به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا)، در میان شهدای غواص عملیات کربلای چهار که جمعی از دانشجویان دانشگاه امام صادق(ع) نیز حضور داشتند، شهید حمید غفوری شعرباف با جانفشانی و ایثار خود نیز حضور داشت که در همین عملیات نیز به فیض شهادت نائل شد. آنچه در زیر میخوانید روایتی از یکی همرزمان این شهید است.
وصفش را زیاد شنیدهام و در فضای مجازی که نام «علیرضا دلبریان» را جستجو میکنی، با کلیپ های مختلف صوتی و تصویری از روایتگری او از روزهای دفاع مقدس و جبهه روبرو میشوی. لهجه خراسانی و لحن ساده و صمیمی و صراحتش، او را از دیگران متمایز کرده است و زمانی که از بچههایی می گوید که به اروند میزدند، صدایش میلرزد صدای گریهاش را از پشت تلفن نیز نمیتواند پنهان کند، ساکن مشهد است و متولد کاشمر در خراسان رضوی، امسال ۵۰ ساله شده و میگوید ۱۷- ۱۶ سالش بوده که به جبهه رفته است. عکسهایش نیز همین سن و سال را نشان میدهد. با اینکه جانباز ۵۱ درصد است، کارش شده حضور در مراسم، محافل دانشگاهی و اردوهای راهیان نور برای روایت روزهای حماسه و معتقد است که تاریخ جنگ را باید درست، دقیق و بدور از افراط و تفریط برای نسل امروز بازگو کرد. البته خودش را رسانهای می داند و با سایت «روایت فابریک جنگ» خاطرات در سینه ماندهاش را مکتوب کرده و به اشتراک میگذارد.
بهمناسبت تشییع با شکوه و حماسی شهدای غواص و گمنام در تهران با او هم کلام شدهایم تا برایمان از «گردان غواصی یاسین» بگوید که خودش معاون گردان و مسئوال آموزش غواصهای بوده است و بگوید که در عملیات کربلای ۴ چه اتفاقاتی رخ داد.
مشروح این گفتوگو به شرح زیر است:
تشییع شدای غواص در تهران با شکوه خاصی برگزار شد، و این شهدا پس از این همه سال آمدند که به ما چه بگویند؟ و شما بهعنوان یک همرزم، پیام آنها را چه میدانید؟
مردم در تشییع شهدای غواص که بیشتر آنها کمتر از ۲۵ سال هم سن داشتند، سنگ تمام گذاشتند و همه آمده بودند تا برای این غواصان دل بسوزانند و میدانم که دلشان برای مظلومیت این بچهها که مظلومانه و با دست بسته به شهادت رسیدهاند، به رحم آمده است اما روی صحبتم با همه جوانان عزیز کشورمان این است که این احساسات و دل رحمی باید در عمل هم خود را نشان بدهد.
ما باید بدانیم که این شهدا از همه وابستگیها بریدند و رفتند برای آنکه هدفشان محقق شود و آن هدف حفظ اسلام، نظام اسلامی و کشور بود و امروز ما باید برای رسیدن به این هدف و آرمان که رشد و پیشرفت کشور در همه عرصه هاست، همت کنیم.
شهدا خون دادند ما عرق بریزیم و کار کنیم
بدانیم که غواصان برای دفاع از این کشور خون دادند اما ما بیاییم کار کنیم و عرق بریزیم و کشور خود را آباد کنیم. بدانیم که رزمندههای ما با کمبود امکانات رفتند و به دل دشمن زدند ولی ما بیایم با امکانات که امروز در اختیار داریم و به اندازه توانمان کار کنیم. آنها شبانه روز کار کردند، ما در ساعت کاریمان، درست کار کنیم و تنبلی نکنیم. آنها با یکدیگر مهربان بودند و برای هم میمردند ما بیاییم برای هم غصه بخوریم و این پیام واقعی غواصان شهید است.
همانهایی که در میدان بهارستان تهران به صف شدند و فردای قیامت نیز به خط خواهند شد و ما باید از پیش چشمان آنها عبور کنیم پس باید طوری بهگونهای کار و زندگی کنیم که در آن لحظه شرمنده آنها نباشیم.
