شب گذشته (30 تیرماه) مراسم رونمایی از سریال «دندون طلا» ساخته داود میرباقری برگزار شد. این کار یک مینی سریال است که بر پایه آن تا به حال دو نمایشنامه که کارگردانی آن را نیز میرباقری برعهده داشته روی صحنه رفته است. قبل از «دندون طلا» نیز میرباقری مجموعه دیگری را در شبکه نمایش خانگی کارگردانی کرد که «شاهگوش» نام داشت. آن کار در جای خود از کیفیت خوبی بهره میبرد و توانسته بود مخاطبان بسیاری را سمت خود جذب کند.
اما بحث اصلی این مطلب کارهایی چون «شاهگوش» و «دندون طلا» نیستند، بلکه موضوع این است که ما چه شرایطی را فراهم آوردهایم که فیلمسازی چون میرباقری که قادر است کارهای فاخری چون «امام علی(ع)» و «مختارنامه» بسازد وقت خود را در شبکه نمایش خانگی صرف کند! این فیلمساز سالهاست که فیلمنامهای با عنوان «سلمان فارسی» را در دست دارد، اما هنوز مسئولان سیما شرایط ساخت کار را فراهم نکردهاند.
اولویتها برای تولید سریالهای تلویزیون چیست
البته بارها مسئولان سیما در اظهار نظرهای مختلف تاکید کردهاند که تولید این سریال جزء اولویتهاشان است، اما اینکه چه زمانی این اولویت رنگ عمل به خود میگیرد، سؤالی است که تنها خودشان قادر هستند به آن پاسخ دهند. نکتهای قابل درک درباره این کار (سلمان فارسی) این است که هزینههایی که برای چنین کاری نیاز است به هیچ وجه قابل مقایسه با کارهای شهری نیست، اما این مسئله نباید دلیلی برای منفعل بودن در این حوزه باشد، چون تاثیراتی که کارهایی نظیر «مختارنامه» در جامعه میگذارد هم با دیگر آثار قابل قیاس نیست.
برای درک بهتر موضوع میتوان تاثیرات سریال «مختارنامه» را در کشورهای عربی به ویژه عراق مد نظر قرار داد که چگونه عکسهای مختار در کنار عکس رئیس جمهور وقت عراق (نوری مالکی) قرار داشت، آیا این قبیل تاثیرگذاریها را میتوان با 100 مجموعه شهری یکی دانست؟ مسلماً جواب خیر است، اما با وجود روشن بودن این مطلب، جای سؤال است که چرا این کار به خط تولید نزدیک نمیشود.
درباره تاثیرگذاری کارهایی چون «سلمان فارسی» میتوان دستاوردی دیگر را هم مدنظر داشت. یعنی در شرایط فعلی جهان که گروهای افراطی وهابی سعی میکنند با تحریف اسلام چهرهای خشن از دین نشان دهند، میشود بهترین پاسخ را با زبان هنر به آنها داد، همچنین مردم که در غرب زندگی میکنند متوجه میشوند آنچه که از سوی برخی اسلامستیزان به عنوان رفتار حضرت رسول(ص) به آنها گفته میشود، دروغهایی پوچ و بیاساس است.
موضوع دیگری که در این یادداشت باید به آن اشاره کرد استفاده از افرادی است که در سینما و تلویزیون وجود دارند و ما قدرشان را نمیدانم. برای نمونه علی حاتمی وقتی در قید حیات بود به انحای مختلف آزارش میدادند، اما بعد از فوت لقب سعدی سینما را برایش انتخاب کردند. درباره داود میرباقری هم چنین وضعیتی وجود دارد. یعنی همه میدانیم که وی چه تبحری در ساخت کارهای تاریخی و دینی دارد، اما باز هم نمیخواهیم از داشتههای وی برای تولید کارهای فاخر بهره ببریم.
تولیدات مشترک، راه حل کاهش هزینههاست
در انتهای این مطلب باید به این نکته نیز اشاره داشته باشیم که زندگی سلمان فارسی که حضرت رسول (ص) وی را یکی از اهل بیت(ع) نامیده، سرشار از اتفاقاتی است که جذابیتهای بسیار بالایی را برای تبدیل شدن به یک مجموعه فاخر داراست، به ویژه اینکه بخشهایی از زندگی وی در ایران سپری شده و میشود به نوعی با ساخت این کار ارزیابی از ایران آن دوران داشت. در انتها میبایست به مسئولان سیما پیشنهاد کرد که برای تامین بخشی از سرمایه مورد نیاز، ضمن مشارکت با برخی از کشورهای مسلمان، بخشی از هزینهها را تامین کرد.