کد خبر: 3337377
تاریخ انتشار : ۱۰ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۲:۰۸
سخنان پاکتچی با دانشجویان علوم قرآن و حدیث:

راه میانبر در علم به معنای عدم‌العلم است/ منبع‌شناسی علوم قرآن در دو سطح

گروه دانشگاه: به عقیده عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع) یکی از توانایی‌های لازم برای یک دانشجوی علوم قرآن و حدیث، منبع‌شناسی است که همواره برای دانشجویان این رشته مطرح بوده و سؤال‌هایی را ایجاد می‌کرده است.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن (ایکنا)، منبع‌شناسی حدیثی، شاید یکی از مهم‌ترین مباحثی باشد که دانشجویان رشته علوم قرآن و حدیث با آن مواجه هستند، پایگاه اینترنتی خبرنامه صادق در همین رابطه گفت‌وگویی را با احمد پاکتچی، عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع) ترتیب داده است که به ذکر مهم‌ترین نکات در این رابطه پرداخته است. مشروح این گفت‌وگو در ادامه می‌آید:

ـ گاهی دوستان رشته علوم قرآن و حدیث برای آشنایی با منابع شروع می‌کنند به خواندن یک کتاب، مثلاً کافی یا نهج‌البلاغه یا کتب تفسیری و…، از ابتدا شروع می‌کنند و ادامه می‌دهند، گاهی هم وسط کار رها می‌کنند و ادامه نمی‌دهند، ولی چگونه می‌توانیم به‌طور روشمند با کتاب مواجه شویم و چیزهایی که لازم است در مورد یک کتاب بدانیم را بدانیم؟

نکته‌ای که در این جا باید به آن توجه کرد تفاوت بین منابع حدیثی و منابع تفسیری است، منبع‌شناسی در آن‌ها با هم متفاوت است، اجازه بدهید فعلاً فقط به منبع‌شناسی حدیثی بپردازیم، که البته منبع‌شناسی حدیثی دردسر و پیچیدگی بیشتری دارد؛ چرا که در مورد منبع‌شناسی تفسیری کتاب‌هایی مثل التفسیر و المفسرون مرحوم معرفت، کتاب ایازی و… کار را آسان کرده‌اند ولی در مورد منبع‌شناسی حدیثی کمتر این کار صورت گرفته. ضرورت این که منبع‌شناسی ما باید خوب باشه بر کسی پوشیده نیست، ما باید به‌عنوان دانشجوی این رشته منابع را بشناسیم.

منبع‌شناسی در دو سطح

منبع‌شناسی به دو معنا، یک معنا این که کتب حدیثی را باید کلاً و اجمالاً بشناسیم، یک معنای دیگر این‌که بعضی از کتب حدیثی را باید خیلی بشناسیم، مثل کافی، کافی جزء کتاب‌هایی نیست که ما در دسته اول بگذاریم و بگوییم همین که متوجه بشویم نویسنده‌اش کیست، در چه قرنی می زیست و… خب دیگر تمام.

به نظر می‌رسد که ما یک سری از کتاب‌ها را باید بگذاریم در اولویت یک، یعنی آن‌ها را باید بخوریم نه این‌که بخوانیم! علاوه بر آن شما این را هم در نظر بگیرید، که باید یک جوری بخوانیم که ۳۰ سال بعد هم یه چیزهایی یادمان باشد، این لازمه‌اش این است که انسان وقت بگذارد، تا ۲۰ سال بعد، از ۱۰ تا ۳ تایش یادش باشد، آشنا بودن با کافی کافی نیست، یعنی این کتابی است که چند بار باید خوانده شود، نه یک بار، نمی‌گویم تا آخر روضه کافی، ولی حداقل اصول کافی را باید یک دور خوانده باشید، ولو این که من روضه کافی را هم توصیه می‌کنم.

