کد خبر: 3173576
تاریخ انتشار : ۳۰ فروردين ۱۳۹۴ - ۱۵:۰۴
عبدالحسین خسروپناه در کرسی آزاداندیشی اظهار کرد:

تغییر انسان موجود به انسان کامل؛ اساس نظریه الگوی حکمی ـ اجتهادی

گروه دانشگاه: رئیس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در تبیین الگوی حکمی ـ اجتهادی علوم انسانی ـ اسلامی، گفت: در صورتی که توصیف انسان مطلوب دگرگون شود، تغییر انسان مطلوب به محقَق نیز تغییر پیدا می‌کند.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن (ایکنا)، بیستمین کرسی آزاداندیشی در دانشگاه امام صادق(ع) با موضوع الگوی حکمی ـ اجتهادی علوم انسانی ـ اسلامی امروز یکشنبه، 30 فروردین‌ماه با حضور حجت‌الاسلام والمسلمین عبدالحسین خسروپناه، رئیس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در سالن شهید مطهری دانشگاه امام صادق(ع)‌ برگزار شد.

در ابتدای این برنامه پس از قرائت آیاتی از قرآن و بخش‌های از سخنان رهبر معظم انقلاب درباره دانشگاه و تمدن‌سازی، حجت‌الاسلام خسروپناه به ارائه سخنان خود پرداخت. وی با بیان اینکه علم دینی چند دهه‌ای است که در جامعه ما مطرح شده است، گفت قبل از ما در کشورهای دیگر نیز مطرح بوده است.

وی با اشاره به اقسام علم دینی، اظهار کرد: بعضی علمی که برای جامعه مفید باشد را دینی می‌دانند. برخی علمی که مبتنی بر مبانی دینی باشد را دینی دانسته‌اند، برخی نیز علمی که با اجتهاد و از نصوص دینی به‌دست می‌آید را علم دینی می‌دانند.

رئیس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران با اشاره به اینکه در کتاب «جست‌وجوی علوم انسانی ـ اسلامی» این‌ها و برخی دیگر از نظریات در رابطه با علم دینی آمده و درباره آن‌ها بحث شده است، عنوان کرد: اول باید حوزه علم را مشخص کنیم. به‌طور مثال حوزه اجتماعی، از فلسفه الگوی اجتماعی می‌توانیم به الگویی برای علوم دینی اجتماعی برسیم.

وی عنوان کرد: وقتی با نگاه درجه دو به علوم اجتماعی نگاه می‌کنیم، سه فعالیت مهم انجام می‌شود. فعالیت اول این است که تعریفی از انسان مطلوب می‌دهد. فعالیت دوم توصیف انسان محقق است. مثلاً خودکشی در جامعه محقق،‌ وضع خاورمیانه موجود، ‌جامعه موجود و ...، وقتی انسان محقق را می‌خواهیم مطالعه کنیم از علوم تجربی استفاده می‌شود.

خسروپناه افزود: فعالیت سوم نقد و تغییر انسان محقق به انسان مطلوب است. مثلاً اول خاورمیانه مطلوب را شناخته‌ایم حالا چطور آن را تغییر دهیم. در این بخش تلاش دانشمندان این است که نظریه‌ای بدهند که  به جوامع دیگر نیز قابل تعمیم باشد.

مقصود از انسان مطلوب، انسان کامل نیست

وی با بیان اینکه مقصود از انسان مطلوب، انسان کامل نیست، گفت: مقصود حتی انسان ایده‌آل هم نیست؛ یعنی مطلوب متعارف برگرفته از عقلانیت خودبنیاد. علوم اجتماعی مدرن در توصیف انسان مطلوب از ایدئولوژی مدرن و فلسفه‌های مدرن بهره می‌برد.

خسروپناه ضمن اشاره به این معنا که روش‌شناسی حاکم بر ایدئولوژی و فلسفه‌ها، طبیعتاً در توصیف انسان مطلوب نیز استفاده می‌شود، اظهار کرد: علوم اجتماعی در توصیف انسان محقق از روش‌های تجربی استفاده می‌کند. روش‌های تجربی پیمایشی، آزمایشی و آزمایشگاهی هستند. با این روش‌ها به مطالعه جامعه خاص می‌پردازد و با قواعدی مثلاً بر اساس احتمالات یا منطق استقرا به جوامع دیگر تعمیم می‌دهند.

