حجتالاسلام و المسلمین احمد علی آقا رفیعی پزشک و محقق طب اسلامی در بخش دوم گفتوگوی خود با خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا) بر لزوم حمایت و مسئولان کشور از طب اسلامی و طب سنتی تأکید کرد.
* یک سری تشدد آرا بین پزشکان وجود دارد که از رهیافت های طب سنتی و طب اسلامی چه گونه میتوانند استفاده کنند نظر شما در این رابطه چیست؟
در دانشکدههای پزشکی ما چیزی تحت عنوان زبان عربی تدریس نمیشود در حالی که قانون بوعلی که به عنوان رفرنس بسیاری از مکاتب پزشکی جهان بوده، یا کتاب الحاوی رازی که در غرب پذیرفته شده؛ به زبان عربی است در حالیکه در ایران هنوز برای الحاوی ترجمه جامعی در دسترس نیست خوب دانشجوی ما وقتی نمیتواند یک روایت بخواند یا آیه قرآن را تفسیر و تحلیل کند نباید از آن انتظار داشت وقتی از دانشکده فارغ التحصیل شد نسخه معصومین را به بیمار خود پیشنهاد کند یا طباء و مزاج را بشناسد.
ما ناچارا مخصوصا در این برهه از زمان اگر بخواهیم در جهان موثر باشیم باید فرهنگ بومی خود را وارد عرصه دانشگاهی کنیم این به معنی نفی تکنولوژی و مخالفت با اساتید و مدیران دانشگاهها نیست باید مدیران دانشگاهی دانشجو را به این سمت تشویق کنند. اگر دانشجویی درس حوزه را فرا گرفت، ادبیات عرب و انگلیسی یاد بگیرد، توان ترجمه و تحلیل داشته باشد، از بزرگان و اساتید خود بخواهد وارد این عرصه شوند و به گفته پیامبر(ص) که فرمودند عالم کسی است که علوم خودش را به علوم دیگران اضافه کند، اما اگر بخواهد با دیدی جزم گرایانه بگوید نه! پزشکی فقط پزشکی غرب است این فرد شکست میخورد.
من این را از حیث تاریخی هم تحلیل کردهام اولین پزشکانی که شاید تعداد آنها 30 نفر بود و نظام پزشکی گرفته تنها سه نفر از آنها نوشته بودند که متخصص طب مزاجی هستند، یعنی کسی که طبع ها را میشناسد گرمی و سردی، خشکی و تری، چرا غلبه مزاج به وجود آمده است، اینها در طب بوده و الان نیز وجود دارد، یک بیماری به طبیبش میگوید: فلان غذا را خوردم فلان بیماری را تشدید شد، پزشک جواب میدهند نه آقا این حرفها چی است؟! اگر تغذیه دخالت داشته باشد فقط در پیشگیری از بیماریها است! در حالیکه بیشتر دانشمندان جهان پذیرفتهاند که تغذیه در بیماریهایی مانند سرطان، دیابت اثر دارد حتی در ام اس نیز نقش دارد.
چگونه میتوان تغذیه را از درمان جدا و به نوشتن چند عدد قرص اکتفاء کرد این عقلالی نیست ما باید متدولوژی ورود به این علم را بشناسیم و توان تطبیق آن را با طب کلاسیک پیدا کنیم، اگر مشاهده کردیم بیماران درمان نشدهاند آن وقت بگویم که ما طب رایج را قبول و طب اسلامی یا سنتی را قبول نداریم.
* چگونه میتوان به نظریه پردازی در طب اسلامی پرداخت؟
کسانی میتوانند نظریه پرداز باشند و در حد عالی تدریس کنند که به مبانی اسلامی آشنا باشند؛ فقه، اصول، و ادبیات را خوانده و بلد باشند بتوانند روایت را تحلیل کرده و قرآن را تفسیر کنند.
* الان مشکلی که وجود دارد این است که طبیبانی با نظریات فقه اصول آشنا باشند یا اینکه تسلط داشته باشند یا وجود ندارند یا اگر هم باشند بسیار اندک اند مشکل در سوی دیگر یعنی در حوزهها هم وجود دارد علمایی نداریم که با طب آشنا باشند آیا برای رواج طب اسلامی و نظریه پردازی در این خصوص تجمیع این دو دانش مورد نیاز نیست؟
نظر رهبران مملکت هم بر این است که ما در راستای گسترش طب سنتی و اسلامی ایرانی فعالیت کنیم اما آیا مسئولین ما هم در دانشگاهها به این نتیجه رسیدهاند یا خیر؟ اگر رسیدهاند به دنبال اساتید آن هم میگردیم؟ بستر را هم فراهم خواهیم کرد؟ رسانه به نظر من فعالیت آن تا حدی بهتر بوده اگرچه ایدهال نیست.
گرچه ما از بعضی رویکردها در تلویزیون راضی نیستیم به این دلیل که مثلا در تلویزیون وقتی درس آشپزی میدهند 10 تا غذا را با مرغ درست میکنند دو تا غذا را آش مطرح میکنند که زیاد جالب نیست، غذاهای سنتی ما خیلی افضل از غذاهایی هستند که معمول جامعه فعلی ما شدهاند ما باید خواص آنها را توضیح بدهیم و مطابق تجربیات جدید کشف کنیم آن را هم بیاوریم عرصه تغذیه مثلا جامعه اما میتوانیم به این سمت برویم و باید زمینه و بستر آن را فراهم کنیم تا ما بتوانیم این طب را گسترش دهیم.