سه تا کتاب دیگر از کتب اربعه، این شکل خواندنش فایده ندارد، اولاً همه‌اش احادیث فقهی است، دوماً خیلی‌هایش احادیثی است که فقها طبق‌شان فتوا نمی‌دهند، پس همین جوری نمی‌شود با آن سه تای دیگر کتب اربعه و بخش‌های فقهی کافی ارتباط برقرار کرد، اما باز در این جا یک توصیه‌ دیگر من دارم.

توصیه دیگر…

یکی این‌که بعضی از بخش‌های کتب اربعه بخش فقهیاتش هست که بر خلاف نگاه اولیه اصلاً به آن شکل فقهی نیست، مثلاً فروع کافی کتاب المعیشه دارد، کتاب الدواجن دارد، کتاب التجمل دارد، کتاب اللباس، کتاب الزینه و… چیزهایی که اتفاقاً این‌ها مسائل روزمره است، مسائل فرهنگی در آن هست و مطالب خیلی جالبی هست که اصلاً فقها راجع بهش صحبت نمی‌کنند، درست است که لابلای فروع آمده ولی فقهی نیست، به خصوص کافی این حالت را دارد، چون قدیم‌تر است، سه تای دیگر حدود ۵۰ تا ۱۵۰ سال بعد از کلینی بودند و فرمت‌شان جدیدتر است، کافی از این غیرفقهی‌هایی که لابلای مسائل فروع مطرح هست خیلی دارد و باید خواندش و خواهید دید که این‌ها کاملاً تأثیر می‌گذارد در شناخت شما در مباحث اسلامی.

فقه…

اگر توصیه خود بنده را بخواهید، من خودم اعتقادم این نیست که ما بتوانیم علوم قرآن و حدیث را جدا کنیم از فقه، واقعیت این است که این‌ها همیشه با هم گره خورده بودند، بد نیست که کاری در برنامه‌تان بگذارید که یک سری کار فقهی هم روی احادیث انجام بدهید.

کتب حدیث اهل سنت

حتماً با کتب حدیث اهل سنت آشنا بشوید. اگر حوصله دارید صحاح سته را بخوانید، اگر حوصله ندارید که آن قدر وقت بگذارید فقط صحیح بخاری را بخوانید، آن هم مثل کافی، نه همه فقهیاتش؛ به هرحال این‌ها حدیث‌اند، به نظر من این کار لازم است، یک پیشنهاد بینابینی هم دارم، ابن اثیر جزری یک کتابی دارد به نام جامع الاصول، کتاب خیلی خوبی است از این جهت که آمده همه کتب سته را با همدیگه مقایسه کرده و برای کسی که می‌خواهد با فضای کتب سته آشنا بشه و نمی‌خواهد هم وقت بگذارد برای همه کتب، یک راه میانبر است.

من این را واقعاً توصیه می‌کنم، یک سری متون حدیثی مهم از شیعه، از اهل سنت، باید در برنامه شما باشد، که باهاش محتوایی کار کنید، اسنادش را کار کنید، آدم‌هاش را بشناسید، نگویید که یک مشت اسم به چه درد ما می‌خورد، آدم کم کم این آدم‌ها را می‌شناسد، این‌ها کنار هم قرار می‌گیرند به تدریج برای آدم، آدم‌های شناخته شده‌ای می‌شوند.

