به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، رحیم قربانی، رئیس سازمان قرآن و عترت بسیج تهران بزرگ در ادامه دیدارهای جامعه قرآنی با خانواده شهدای فعال در عرصه قرآن کریم گفت: در سال جدید که مزین به نام حضرت فاطمه زهرا(س) بوده و سالی است که مقام معظم رهبری(مدظلهالعالی) آن را سال «دولت و ملت، همدلی و همزبانی» نامگذاری کردهاند، جامعه قرآنی برای سومین سال، با خانواده شهدای قرآنی اعم از قاری، حافظ و معلم قرآن دیدار میکند که در این راستا آغاز سال جدید را با دیدار از خانواده شهیدان رجبعلی و حسنعلی شاکری آغاز کردیم.
شهربانو هاشمی، مادر شهیدان رجبعلی و حسنعلی شاکری در این دیدار با اشاره به سجایای اخلاقی فرزندان شهید خود گفت: حسنعلی پسر باهوشی بود و پس از اتمام تحصیلات خود وارد حوزه شد و همزمان با عمامهگذاری، حضور در جبهههای دفاع مقدس را وظیفه خود دانست و حوزه را رها کرد و به مناطق جنگی رفت.
وی افزود: حسنعلی در جواب سؤال من که گفتم، قبای امام حسین(ع) را نخواستی بر تن کنی، گفت؛ هر کس بخواهد به کشورش و ناموسش خدمت کند در هر لباسی که باشد میتواند به وظیفه خود عمل کند.
خواهر شهید نیز درباره برادر شهیدش، رجبعلی گفت: رجبعلی 8 ساله بود که متوجه شدیم ناراحتی قلبی دارد. بعد از مراجعات مکرر به پزشکان برای مداوا، نهایتاً آنها ما را جواب کردند. اما مادرم در خواب دید که به او میگویند نزد امام رضا(ع) بروید و شفای بیمار را از آن حضرت بخواهید که با مشکلات فراوان به مشهد رفتند و شفای برادرم را از امام رضا(ع) گرفتند.
وی ادامه داد: رجبعلی پس از ازدواج صاحب دو فرزند شد و در سن 23 سالگی در عملیات والفجر یک در منطقه عملیاتی فکه به شهادت رسید.
این خواهر شد درباره برادر شهیدش حسنعلی نیز گفت: حسنعلی، برادر کوچکترم قاری قرآن بود. در جبهه هم جلسات قرآنی برگزار میکرد که در سال 65 در عملیات کربلای ۵ به شهادت رسید و پیکر پاکش هیچگاه پیدا نشد و در گلزار شهدای بهشتزهرا(س) مزار یادبودی در کنار مزار رجبعلی، به نام وی اختصاص یافت.
قاسم شاکری نیز با اشاره به خاطرات خود از برادران شهیدش بیان کرد: من و حسنعلی از زمانی که همدیگر را شناختیم، با هم در بسیج فعالیت میکردیم، حسنعلی در مسجد کارهای فرهنگی و قرآنی میکرد و در مسجد محله نیز به آموزش قرآن مشغول بود.
وی در ادامه عنوان کرد: در منطقه فرمانده گردان بود و از من خواست تا در جای دیگری خدمت کنم، از سوی دیگر وی در جبهههای دفاع مقدس نیز جلسات قرآن برپا میکرد و از جعبه مهمات به عنوان رحل قرآن استفاده میکرد.
برادر شهید همچنین به آخرین دیدار خود با شهید حسنعلی اشاره کرد و گفت: شب قبل از شهادتش با هم بودیم و با هم شام خوردیم و از هم جدا شدیم، فردای آن روز عملیات بود. برادرم رفت و دیگر خبری از او نشد. آنچه گفته شده؛ وی بر اثر اصابت گلوله دوشکا به سرش شهید شده است که به دلیل پاتک دشمن، رزمندگان پیکر وی را رها کرده و به عقب بازگشتند. حدود 20 روز بعد با تعدادی از رزمندگان برای بازگرداندن پیکر حسنعلی و دیگر شهدا به منطقه رفتیم که متأسفانه دشمن آن منطقه را پاکسازی و کاملاً زیر و رو کرده بود و به همین دلیل پیکر حسنعلی هیچگاه پیدا نشد.
همسر شهید رجبعلی شاکری در سخنان کوتاهی گفت: این شهید انسانی باایمان و خانوادهدوست بود و اگر زنده بود، قطعاً راه اسلام ناب و ائمه اطهار(ع) را ادامه میداد، از این رو جامعه قرآنی هم باید پیرو خط امام حسین(ع) و رسولالله(ص) باشند.
