کد خبر: 3306049
تاریخ انتشار : ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۲۳:۵۷

من حسین(ع) را می‌شناسم؛ مردی شایسته عشق زمینی و آسمانی

گروه جامعه: نام حسین(ع) برای هر کس معنایی دارد و تداعی کننده مقصود و مسئله‌ای است. اگر چه بسیاری بر سر این تعاریف تفاهم و تعارض دارند اما؛ من عاشق حسین(ع) هستم چون او را می‌شناسم.

من عاشق حسین(ع) هستم؛ عشقی نه از سر خیال و توهم و دروغ. نه از سر بافته‌های جمعی سودجو که او را فقط برای گریستن  و گریاندن می‌خواهند. من عاشق حسینم. عشقی از سر شناخت و باور و یقین. من حسین(ع) را می‌شناسم و چون می‌شناسم باور دارم که این انسان شایسته عشق عمیق است.

حسین عزتمند و ثروتمند

من حسینی را می‌شناسم که در شهر خود عزت مند و ثروتمند بود. شاهزاده سرزمینی بزرگ همسرش بود و فرزندانش نور چشم خاندانش بودند. خواهری مهربان، برادرانی عزیز و یارانی بی نهایت وفادار داشت.

من حسینی را می شناسم که اگر چه برخی بر سر جزئیات زندگیش بحث ها و گفت وگوها به راه می اندازند و عده ای به اسم حسین(ع) حرف های خود را می زنند، تعبیرهای خود را می کنند و حسین(ع) می شود وسیله معروفیت آنها، اما کلیات زندگی او برای دلیل عشق من کافیست.

یک عاشق/ اگر او را شناختی نمی توانی عاشقش نشوی

حسینی که سخن گفتن از او وجودم را پر از شور و شعف زندگی می‌کند. پر از باور به اینکه می توان برای خدا به زیباترین حالت ممکن بندگی کرد. من در حسین(ع) تصویر تمام نمایی از یک عاشق می بینم. عاشقی که نمی توان او را شناخت و عاشقش نشد.

من مردی را می شناسم که همه چیز داشت، اما همه را برای خدا و هدایت خلق خدا رها کرد. مردی را می شناسم که انحطاط جامعه خود را دید، بی توجه عبور نکرد، تلاش کرد، اما انحطاط بیش از حدی بود که با سخنرانی و موعظه و حق گویی بتوان آن را اصلاح کرد.

مردی پر از درد مردم زمانه اش

مردم زمانه اش را دید؛ این مردم آدم هایی نبودند که به راحتی به خود بیایند. باید واقعه‌ای رخ می داد، واقعه ای به حدی بزرگ که همه را تکان دهد و واقعیت ها را از پس تزویر و ریا و ظلم بیرون بکشد. واضح بود؛ برای یک واقعه تکان دهنده باید خونی ریخته شود و این خون، خون او و عزیزترین هایش بود.

مردی که انتخاب کرد

من مردی را می شناسم که انتخاب کرد. که خدا بشر را آزاد و مختار خلق کرده است. انتخاب کرد که خود و بهترین داشته هایش را به خاطر من، به خاطر تو فدا کند و این نهایت احساس مسئولیت اجتماعی در قبال همنوع است. من مردی را می شناسم که سید جوانان اهل بهشت بود اما نمی خواست تنها به بهشت برود.

مردی که نگران مَنِ هزار و 400 سال بعد بود

مردی را می شناسم که نه فقط برای هدایت دوستانش که برای هدایت بدترین دشمنانش هم تلاش کرد، نگران دین، دنیا و آخرت نه تنها مردم عصر خود که مردم همه اعصار پس از خود بود، به چشم دیده ام ارادت مردم هزارو 400 سال بعد از شهادتش را؛ این عشق حقیقی است چرا که باور دارم که اگر شهادت او خالصانه برای خدا نبود، اینچنین محبت خلق را به دنبال نداشت.

مردی که نیاز مردم به خود را نعمت خدا می دانست

من حسین(ع) را از روی سخنانش می شناسم. مردی که می گوید: «شما را به تقواى الهى سفارش مى‏‌کنم؛ زیرا خدا ضمانت داده کسى‌‏را که تقواى الهى پیشه سازد، از آنچه ناخوش مى‌‏دارد، به آنچه خوش مى‌‏دارد انتقال دهد و از جایى که گمان نمى‌‏برد، روزى‏‌اش دهد»؛ «رستگـار نمی شوند مـردمـى که خشنـودى مخلـوق را در مقـابل غضب خـالق خریدنـد»، «گریه از ترس خدا سبب نجات از آتش جهنّم است»، « عاجزترین مردم کسی است که نتواند دعا کند»، «نیاز مردم به شما از نعمت های خدا بر شما است، از این نعمت افسرده و بیزار نباشید».

و توصیه می کند: «حذر کن از مواردی که باید عذرخواهی کنی، زیرا مؤمن نه کار زشتی انجام می دهد و نه به عذرخواهی می‌پردازد، اما منافق همه روزه بدی می کند، و به عذرخواهی می پردازد»، «جز به یکى از سه نفر حاجت مبر: به دیندار، یا صاحب مروت، یا کسى که اصالت خانوادگى داشته باشد»، «چیزى را بر زبان نیاورید که از ارزش شما بکاهد».

و باور دارد: «برخى خدا را به شوق [بهشت] می ‏پرستند. این، پرستشِ سوداگران است. گروهى خدا را از ترس می ‏پرستند. این، پرستشِ بردگان است و گروهى خدا را از روى سپاسگزارى می ‏پرستند که این، پرستشِ آزادگان و برترین نوع پرستش است».

من عاشق حسین(ع) هستم به خاطر تابلوی بی نقصی از زندگی که خلق کرد؛ شما چرا عاشق اویید؟

زهرا ایرجی

captcha