* بعضی از مسئولان میگویند که ما بودجه برای ترویج طب اسلامی، قرآن پژوهی خوبی در اختیار داریم اما متأسفانه نیروی کارآمد نداریم و گرنه از حضور محققانی که بتوانند هم پزشک باشند و هم اینکه دستی بر بحث فقه و اصول داشته باشند برای گسترش قرآن پژوهی و طب و استفاده از اصول اسلامی استقبال میکنیم به نظر شما این کفایت میکند یا خیر؟
بله اگر آنها مرکزی در اختیار ما بگذارند در حد یک بیمارستان که دانشجویان اثرات درمانی را ببینند میتوانند کمک کنند اخیرا از آلمان به من زنگ زدهاند رزیدنتهای آلمانی گفتند شما کارهایی که اینجا میکنید خودتان انعکاسش را در دنیا خبر ندارید! بستگان خود ما حتی در ایران به طب سنتی و طب اسلامی مراجعه کردهاند نتیجه گرفتهاند بنابراین یقینا اگر در درجه اول دانشجو و محققینی باشند که بخواهند در این زمینهها یافتههای خودشان را تکمیل کنند من شخصا در خدمت آنها هستم.
* چه راهکاری برای گسترش طب سنتی در بین مردم و خود مسئولین و جامعه به طور عام پیشنهاد میکنید؟
در بین مردم خوشبختانه استقبال خیلی خوبی شده است و تقریبا ما به نسبت خودمان 100هزار پرونده درمانی داریم که در کمتر کلینیکی وجود دارد، دوستان متعهدی در کنار ما کار میکنند و بالحمد الله روز به روز استقبال مردمی بیشتر است چون مردم ایران انسانهای متفکری هستند شاید کمتر مردمی در جهان باشند که اینقدر علاقمند هستند به طب اسلامی و طب ایرانی؛ اما انتظار ما این است که حداقل همان مقداری که مسئولین به طب کلاسیک اهمیت میدهند زمینه را برای امثال ما فراهم کنند که ما هم بتوانیم این طب را گسترش بدهیم.
* وظیفه طب اسلامی چه چیزی است در وهله اول پیشگیری است ؟ و خود مراقبتی و یا وارد درمان میشود؟
من برای طب اسلامی ایرانی یک ایدهال در نظر میگیرم که پشتوانه استقلال کشورهای اسلامی است به این معنا که ما همانطور که جندی شاپور را داشتیم، دانشمندان جهان وارد جندی شاپور میشدند، فارغ التحصیل میشدند و حتی به کشورهای خودشان بر میگشتند ما میتوانیم با همین مبانی دانشجو بپذیریم و دورههای درمانی برای آن بگذاریم دورههای بالینی و تحقیقاتی برای آنها بگذاریم و این علم را در جهان گسترش دهیم.
* بحثی که امروز مطرح است بحث حکیم از دست رفته در ایران است گرچه امروز با وجود تخصصی شدن دانش کسی نمی تواند ادعا کند من حکیم میشوم ولی چیزی که وجود داشت نگاه حکمت آمیز به طب بود، طبیب یک شخصی بود که مرجع و از لحاظ اجتماعی مصلح و ادیب بود و در نهایت هم انسانی بود که طبابت هم میکرد چرا دانشکدههای پزشکی و خود پزشکان این نگاه حکمت آمیز و نگاهی که فقط به جنبه جسمی بیمار نمینگرد وابعاد روحی آن را هم در نظر میگیرد، گسترش نمی دهند؟
این باز میگردد به متدولوژی، روش شناسی ما در طب دچار اشکال است وقتی ما تنها یک مجرا را دنبال میکنیم که مجرا و مسیر جامعی نیست دچار مشکل میشویم. در آن زمان دانشمندان ما فقط خود را منحصر به عبادات نکرده بودند بلکه در علوم تجربی هم دقت نظر داشتند و همان قدر که آیات قرآن درباره آخرت صحبت میکند همان مقدار در مورد دنیا صحبت میکند همان مقدار در مورد اجتماع صحبت میکند در مورد خانواده صحبت میکند، ما باید این مبانی را در عرصه بیاوریم، و یک دوره را در کنار دروس کلاسیک قرار دهیم.
*آیا اشتباهاتی در طب وجود دارند که در طب سنتی و یا طب اسلامی موجود نباشند
من جواب سوال شما را طور دیگر میدهم به نظر من اگر قصور و تقصیرهایی که الان در طب کلاسیک است را بررسی کنیم بهتر است. در چندین سال پیش مقاله ای در کنگره بوعلی سینا ارائه دادم مبنی بر اینکه که وقتی بعلی از بیمار شرح حال میگرفته است در حقیقت از موی سر تا ناخن پای اطلاع میگرفت و بعد با غلبه مزاج کشف میکرد که در کدام عضو دچار بیماری شده است ما اولین اشتباهی که در تشخیص و درمان داریم این است که از بیمار خود شرح حال نمیگیریم یعنی علت مراجعتش را با دانش خود کشف نمیکنیم در نتیجه در درمان دچار اشکال میشویم.
لذا ما اول باید عمومیت بیمار را در نظر بگیریم و با دیدی کلی نگر مریض را بررسی کنیم بعد برویم روی آن عضوی که مبتلا است.
* و سخن پایانی شما؟
امیدوارم همان گونه که به طب رایج توجه می شود به طب اسلامی و سنتی خود نیز توجه داشته باشیم و در هر دو بتوانیم بر پشتوانه بر فرهنگ بومی و غنی خود در زمینه سلامت عمومی جامعه و همزمان سلامت روحی آن قدم بر داریم