وی افزود: شهید حسنعلی شاکری انسانی مؤمن و باخدا بود و هر هفته در نماز جمعه، دعای کمیل و دعای ندبه شرکت میکرد و همواره به حجاب تأکید داشت، دوره زندگی مشترک ما بسیار کوتاه بود و وی ما را زود ترک کرد.
وصیتنامه شهید حسنعلی شاکری
«با سلام و درود به پیشگاه خانواده عزیزم؛ اکنون من حقیر که عازم جبهه جنگ حق علیه باطل میباشم، خدا را شکر میکنم که یک بار دیگر به من توفیق داد، بتوانم به ندای «هل من ناصر ینصرنی» حسین زمانه، امام خمینی(ره) لبیک بگویم. پدر و مادر عزیز، اگر خداوند به من توفیق داد که در راه خدا شهید شوم، هرگز غمگین نباشید و قطره اشکی برای من نریزید.
مادرم، سلام و درود بیپایان بر تو باد. امیدوارم که مرا حلال کنی. میدانم که از من ناراحت هستی، ولی مادر این وظیفه و رسالت را مکتبم و قرآنم به من آموخته است. مادرم، همین شیر پاک و حلال تو بوده که درس شهادت را به من آموخته است. مادر، تو را به جان فاطمه زهرا(س) قسم میدهم که هر وقت از دوری من ناراحت شدی به خدا پناه ببری که خداوند صبر به شما عنایت فرماید.
پدرم، سلام من به روح پاک و بزرگوارت؛ امیدوارم که مرا حلال کنی و میدانم که خیلی شما را رنجاندهام. امیدوارم که از بدیهایی که به شما کردهام و از گفتن آن شرم دارم به خوبی خودت ببخشی که در آن دنیا آسوده باشم. پدر و مادر، شما غمها دیدهاید و در غم از دست دادن دیگران نشستهاید، اما در مورد من چنین نکنید؛ چرا که فرزندانتان شهید شده و این پدیده فقط تغییر منزل است.
خواهران و برادران عزیزم، از شما میخواهم که هر بدی از من حقیر دیدهاید به بزرگی خودتان ببخشید و امیدوارم به راه حسینگونه و همچنین زینبوار خود ادامه دهید و از خدا بخواهید که شما عزیزان را در راه رسالتی که بر دوش دارید یاری بنماید. پروردگارا به پدر و مادر من صبری عنایت فرما تا نبودن مرا تحمل کنند. خدایا اگر اشتباه و گناهی کردهام از روی نادانی و جهالت بوده، مرا عفو کن. در ضمن از همه دوستان و اقوام میخواهم که مرا حلال کنند. در خاتمه از ملت شهیدپرور ایران به ویژه خانوادهام میخواهم که دست از اسلام و انقلاب و یاری امام برندارید و تا آخرین قطره خون، ادامه دهنده راه اولیاء و شهدا باشید.»
فرازی از وصیتنامه شهید رجبعلی شاکری
«سلام پدر و مادر و همسر عزیزم؛ امیدوارم که سلام مرا بپذیرید و از اینکه مدتی است در بین شما نیستم و نمیدانم که چه احساسی دارید و امیدوارم که احساس شما از روی صداقت و برای رضای خدا باشد و ذرهای غم و اندوه به دل خود راه ندهید که چرا در بین شما نیستم. زیرا آنکس که به من جان داد جانم را خرید و اختیارش را هم داشت و من هم با کمال میل جانم را فروختم و فدای در راه او کردم.
شما بدانید که من بیهدف این راه را دنبال نکردهام و این راه همان راه اسلام و راه امام عزیزمان است و کسی هم مرا مجبور به رفتن این راه نکرده است. امید اینکه همگی بتوانید با عنایت خداوند و تحت رهبری امام گونه امام خمینی در تحقق بخشیدن اسلام بکوشید، و فکر دنیا نباشید و همیشه نظرتان این باشد که در حال مسافرت هستید، و زیاد ناراحت نباشید از اینکه فرزندتان در راه اسلام جانش را فدا کرده است.
همسرم، افتخار کن که به چنین سعادتی دست یافتهای که همسرت فدای قرآن شده است. پدر و مادر و تو ای همسر عزیزم، از شما میخواهم که در تربیت فرزندم بکوشید که در آینده رسالتی را که بر دوش او خواهد بود، به نحو احسن انجام دهد و بتواند دِین خود را نسبت به انقلاب و اسلام ادا کند و با جهاد و کوشش خود راه تمامی شهیدان از صدر اسلام تاکنون که همه هدفشان یکی بوده است را ادامه دهد.»
عکسهای این دیدار را اینجا ببینید.