بدانیم اگر شهدا نبودند و در میدان نبرد فداکاری نمیکردند امروز نه اسلام بود، نه ایران، نه کارخانه و اقتصاد و چاه نفت چون صدام همهجا را ویران کرده بود و همه با هر تفکر و مرامی متفق القول هستند که اگرشهدا نمیرفتند امروز مشخص نبود که ما در چه وضعیتی قرار داشتیم؛ پس امروز که این آرامش و امنیت را داریم وظیفه ما این است که تلاش کنیم و بدانیم که آنها جز تلاش برای پیشرفت کشور و ادامه راهشان چیزی از ما نمیخواهند. همانطور که امام(ره) آن روز اولویت را دفاع از کشور میدانست امروز دانشجوی ما نیز باید اولویت خود را در دانشگاه درس خواندن و کار علمی بداند و وارد حاشیههای و سیاستبازیها نشود. شهدای با دست خالی ایستادگی کردند و خدا هم کمک کرد و سربلندی امروز ما به دلیل مقاومت است و امروز هم باید جلوی دشمن بایستیم.
همین کشورهایی که امروز بر سر میز مذاکره با دیپلماتهای ما نشسته انددر زمان جنگ مقابل ما بودند وتمام ابرقدرتها به صدام کمک مالی و تسلیحاتی میکردند اما چون آنجا توانستیم، در این عرصه هم میتوانیم کشور را سرفراز کنیم. شهد ای ما مظهر اقتدار هستند و شکی نیست که اینها تنها استخوان و یا کشته جنگی نیستند بلکه سندهای افتخار، مقاومت و ایستادگی این کشور هستند.
دشمن در این سالها تلاش کرده است که فرهنگ ایثار و شهادت را در جامعه ما کمرنگ کند اما در روز تشییع شهدا که همه آمده بودند، دشمن خیره شده بود و به مردمی نگاه میکرد که هنوز شهدای خود را که فرزندان این ملت هستند را فراموش نکردهاند و این سرمایه و ظرفیت است که میتواند ما را پیروز کند چراکه اگر بهترین تجهیزات و امکانات وجود داشته باشد اما روحیه ایثار وجود نداشته نباشد، نتیجه بخش نیست و ما امروز نیازمند روحیه و فرهنگ ایثار و گذشته در جامعه هستیم.
یکی از خاطرات خودتان از روزهایی که با غواصها بودید را برایمان بگویید؟
شهید حمید غفوری یکی از غواصان، فارغالتحصیل دانشگاه امام صادق(ع) بود. به زبان مسلط بود و حتی به او پیشنهاد سفارت شده بود اما او گفت امروز امام میگوید راس امور جنگ است و به جبهه آمد البته نه در عقبه جنگ و اهواز بلکه در خط مقدم و این دانشجویی که بهترین موقعیت و پست و مقام برایش فراهم بود، در خرمشهر لباس غواصی به تن کرد. تمرین غواصی شوخی نیست. شبها داخل آب سرد رفتن با آن سختیها. اما یک دانشجو از پشت میز دانشگاه به جبهه آمد و با اراده و ایمانی که داشت، سختیها را تحمل کرد و در عملیات کربلای ۴ به اروند زد و روی سیم خاردارهای جزیره ماهی و با دشمن درگیر شد و به شهادت رسید.
شب عملیات کربلای ۴ تنها آتش بود که بر سر بچهها میبارید و چه کسی میتوانست از زیر آتش دشمن بیرون بیاید اما این شهدا راه خود را انتخاب کرده و با اراده وارد میدان نبرد با دشمن شدند و اگر چه امکانات نداشتند اما به همان امکانات کم اکتفا کرده و حماسه آفریدند. در کنار یک سکوی سیمانی لباس غواصی را از تن بیرون میکردند و با اینکه زمستان سال ۶۵ بود و در زیر باد سرد از سرما به خود میلرزیدند دوباره لباسهای نخی را در میآوردند و لباسهای یخ زده و سرد غواصی را به تن میکردند. و خدا میداند وارد آب که میشدند در روزهای ابتدایی یک یا دو کیلومتر و در روزهای اخر تمرین غواصای در زیر پل مارد تا ۱۰ کیلومتر در زیر آب غواصی میکردند.
خود فرمانده اولین نفری بود که به آب میزد
واقعاً نمیدانید این بچهها چه سختیهایی کشیدند و من که مسئول آموزش آنها بودم میدانم که چه سختیهایی را تحمل کردند اما هیچ گاه دم بر نمیآوردند. روزهای آخر برای ما یک کانتینر آورد بودند که بهعنوان حمام استفاده کنیم. یک تانکر آب بود که برای گرم کردنش در سرما جعبههای خالی مهمات را زیرآن آتش میزدیم که گرم شویم. در همان شرایط بچهها ایستادند ما برای بنزین قایقهای مان مشکل داشتیم و حتی با یک قایق ۳۰۰ نیروی غواص را آموزش میدادیم و این طوری کار میکردیم و کوتاه نمیآمدیم.