کتاب‌شناسی حدیث

در کنار این پیشنهادم این است که شما باید با یک دوره کتابشناسی حدیث هم آشنا بشوید، یعنی یک دوره کتاب‌شناسی حدیث هم باید آشنا بشید، با فضای کتاب‌شناسی حدیث، و چه بهتر که این آشنایی شما از یک قاعده و نظمی پیروی کند. قدم اول آشنا شدن با کتاب‌هایی است که الان موجودند، کتاب بحارالانوار یک جلد صفر دارد که کتاب‌شناسی است، جلد صفر مال علامه مجلسی نیست، یک تعداد فضلا این را تهیه کردند، توی جلد صفر عمدتاً کتاب‌هایی معرفی شده که وجود دارند، پیشنهادم این است که بعد بروید و کتاب کاغذی آن کتاب را نگاه کنید، یک ساعت، نصف روز، یقین بدانید ضرر نمی‌کنید، اولش را، آخرش را، فهرستش را، تورق کنید و …، می‌دانید چون متأسفانه یکی از مشکلاتی که نسل شما با آن مواجه است این دیجیتال‌بازی است، دیجیتال خیلی خوب است برای کار راه‌اندازی، برای جستجو، ولی برای این که آدم با یک کتاب آشنا بشود، همه‌اش یک چیز و یک فرمت است، آدم نمی‌تواند بفهمد که این کتاب چی هست و آن کتاب چی هست، کم ندیدیم در پایان‌نامه‌ها که دانشجو مقدمه کتاب را با خود کتاب اشتباه می‌گیرد، چون خود کتاب را ندیده، همه‌اش را در صفحه کامپیوتر دیده است.

یادداشت بردارید

در حین این‌که دارید این کتاب‌ها را می بینید برای خودتان یادداشت بردارید، نکته‌هایی که برایتان جالب است، مطالبی که به نظرتان می‌رسد، عین نت‌برداری‌هایی که سر کلاس می‌کنید، اگر در مورد اهل سنت هم می‌خواهید همچنین کاری را انجام بدهید پیشنهادم این است که عین این کار را با دو تا کتابی که معرفی می‌کنم جوری با هم مخلوط کنید و از آن استفاده کنید، چون کتابی مثل جلد صفر بحار در اهل سنت نمی‌شناسم این را عرض می‌کنم، یک کتابی هست به نام الرساله المستطرفه، مال محمد بن جعفر کتانی، این کتاب غالب آثاری که معرفی می‌کند وجود دارند شاید مثلاً ۷۰ درصدش وجود دارند، شاید فقط ۳۰ درصدش وجود ندارند، بعد برای دسترسی به آن آثاری که وجود دارند هم، دست کم متقدمین‌شان یعنی آن‌هایی که تا حدود سال ۴۳۰ وفات کرده باشند، توی کتاب تاریخ التراث العربی، آقای سزگین، جلد یک، که عنوانش هست علوم القرآن و الحدیث، نصف جلد یک علوم الحدیث است، آن جا هم می‌گوید که کدام کتاب چاپ شده، کدام کتاب نسخه خطی داره و…، توی این فضا باز می‌توانید یکی یکی قدم به قدم آدم‌ها را بشناسید.

چند پیشنهاد

من خودم آن موقع که مطالعه می‌کردم تا آن جایی که مقدورات مالی‌ام بود و کتاب گیر می‌آمد کتاب را می‌خریدم، و عملاً این به یک کلکسیون تبدیل می‌شد که خودم آن را ایجاد کردم همزمان با مطالعه، نه این‌که آدم برود و متری کتاب بخرد.

الان خیلی راحت شده، الان شما می‌توانید کتاب‌هایی را که قدم به قدم باهاشون آشنا می‌شوید فایلش را تهیه کنید و این‌ها را به‌عنوان یک مجموعه معنادار برای خودتان جمع کنید، نه یک مجموعه کتابی که فقط یک ترتیب الفبایی دارد، یا یک نفر دیگه جمع کرده باشد، خودتان جمع کنید، یعنی یک روحیه‌ کلکسیونری برای خودتان ایجاد کنید، که این به شما کمک خواهد کرد که وقتی شما دارید راجع به این کتاب صحبت می‌کنید یک خاطره‌ای از این کتاب توی ذهن شما هست.

مواجهه معنادار ...