وی ادامه داد: در این تحقیق‌های میدانی که صورت می‌گیرد پرسش‌هایی که در توصیف انسان محقق مطرح می‌شود بر اساس عقبه ذهنی پرسش‌کننده است. علوم اجتماعی مدرن ناظر به روش‌های مختلف، جامعه محقق را به جامعه مطلوب تغییر می‌دهند. الگوی حکمی ـ اجتهادی با این شناخت تولید شده است. فرض کنید می‌گویند علم دینی، علمی است که با روش اجتهادی از نصوص دینی به دست می‌آید، الان به هر حال اتفاقاتی در یمن و عربستان افتاده است. می‌روید نصوص دینی را بررسی می‌کنید، گفته شده جنگ سید یمانی اتفاق می‌افتد، این را تطبیق می‌دهید؛ اما اگر آن تطبیق درست نبود چه؟ تصمیم و باید و نباید که طرف یمن باشیم یا عربستان بر اساس شناخت و دانش است.

خسروپناه عنوان کرد: الگوی حکمی ـ اجتهادی با فلسفه علوم انسانی مدرن می‌خواهد بگوید که چگونه می‌توانیم به علوم انسانی ـ اسلامی برسیم. نظریه من نظریه فلسفی علوم انسانی است. بر اساس همین چیستی علوم انسانی مدرن، همین بحث را درباره علوم انسانی مدرن پیاده می‌کنیم. اول توصیف انسان مطلوب بر اساس حکمت اسلامی است. از ایدئولوژی یا مکتب اجتماعی اسلامی می‌توان با روش استدلالی و اجتهادی در توصیف انسان مطلوب اسلامی کمک بگیریم که انسان مطلوب را به ما بشناسانند. در توصیف انسان محقق هم از روش اجتهادی استفاده می‌کنیم.

وی در تبیین روش اجتهادی خود گفت: معتقدم تمام اسلامی‌شدن علوم، باید به روش‌شناسی‌شان باشد. اگر روش علم دینی، دینی نباشد وصف حال متعلق موضوع است. روش استدلالی ـ اجتهادی را اینجا استفاده می‌کنم. وصف دینی بودن روش استدلالی به این است که پیشوایان دینی ما آن را قبول کرده‌اند.

رئیس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران با بیان اینکه روش اجتهادی را به سه قسم تقسیم کرده‌ام به توضیح آن پرداخت و افزود: اجتهاد قسم یک در حوزه‌های علمیه مطرح است که کلیات و اصول از نصوص دینی و تطبیق بر جزئیات و فروع است. اجتهاد رایج همین اجتهاد قسم یک است.

خسروپناه گفت: اجتهاد قسم دو از مباحث شهید صدر است. یعنی کشف مدلول‌های التزامی پنهان از نصوص دینی با عرصه پرسش‌های نو. وقتی سؤال‌های جدید از پدیده‌های جدید پدید آمد و به متن عرضه کردیم، متن پاسخ‌های جدیدی می‌دهد. مثلاً مردم‌سالاری دینی از کجا آمده است. شهید صدر از این به تفسیر موضوعی تعبیر می‌کند. به یک معنا علامه طباطبایی هم همین کار را انجام داده است. اینکه گفته است هر دو سال یک بار باید یک تفسیر جدید نوشت برای همین است.

وی با بیان اینکه اجتهاد قسم سه نیز ابداع بنده است که هیچ پیشینه‌ای نداشته است، اظهار کرد: اجتهاد قسم سه، عرضه پرسش‌های برگرفته از حکمت، مکتب یا انسان اسلامی است که بر فرد،‌ جامعه و تاریخ عرضه می‌شود. چون اینها موضوع علوم اجتماعی هستند. هر سه ما به ازای خارجی دارند. پرسش‌هایی را از حکمت اسلامی، ایدئولوژی اسلامی و انسان مطلوب اسلامی می‌گیریم و این پرسش‌ها را عرضه می‌کنیم. در اجتهاد نوع سوم واقعیت خارجی استنطاق می‌شود. انقلاب اسلامی حرف نمی‌زد ولی وقتی از آن سؤال کنی از پیش‌فرض‌ها، زبان بسته‌اش باز می‌شود.

خسروپناه گفت: نتیجه اینکه الگوی حکمی ـ اجتهادی می‌خواهد با روش استدلالی و روش اجتهادی قسم یک و دو،‌ انسان مطلوب را توصیف کند. با روش اجتهادی قسم سه و روش استدلالی نیز می‌خواهد انسان محقق را توصیف کند. با هر چهار روش می‌خواهد انسان محقق را به انسان کامل تغییر دهد. اجتهاد قسم یک و دو اسلامی است چون با نصوص دینی سر و کار دارد. قسم سه نیز دینی است چون پرسش‌ها را از حکمت اسلامی گرفته است. نتیجه اینکه هر سه روش اسلامی است.

