احمد نجفی را بسیاری با سریال کارگاه علوی به یاد میآورند، سریال بسیار خوبی که نجفی در آن نقش کارگاهی با نام علوی را ایفا میکرد. در کارنامه سینمایی نجفی فیلم سینمایی خوب اندک نیست که از مهمترین آنها میتوان به دندان مار، گروهبان، پناهنده، هتل کارتن، طوفان شن، سگکشی، کمکم کن، خاک و آتش و... اشاره کرد. خبرگزاری ایکنا با این هنرمند که این روزها تهیهکنندگی نیز میکند گفتوگویی مفصل انجام داد که در بخش اول آن به نحوه ورود وی به سینما و چند کار شاخص نجفی پرداخته خواهد شد.
- نحوه ورودتان به سینما را توضیح دهد؟
قبل از انقلاب و زمان ساخت فیلم «غزل» من با مسعود کیمیایی در دفتر یک استودیوی فیلمسازی آشنا شدم. در آنجا بود که وی به من نقشی در فیلم «غزل» پیشنهاد کرد که من نتوانستم آن را بپذیرم، چون بالاخره بچه سید بودم و تعلقات دینی و مذهبی به من اجازه نمیداد که در فضای سینمای قبل از انقلاب کار کنم؛ البته در همان کار به عنوان طراح صحنه مشغول به کار شدم، اما در جلوی دوربین نتوانستم خودم را راضی کنم که جلوی دوربین حضور داشته باشم.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، زمانی که فیلمنامه «دندان مار» به من پیشنهاد شد، حضور در کار را پذیرفتم، چون اولاً فیلمنامه کار بسیار خوب بود، هم اینکه محور و موضوع فیلم خرمشهر و آدمهای جنگ بودند. جدا از این امر، مگر میشود اهل خرمشهر بود، اما وقتی اسم سینمای دفاع مقدس میآید پا پس کشید. البته باز هم برای اینکه جلوی دوربین روم کمی تردید داشتم، اما با صحبتهایی که کیمیایی با من انجام داد، پذیرفتم در کار حضور داشته باشم. بعد از «دندان مار» نیز باز فیلمی دیگر به من پیشنهاد شد که بیارتباط با جنگ نبود. آن فیلم نامش «گروهبان» بود. محور قصه این فیلم گروهبانی بود که در جنگ بارها شکنجه و زحمی شده و حالا به خانه بازگشته و میخواهد حق از دست رفتهاش را باز ستاند.
«گروهبان» کار متفاوتی در حوزه سینما دفاع مقدس بود، البته آن زمان اسرا هنوز آزاد نشده بودند و ما پیشبینی میکردیم که بعضی از آنها وقتی باز میگردند با مشکلات سنگینی روبرو خواهند شد. درباره این فیلم باید بگویم که، متاسفانه مدیران وقت آن را ندیده گرفتند و اکران بسیار بدی به آن دادند و تا امروز نیز هنوز تاوان مالی آن را میدهم. درباره این فیلم باید بگویم که از ابتدا قرار نبود «گروهبان» یک کار پرفروش باشد، اما قرار هم نبود بدهکاری آن پای من نوشته شود.
در آن زمان مدیریتهای سینمایی درباره دفاع مقدس حساسیتهایی را نشان میدادند که یک جاهایی خوب و یک جاهایی مناسب نبود. برای همین «گروهبان» به میل آنها خوش نیامد، چون در آن هنگام صحبت آشنایی و مذاکره با صدام پیش آمده بود و آنها میگفتند این فیلم به مذاکرات ضربه میزند. این چیزها را نمیفهمم که چطور ممکن است چنین فیلمی به مذاکرات صدمه بزند. به مدیران آن زمان باید گفت اگر مدعی حقایق هستید، اگر مدعی دفاع هستید، باید آنچه که بر سر اسرا و آزادگان را رفته را به عینه تصویر کنیم. آیا کسی که میخواهد حقایق را نشان دهد، حتماً فردی جنگطلب محسوب میشود؟ مطلب دیگر اینکه موافق نیستم با هر ناراحتی انسان جا بزند یا فوری عقاید خودش را عوض کند، چون مدیر برای من عقیده نمیآورد. عقیده برای خود من است. باور برای خود من است. یک مدیر یک روزی میآید و یک روز میرود، هیچ تعهدی متاسفانه نسبت به کارش ندارد، حداقل میتوانم بگویم این را در بین مدیران وقت (زمان فیلم گروهبان) ندیدم!
- درباره فیلم «پناهنده» و نوع نگاه ملاقلیپور در سینما توضیح دهید.
وقتی میخواهیم درباره فیلم «پناهنده» حرف بزنیم باید یادی کنیم از رسول ملاقلی پور که به نظر من یکی از پدیدههای ژنی سینماست که خیلی زود از دستش دادیم. من رسول را فیلمسازی آکادمیک نمیدیدم. من وی را یک کارگردان ژنی میدانستم. فیلمساز بسیار تاثیرگذار و شجاعی که در اوج باورهایی که داشت سراغ قصههایی میرفت که برای همه اقشار جذابیت داشت. وی همیشه میگفت قرار نیست فقط خودی را جذب کنیم، بلکه باید ناخودیها را هم جذب کنیم. رسول ملاقلیپور قبل از «پناهنده» من را نمیشناخت، اما هر دو به یکدیگر اعتماد کردیم و فکر کنم نتیجه خوبی هم گرفتیم. نکته دیگر اینکه نقشم در «پناهنده» جذابترین رل معروف من بود که در سینما نیز تازگی داشت، چون همیشه نقشهای منفی یک سری انسان چاقو خورده و صورت زخمی بودند، اما در این کار کلیشههای مورد نظر وجود نداشت.