شهید جلیل محدثی فر که خودش بهعنوان فرمانده گردان بود با ما داخل آب میآمد و غواصی میکرد اینها امروز برای ما درس است و باید الگو باشد اگر جلیل محدثی نمیآمد کنار آب شما قطعاً بدانید خیلی از آن بچههای غواص در آن شرایط سخت میبریدند اما رمز ایستادگی غواصها همدلی بود و بی عدالتی نبود؛ یعنی این طور نبود که فرمانده خودش کنار بخاری گرم بنشیند و به نیروها بگوید جلو بروید اما خودش اولین نفری بود که به آب میزد.
شهدای عملیات کربلای پنج بیشتر غواص بودند، خیلی از بچهها اسیر شدند و ۲ هزار غواص ما در عملیات کربلای ۴ رفتند و برنگشتند اما این عدم موفقیت ما درعملیات کربلای ۴ مقدمه فتح و پیروزی ما در عملیات کربلای ۵ شد که رزمندگان ما با توکل و امید به خدا به آن دست یافتند.
شما به عنوان یک رزمنده وظیفه امروز ما را چه میدانید تا با عمل به آن بتوانیم واقعیتهای دفاع مقدس را برای نسل امروز تشریح کنیم؟
ما متأسفانه از کنار تاریخ دفاع مقدس رد میشویم و طی این سالها فقط حرفش را زدهایم و البته قشنگ هم نگفتهایم، علمی نگفتهایم و جنگ را تحلیل نکردهایم بلکه تنها گذرا و با احساساتی که برما غلبه کرده تنها و دائم شعار میدهیم که «کجائید ای شهیدان خدایی» و بعد ازآن به دنبال کار خودمان رفتهایم اما نرفتهایم ببینیم که این بچهها که بودند و چه کردند. «شهیدان خدایی» همین جا هستند باید ببینیم که چقدر اینها کار کردهاند و زحمت کشیدند و ما میتوانیم زندگی خود را شبیه به آنها کنیم اما متاسفانه میبینیم فلان مدیر برای رفتن به یک ماموریت میگوید من با ماشینی که کولر نداشته باشد نمیروم در حالیکه بچههای ما در قسمت بار کامیون مینشستند و به خط مقدم میرفتند امروز باید به روحیه دوران دفاع مقدس برگردیم و از توقعات خود کم کنیم و در این عرصه و در این شرایط سخت به دولت کمک کنیم. امروز اگر همه مسئولان ما در این عرصه اقتصادی رهنمودهای رهبری را ملاک عمل قرار دهند، مشکلات حل میشود چون کشورما سرمایههای عظیمی دارد اما باید بتوانیم از آن به درستی استفاده کنیم.
پشیمان نیستم/ زمان برگردد، باز هم رزمنده گردان یاسین میشوم
میخواهم صادقانه پاسخ دهید که از این راهی که رفتهاید و سختیهایی که در زمان جنگ و بعد از جنگ چشیدهاید، پشیمان نیستید؟
اصلاً و ابداً هیچگاه پشیمان نشدم و اگر دوباره زمان به عقب برگردد، باز هم رزمنده گردان یاسین خواهم بود. من با شهدا زندگی میکنم و به عشق آنها نفس میکشم. بهترین روزها و لحظات عمر من همنشینی با شهدا بوده است و یاد یاران سفرکرده به نماز و دعا و مناجات من روح و رنگ و لعاب میدهد و هرگاه نماز میخوانم، به یاد نماز خواندن شهید هاشم امینی در سایت ۴و ۵ فکه میافتم که هرگاه به نماز میایستاد، از اول تا آخر نماز صدای هقهق گریهاش بلند بود. شما نماز جماعتی سراغ دارید که در آن امام و ماموم گریه کنند. اینها را من دیدم و حاضر نیستم با هیچ چیز دیگری آن را عوض کنم. حتی حاضرم هرچه دارم بدهم و دوباره به آن زمان برگردم. سخت اما شیرین بود. معتقدم روز قیامت تنها چیزی که بتواند مرا نجات دهد، همین شبها و روزهایی است که در کنار شهدا بودهام. در جبهه صداقت، راستی و پاکی دیدم و هیچ گاه دروغ و حرف بیربط و یا توهینی نشنیدم. همه به تکلیف عمل میکردند و هرکسی کار خودش را به نحو احسن انجام میداد. نشاط جبهه و آن دوستان را بعد از جنگ در هیچ جا ندیدم که امیدوارم خدا کمک کند تا بتوانم همین چند قدمیکه برای خدا برداشتم، حفظ کنم.
منبع: خبر آنلاین