وی با بیان اینکه سازمان مطلوب مبتنی بر مکتب سیستمی با سازمان مطلوبی که اسلام معرفی می‌کند فرق می‌کند، عنوان کرد: توصیف انسان مطلوب وقتی تفاوت پیدا کرد، تغییر انسان مطلوب به محقق هم تغییر پیدا می‌کند. روش،‌ کاربست قواعد و ضوابط است. مبانی هم مسلماً نقش دارند، اینکه آیت‌الله‌العظمی جوادی آملی بر عقل و نقل تأکید می‌کند قطعاً‌ این کارایی را دارد؛ اما تا این مبانی یک کاربست روش‌شناختی پیدا نکنند، تولید علم نمی‌شود.

خسروپناه عنوان کرد: معتقدم اول باید عقلانیت اسلامی را تثبیت کنیم بعد با کمک فلسفه اسلامی به حکمت نوین اسلامی برسیم، بعد به ایدئولوژی اسلامی برسیم، بعد اینها همه مقدمه هستند که این الگو را کامل کنیم. خیلی نباید گرفتار بحث‌های انتزاعی شویم، جز با کمک دوستانی که در علوم اجتماعی زحمت می‌کشند تولید علم در این زمینه ممکن نیست.

بنا بر این گزارش، در ادامه فرقانی، عضو هیئت علمی دانشکده الهیات که به عنوان ناقد در این برنامه حضور داشت، با بیان اینکه نقادی به معنای رد کردن نیست، گفت: مشکل من با بحث‌های ایشان، مشکل مبنایی است. چون دغدغه‌های ما متفاوت است. ایشان هم فرد، جامعه و تاریخ را اصیل می‌داند در حالی که ما فقط فرد را اصیل می‌دانیم و دنبال تکامل فرد هستیم.

وی افزود: اساساً انسان مطلوب من با انسان مطلوب ایشان فرق می‌کند. شاید اساساً من نتوانم در بحثی که ایشان بحث می‌کند بحث کنم. اینطور نیست که تنها روش استدلالی مورد تأیید باشد، روش جدل و ... هم مورد تأیید است. آیا برای علم دینی اسلامی حتماً باید از روش‌های استدلالی بهره بگیرد تا علوم دینی محسوب شود.

فرقانی گفت: در هر سه قسمی که گفته شد، این سؤال مطرح می‌شود که چه تضمینی وجود دارد که این روش‌ها ما را به منظور واقعی خدای متعال برساند. اجتهادها، به دلیل پیش‌فرض‌های متفاوت، متفاوت خواهد شد. ما می‌توانیم در «اصطلاح» توسعه دهیم. اما اگر منظور این باشد که آنچه مورد نظر حقیقت وحی است را بخواهیم کشف کنیم، اینها هیچ تضمینی ندارد. معتزله، جبریه، شیعه و ... در نظریات خودشان به قرآن استناد می‌کنند، کدام یکی از این‌ها دینی است؟ مشکل نسبی بودن و اینکه هر کسی ادعا می‌کند که نظام فکری من دینی است باقی می‌ماند.

وی ادامه داد: به علم به معنای کشف واقع دسترسی نداریم. با ظنون خود زندگی می‌کنیم. اینکه در ابتدای رساله‌ها می‌نویسند «ان شاء الله مجزی است» یعنی مطمئن نیستم که فتوایی که می‌دهم حکم واقعی خدای متعال باشد. ممکن است کسی بیاید و بگوید که من از دین استنباط می‌کنم که امروز باید از عربستان حمایت کنم، کسی دیگر هم با استناد به متون دینی بگوید که باید از یمن حمایت کنم.

خسروپناه گفت: مخالف مباحث مبنایی که عمدتاً انتزاعی هستند، نیستم. حرف من این است که ما به مباحث انتزاعی بسنده نکنیم. همان کاری که ابن سینا انجام داد. مخالف انسان کامل نیستم، اما هر علمی وظیفه خودش را انجام می‌دهد. انسان کامل را به فلسفه و عرفان واگذار کرده‌ایم؛ اما وظیفه علوم اجتماعی توصیف انسان مطلوب است. علوم اجتماعی با انسان هنجار و نرمال کار دارد، کسی که همه بتوانند به آن برسند. مقصود من انسان مطلوب اسلامی است.

وی اظهار کرد: معتقدم در علوم اجتماعی همه روش‌ها کاربرد ندارد. کاربرد روش جدل در کلام است. در علوم اجتماعی دنبال کشف واقع هستیم و این کشف واقع را روش استدلالی می‌دانم. آیت‌الله‌العظمی جوادی آملی می‌فرماید: عقل هر ادعایی کند به تنهایی دینی است. اما من روش علمی حکمی ـ اجتهادی را ملاک علم دینی می‌دانم. روش‌شناسی یک چارچوب است. هیچ علمی در علوم اجتماعی ندیدیم که از روش حکمی ـ استدلالی استفاده کند. هیچ وقت کسی که نوآوری دارد، کل پارادایم از خودش نیست. بلکه مجموعه، نوآوری دارد.

captcha