- درباره فیلم «طوفان شن» و نگاهی که این فیلم به واقعه طبس داشت برایمان بگویید.
در مورد «طوفان شن» هم باز مضمون فیلم به اعتقاد من این بود که وارد کار شدم. نکته دیگری که باید روی آن تاکید کنم این است که ما تاریخی داریم که به آن نپرداختیم، هر چند معدود کارهایی هم به عنوان استثنا وجود دارد. «طوفان شن» یکی از این استثناهاست. فیلمی که صرفاً تبلیغ مذهب یا گرایش سیاسی نبود، بلکه بخشی از تاریخ ایران بود، تاریخی که معنویتی به همراه دارد و من آن را دوست دارم. درباره این فیلم یادی از حضرت امام (ره) میکنم. وی فرمود «خدا بود که باعث سرنگونی هواپیماها در طبس شد». در این فیلم جواد شمقدری (کارگردان فیلم) تلاش خودش را کرد که یک کار خوب انجام دهد، اما متاسفانه حضور این فیلمها دیگر در سینمای کشورمان بسیار کمرنگ شده است برای همین فیلمهایی که در آن رویدادنگاری انقلاب مورد توجه قرار گرفته باشد به ندرت در سینمای کشورمان تولید میشود.
باید متذکر شد که گهگاهی گلهایی در سینمای کشورمان شکفته میشود، اما بدون تعارف باید بگویم اکثریت کارهای سینمایی ما نه قصه دارد نه قهرمان! کارهایی که در آن موضوع وجود ندارد و تنها برای رضایت جشنوارههای خارجی تولید میشود. سؤال من از سازندگان این دست تولیدات این است که برای گرفتن ویزا میتوان از راه درست اقدام کرد، پس دیگر چه نیاز است برای خوشایند آنها تن به سختی این دست تولیدات داد؟ من درباره این فیلمها و نوع بینش آنها حرف بسیار برای گفتن دارم، ولی در جای خود باید به آنها پرداخت. البته باز هم میگویم منظورم این نیست که سینما دولتی یا بخشنامهای باشد یا قرار نیست کسی جلوی کار کسی را بگیرد. با این توضیح باید گفت که با سالی دو یا سه فیلم من فکر نمیکنم سینمایی مد نظرمان (انقلابی و ارزشمدار) حاصل شود.
متاسفانه در اکثر فیلمهای تولید شده در سینمای کشورمان، یک نگاه ناامیدی و بدبختی در کارها موج میزند؟! من به بسیاری از روستاهای کشورمان سفر میکنم، اما این روستاهایی که در فیلمها تصویر میشود را نمیبینیم، البته حتماً چنین جاهایی نیز وجود دارد، اما باید توجه داشت برای نشان دادن این ضعفها، نسبی بودن موضوعات هم مورد توجه قرار گرفته است. آیا این افراد فکر میکنند همه در آمریکا در آپارتمانهای شیک زندگی میکنند یا همه در اروپا زندگی راحت دارند. آنها باید بروند و ببینند که در مرکز یکی از اصلیترین شهرهای دنیا «نیویورک» محلهای به نام هارلم وجود دارد که هیچ غیر سیاهپوستی حتی اجازه رد شدن از آن را ندارد. حالا نمیدانم چرا ما میرویم و چیزهایی را از خودمان به دنیا نشان میدهیم که به هیچ وجه به نفع ما نیست.
این قبیل فیلمها تاثیرات بسیار بدی در جهان دارند. برای درک بهتر مثالی میزنم؛ چند وقت پیش با یکی از خبرگزاریهای کشور آرژانتین سخن میگفتم و وی انگهایی به ما میزد، در صورتیکه وقتی با وی سخن گفتم، وی از فیلمهای خودمان برایم مثال میزد! اما به وی توضیح دادم این آثار تنها بخشی خاص از سینمای کشور ماست. به وی توضیح دادم در جهان هیچ شیعهای وجود ندارد که بمبگذار باشد. شیعه مبارزه میکند تک به تک هم میجنگد و شوخی هم ندارد، اما حتی یک جایی را پیدا نمیکنید که شیعیان در آن بمب بگذارند. با توجه به این گفته به وی توضیح دادم که شیعه در پاکستان، لبنان، یمن، عراق و... قربانی تروریسم میشود، اما خود کار تروریستی انجام نمیدهد. این توضیح را دادم تا از فیلمسازان بپرسم چرا کارهایی تولید میکنیم که با واسطه آن کرامت شیعه زیر سؤال رود.
- نظرتان درباره تجربه همکاری با استاد بیضایی در فیلم «سگکشی» چیست؟
من فکر میکنم که بیضائی خیلی زود از ایران رفت، البته من با این کارگردان ارتباط خاصی ندارم و حتی وی نقدهایی از من کرده است، ولی باید بگویم که چند سال پیش در نامهنگاریهایی که با مسئولان وقت سازمان سینمایی داشتم از آنها خواستم که نگذارند امثال بیضایی که سرمایهای برای سینمای کشورمان هستند از دستمان بروند.
درباره بیضایی باید بگویم که من کار کردن با بیضائی را خیلی راحت دیدم، برخلاف آن چیزی که میگفتند. وی پیوند عمیقی با فیلمنامهاش داشت به نحوی که یک کلام، طوری نوشته شده بود که یک کلمه را نمیتوانستیم جا به جا کنیم. حال چه شده که کار را به جایی رساندهایم که این فیلمساز که سرمایه سینمای ماست و میتواند هنر هفتم را برای جوانان تدریس کند باید ترک وطن کند؟ این اتفاق تنها درباره بیضایی نیست، بلکه دیگر فیلمسازان قدیمی هم چنین وضعیتی را دارا هستند.
ادامه دارد...