به گزارش کانون خبرنگاران نبأ وابسته به خبرگزاری ایکنا، سیدحامد حسینی تهرانی، محقق و پژوهشگر عرصه مهدویت و ادیان در یکی از محلات قدیم تهران در سال 58 به دنیا آمده است.
وی که دارای تحصیلات عالی حوزوی است، بیشتر سالهای عمر خود را صرف فعالیتهای مذهبی و پژوهش دینی کرده است. حسینی تهرانی دارای سوابق بسیاری از جمله دبیرعلمی جشنواره آخرین مجری، مدیر سلسله جلسات هماندیشی شبکههای ماهوارهای شیعه در حوزه مهدویت، مدیر سابق مرکز جهلانی حضرت ولی عصر(عج)، عضو اسبق شورای فرهنگ عمومی استان تهران است. در ادامه گفتوگوی خبرنگار کانون خبرنگاران نبأ را با این پژوهشگر مهدوی میخوانید:
نبأ: چرا پژوهش و تحقیق در حوزه مهدویت و ادیان را محور زندگانی خود قرار دادهاید؟
گرایش فطری و درونی نسبت به ضرورت تحقق روز موعود گستردهترین گرایش در میان ادیان به شمار میرود؛ این اعتقاد صرفا نشانگر یک باور و اعتقاد فقط اسلامی نبوده، بلکه افزون بر آن، آینهای است که نشان دهندهِ یک خواستهِ دیرینهِ انسانی است؛ به گونهای که بشریت با تمام گرایشهای دینیاش به آن توجه داشته و یک نمودی از الهام فطری ریشهداری است که مردم با تمام اختلافات مذهبی و اعتقادی میان آنان همگی به یک روز موعودی در زمین معتقد شده، که در آن روز هدف نهایی ادیان و رسالتهای الهی تحقق یافته، و زندگی طولانی و پررنج انسان در تمام دورانهای تاریخ به آرامش و استقرار میرسد.
بنابراین، یک ریشهِ فرادینی و فرامکتبی از اعتقاد به مهدویت پشتیبانی میکند و ایمان به تحقق عدالت در سر تا سر جهان، ایمانی فراگیر و گسترده و در عین حال عمیق و ریشهدار است. چه آنکه در هیچ آئین و مکتبی به اندازه دین اسلام به موضوع آینده جهان و ظهور موعود اهمیّت داده نشده و در هیچ فرهنگ و آئینی به مانند مکتب حیاتبخش اسلام، زوایای مختلف این موضوع تبیین و تشریح نشده است.
دهها آیه شریف «قرآن»، صدها روایت نقل شده از پیامبر اعظم(ص) و امامان معصوم(ع) و کتابهای فراوانی که از قرون اوّلین اسلام تاکنون در این زمینه تألیف شده، شاهدی بر این مدّعاست. همین الگو زمینه ساز تمایل من به فعالیت در این عرصه شده است.
نبأ: آیا مهدویت و منجی مختص دین اسلام است یا سایر ادیان را نیز شامل میشود؟
در میان تمام ادیان الهی این اسلام است که این ایده را واقعیت بخشیده و آینده دور را به زمان حال درآورده و انتظار آمدن یک فرد رهاییبخش در آینده بسیار دور را که ناشناخته و مجهول است به یک ایمان، ایمان به وجود یک فرد رهاییبخش. در حال حاضر، فردی که همراه با دیگر منتظران در انتظار روز موعود خود به سرمیبرد تا تمام شرایط لازم در انجام آن وظیفه بزرگ و نقش مهم و مورد نظر فراهم آید.
بنابراین، حضرت مهدی(عج) برخلاف منجی موعود ادیان دیگر، ایدهای نیست که در انتظار توللد آن ایده بنشینیم و در حدّ یک پیشگویی که در انتظار تحقق یک مصداق واقعی برای آن باشیم نبوده، بلکه یک واقعیتی است زنده و حاضر و قائم به شخص، که همیشه منتظرانِ او منتظِر صدور فرمان از سوی او هستند و در حقیقت در یک آماده باش کامل به سر میبرند.
