تاریخ این است که ایران که بیش از هر کشور دیگری تحت بازرسیهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی قرار داشته است، توسط رژیمی به «تعقیب سلاح هستهای» متهم میشود که خودش به شکل غیر قانونی سلاح هستهای تولید کرده و حتی در ترور یک رئیس جمهور آمریکا به اتهام افشای برنامه تسلیحاتیاش دست داشته است. این وضعیت نشان میدهد که ما در نبرد روایتها نتوانستهایم واقعیت را به درستی به جهانیان نشان دهیم، مردمی صلحطلب، مهماننواز، با سیاستی مبتنی بر همراهی و تعامل. ایران همواره مرکز تبادل فرهنگی بوده است، از اعراب مسلمان تا مغولان، همه جذب این فرهنگ شدند و رنگ ایرانیت گرفتند. این امر، گواه توانمندی و قدرت این تمدن کهن است.
وی بیان کرد: متأسفانه امروز روایت دروغین و جنایتکارانه غالب شده و همینجاست که اهمیت چنین همایشها و گفتوگوهای علمی آشکار میشود تا جهان را آگاه کنیم که این بازی خطرناک، تهدیدی برای همه است. در سنت ایرانی و اسلامی ما آمده است؛ در برابر متکبر، تکبر رواست، اما با کسی که حاضر به گفتوگوست، همواره باید مدارا کرد. اگر بتوانیم این پردههای دروغین را کنار بزنیم، راهی روشن برای آینده ایران، منطقه و جهان گشوده خواهد شد.
انتهای پیام