و ضرر ندارد که در حد توان یک تعداد از این کتاب‌ها را کاغذی‌اش را هم داشته باشید، و بعد موقعی که می‌خواهید به آن‌ها مراجعه کنید دقیقاً می‌دونید به چی دارید مراجعه می‌کنید، کتاب را می‌شناسید، نه این‌که به‌صورت دیجیتال، یک چیزی را می‌زنیم در مکتبه اهل البیت، یک لیست بلندبالا می‌آورد که برای ما همه‌اش علی السویه است از اول تا آخر، همین جوری با ماوس حرکت می‌کنیم یک کدام را می‌زنیم باز می‌کند و… این خیلی مواجهه‌ بی‌معنایی است با این کتاب‌ها، برای این‌که این معنا پیدا کند، راهش این است که این کتاب‌ها را خرد خرد خرد بشناسید، خودتان کلکسیونش کنید  ولو در حد این که فایلش را جمع کنید نه کتاب کاغذی را، ولی همان هم باز مفید است، خیلی بهتر از این است که آدم اصلاً خودش هیچ زحمتی نکشیده باشد در این باره، فعلاً توصیه‌ام همین است.

میانبر ممنوع

و آخرین توصیه‌ام این است که هیچ راه میانبری را دنبالش نرید، برای علم راه میانبری وجود ندارد، راه میانبر در علم یعنی عدم‌العلم، یعنی اگر مثلاً می‌بینید فلان کار زحمت دارد، عیبی ندارد، داشته باشد، چون فقط در آن صورت است که یادتان می‌ماند، فقط در آن صورت مطلب را متوجه می‌شوید، اگر آن راه را نروید هیچ وقت متوجه نمی‌شوید، هرکسی در علم دنبال میانبر می‌گردد آخرش آدم عالمی از آب درنمی‌آید.

سیر تاریخی آثار

- در جلد صفر بحار، کتاب‌ها به ترتیب تاریخی آمده‌اند؟

بله، البته باید توجه داشت که به علت سنخ کاری که در آن جا صورت گرفته، ممکن است آن قدر که ما روی تاریخ ها حساسیم آن‌ها روی تاریخ‌ها حساس نباشند، ولی آن هم راه خیلی ساده‌ای دارد، یعنی شما خودتان می‌توانید یک جدولی از این آدم‌ها تهیه کنید، یک ترتیب تاریخی به آن بدهید و بعد با ترتیب تاریخی خودتان شروع کنید آن جلد صفر را کار کردن، اتفاقاً خوب هم هست، چون اصولاً هر نوع پخته‌خواری، هر چیزی که آدم حاضر و آماده از آن استفاده کند، انتهای آن یک نقطه ضعف برای ما است، البته الان من راهی جز این برای شما توصیه نمی‌کنم چون بالاخره باید از یک جایی شروع کرد ولی هر نوع کاری که شما خودتان انجام بدهید یک قدم جلویید ولو در حد مرتب کردن این تاریخ‌ها باشد، آن جا یک مقدار زیادی این رعایت شده، ولی حالا نه صد درصد.

انتساب کتب

و حینی هم که دارید این کار را انجام می‌دهید به یک نکته هم حواستان باشد، به کتاب‌هایی که انتساب‌شان محل تردیده، فکر می‌کنم در کتاب نقد متن من غالب این‌ها را راجع بهشون صحبت کردم ولی بعضی کتاب‌ها هست که انتساب‌شان قطعی نیست، توی همان جلد صفر بحار یک توضیحاتی در این مورد داده شده، بقیه‌اش خرد خرد در طول زمان باهاشون آشنا می‌شوید، اگر همین کار را بخواهید جدی پیش بروید خودش یک سال کار می‌برد، چه اطلاعاتی از کتاب باید بگیریم؟

- استاد این مواردی که شمردید، هر کتابی که می‌رویم سراغش دقیقاً چی‌اش را نگاه کنیم؟ جلدش و تعداد جلدهاش و… را؟