نبأ: واژه موعود در دین مبین اسلام با چه تفاسیری مورد تأکید قرار گرفته است؟
دین اسلام، با اهتمام ویژه نسبت به ابعاد مختلف منجیگرایی، دقت خاصی را در ارائه معرفتشناسی دقیق، پیرامون شخص منجی مبذول داشته، و چشمانداز شفاف و روشنی را درباره عصر پیش از ظهور و پسا ظهور ارائه میکند. بخشی از این چشمانداز به ساحت ارتباط ولایی منجی موعود پرداخته و نسبت رابطه وی با پیروانش را از آستانه تولد تا زمان ظهور بازگو میکند.
در روند معرفتشناسانه این ارتباط ولایی، نهضت جهانی منجی با ادبیاتی خاص و کلید واژههایی گویا و در عین حال دقیق حکایت میشود. از جمله مهمترین این کلید واژهها کلمه «مهدی»، و واژه مصدری مهدویت است که از واژه مهدی به عنوان اصلیترین لقب و صفت منجی و از کلمه مصدری مهدویت به عنوان بنیادیترین تأویل گویای ظهور و انقلاب آخرالزمانی منجی میشود.
ما باید پیش از هرچیزی به بررسی لغوی و معنایی واژه مهدی بپردازیم تا بتوانیم به عمق مهدویت و منجی پی ببریم. کلمه «مهدی» از جهت صرفی اسم مفعول ثلاثی مجرد از ریشه ناقص (معتل اللام) «هدی یهدی و هدایه» است. از آنجا که در لغتنامههای زبان عربی در سدههای نخستین اسلامی، واژه مهدی به طور ممتاز مستقل یادآوری نشده، بلکه همان ریشه اصلی را معنا کردهاند، درباره این واژه سخن بسیار زیاد است.
در لغتنامههایی که در قرون میانه یا اخیر، ویژه کلمات مشکله آثار و اخبار فراهم شده، کلمه مهدی را به عنوان یک اشتقاق در شکل مستقل مطرح کرده و معنای عام لغوی آن را از شاخه نخستین دانستهاند و برای این واژه در متون دینی معنای خاص اصطلاحی برشمردهاند. در این زمینه نمونهای از دو کتب لغوی فریقین آورده میشود. اگر چه قریب هفتاد شکل از مشتقات و ریشه لغوی «هدی» در قرآن به کار رفته که در مجموع 316 مورد میشود، اما واژه مهدی در میان آنها نیست. کلمه «مهتدی» که معنای بسیار نزدیک با مهدی دارد، به شکل مفرد چهار بار و به صورت جمع هفت بار در قرآن آمده است. در سه مورد از این آیات، به مفهوم هدایت شده الهی درباره واژه مهدی تصریح شده است: «من یهدالله فهو المهتدی»؛ «و من یهدالله فهو المهتد»؛«من یهدالله فهو المهتد».
نبأ: اگر بخواهیم مهدویت را در لغت و اصطلاح به روشنی مورد واکاوی قرار دهیم، چگونه باید این واژه را تفسیر کنیم؟
مهدویت از نظر لغوی یا مصدر جعلی است و یا صفتی منسوب از مهدی است. یعنی؛ مهدویت، که یک کلمه عربی است و از واژه مهدی گرفته شده است؛ دو گونه استعمال میشود. یکی به صورت مصدر جعلی است با این توضیح این که هر وصفی که «یای» مشدد و «تا» (یّت) به آن اضافه شود، تبدیل به مصدر میشود مثل عالمیّت، حاکمیّت. مهدویت هم همان کلمه مهدی است که یای مشدد و تا به آن اضافه شده است و به صورت مصدر جعلی به کار میرود، یعنی مهدوی بودن.
کاربرد دیگر مهدویت به صورت نسبت و صفت منسوب است. در این حالت، «ی» آخر آن، مصدری نیست بلکه «یا»ی نسبت است و «ت» هم، تای تأنیث است که به صورت وصفی برای موصوف محذوف به کار میرود یعنی طریقه مهدویه یا نسبت مهدویه. بنابراین صفاتی نظیر حسنه، سیئه و خطیئه، صفاتی است که موصوفش محذوف یا فراموش شده است.
اما اگر بخواهیم مهدویت را در اصطلاح به تصویر بکشانیم باید بگوییم، مهدویت دارای دو ساختار و دو نوع کاربرد است. اما اولین کاربرد (یعنی مهدی بودن) مطرح و ملحوظ نیست، آنچه معمولاً مطرح است، همان صفت نسبی است. یعنی؛ روش، مذهب، رفتار، فکر و عقیدهای که به مهدی انتساب داشته باشد. میتوان گفت، این «ی» تقریباً معادل ایسمی است که در زبانهای اروپایی به کار میرود. به انگلیسی نوشته میشود «Mahdism» یا «مهدیسم».
نکته دیگر این که برای انتساب، کمترین نسبت کافی است. وقتی میگوییم مهدویت طریقهای منسوب به حضرت مهدی(عج) یا فکر و عقیدهای منسوب به ایشان است، ممکن است این انتساب از این جهت باشد که اصلاً محور آن فکر و شخص مهدی است که اعتقاد به او میشود مهدویت. پس مهدویت یعنی معتقد بودن به وجود مهدی، گاهی نسبت، بیش از این حیثیت لحاظ میشود یعنی رفتار هم رفتار مهدیپسند باشد یا رفتاری باشد که از او اخذ و الهام گرفته شده باشد.
بدین ترتیب فکر، طریقه و یا رفتاری که انتساب به حضرت مهدی داشته باشد را مهدویت یا مهدیسم یا مهدوی میگوییم. البته منظور ما مهدی مشخص و مهدی خاصی است؛ یعنی حضرت مهدی محمد بن الحسن العسکری که در سحرگاه نیمه شعبان سال 255 هجری برابر با 869 میلادی در سامرا به دنیا آمد، او نهمین نسل از سبط کوچک پیامبر0(ص) حسین بن علی(ع) بود. در پنج سالگی به امامت رسید و دارای دو غیبت کوتاه مدت و بلند مدت است. غیبت کوتاه او سال 329 پایان یافت و غیبت بلند مدت او از آن سال آغاز شده و هنوز ادامه دارد. او همان است که با آمدن و ظهور خویش جهان را پر از عدل و داد میکند. بنابراین آنچه به ایشان انتساب دارد، مهدویت میشود.
نبأ: در پایان اگر سخنی برای ترسیم هرچه بیشتر این واژه مقدس دارید بفرمایید؟
آنچه در پایان این بحث باید مورد توجه قرار گیرد این است که مسأله منجیگرایی در اسلام، از جامعیتی برخوردار است که در مقایسه با ادیان دیگر نظیر ندارد. چرا ادبیات توصیفی واژگان موعودگرایی در ادیان دیگر یا صرفا بر شخص منجی تمرکز دارد و یا بدون پرداخت با شخص منجی، القاب و یا خصوصیات او صرفا بر گزارشی کوتاه پیرامون قیام او در آخرالزمان متمرکز است. در حالیکه ساختار کلیدواژههای موعودگرایی در ادبیات روایات اسلامی، بر اصولی استوار است که در آن علاوه بر معرفتشناسی جایگاه و منزلت منجی، خصوصیات و ویژگیهای وی را بازگو کرده و مهمتر از همه اصل و اساس مأموریت الهی وی را در آخرالزمان بازگو میکند.
از این روست که واژه مهدی و مصدر مهدویت به تنهایی قابلیت انتقال مجمل تمام مفاهیم انگاشته شده در موعودگرایی اسلامی را داراست، چراکه در تبیین ساختاری این واژگان علاوه بر انتساب نهضت جهانی موعود به شخص موعود، هدف نهایی وی را در لایههای مفهومی این واژه بیان کرده و شکل و نظام ارتباط ولایی میان منجی و پیروان وی را در عصر گذار به سوی این هدف الهی بازگو میکند.