خب یک چیزهایی که اطلاعات فرمی کتاب است، اطلاعات کتاب‌شناختی است، هر کتاب نویسنده دارد، حجم کتاب، کوچک، بزرگ، موضوع احادیثش، فقهی، کلامیه، نص بر ائمه اثنی عشره(ع)، شرح حال ائمه(ع) است و… این‌ها را که باید ببینید، و این‌ها را باید یک جایی یادداشت کنید، من این را توصیه می‌کنم، چون آدم فقط چیزی را یادش می‌ماند که چیزی درباره‌اش نوشته باشد، این را به‌عنوان تجربه‌ شخصی و تجربه‌ دیگران خدمتتان عرض می‌کنم، حتماً یادداشت کنید، حتماً فهرست‌هایی تهیه کنید، ولو این که آخر هم بندازیدش دور، بگویید این مشق بود، هیچ اشکالی ندارد اما من پیشنهادم این است که کمی هم محتوایی با کتاب مواجه شوید، اسانیدش را نگاه کنید، قیافه‌اش را، آیا اسانید را کامل می‌آورد، آیا مثل تفسیر عیاشی اساتید نصفه و بریده بریده‌اند، یک وقت کتابی مثل اختصاص را نگاه می‌کنید می‌بینید کتاب یک حالت جُنگ‌مانند داره، کتاب از یک روند منسجم پیروی نمی‌کند، یک وقت هست اسانید را نگاه می‌کنید می‌بینید در آن هم شیعه می‌بینید هم سنی، یک وقت می‌بینید همه شیعه‌اند، همه سنی‌اند، این‌ها جالب و مهم است، یک وقت کتاب را نگاه می‌کنید می‌بینید چه جالب! چرا اسانید همه تکراری‌اند، چرا همه به یک جا ختم می‌شوند؟ فرض کنید شما وقتی کتاب قصص الانبیا راوندی را نگاه می‌کنید به نحو غریبی احساس می‌کنید که غالب احادیث این کتاب با یک سند می‌رسند به ابن‌بابویه، تا ابن‌بابویه همه سندها تکراری است، بعد از ابن‌بابویه به بعد سندها متنوع می‌شود، مشخص است که این راوندی یکی از آثار ابن‌بابویه را گذاشته جلویش و مثلاً آن را نوشته و این را فرضاً کمی تکمیلش کرده، این مهم است دیگر، به هرحال یک مقدار باید ماهیت کتاب را هم شناخت که این واقعاً چیست، مثلاً موضوعاتش را یک خرده دید، به فرض مثلاً شما کتاب را می‌خوانید احساس می‌کنید چقدر با روحیه غلوآمیزی نوشته شده، کتاب دیگری را می‌خوانید می‌بینید نه اصلاً آن فضا این‌جا نیست، این جا فضا مثلاً رسمی و خیلی عاری از غلو و این‌هاست، واقعاً دستتان میاد، با تورق و رندوم بعضی احادیث را خواندن و این‌ها ممکن است یک سری اطلاعات دست‌تان بیاید، خب این‌ها را باید بنویسید، یادداشت کنید، لزومی هم ندارد که هر چیزی که قرار است راجع به این کتاب بدانید در همان مواجهه اول معلوم بشود، شما این‌ها را یادداشت می‌کنید بعد به بهانه‌های مختلف گذرتان به آن کتاب می‌افتد، بنابر این اطلاعاتتان مدام بیشتر و بیشتر و بیشتر می‌شود.

- این توصیه‌ شما فردی یا جمعی است؟

جمعی بهتر است، اصولاً وقتی شما هر وقت بتوانید یک بحثی را به‌صورت مباحثه پیش ببرید هم بهتر هضم می‌کنید چون تبادل آرا صورت می‌گیرد، هم بیشتر یادتان می‌ماند، اگر فردی باشد کمتر یادتان می‌ماند، مباحثه بهتر است، حتی می‌توانید تقسیم کار کنید یعنی مثلاً یه کتاب را ایشان می‌بیند، یک کتاب را شما می‌بینید نتیجه‌ کارتان را به همدیگر می‌گویید، یادداشت‌هایی که برداشتید را در اختیار همدیگر قرار می‌دهید، البته راجع به کتاب‌هایی که در اولویت یک نیستند.

سند احادیث؟!

ـ در رابطه با اصول کافی مثلاً کلاً ریز به ریز توجه بشود، هم سند، هم محتوایی و ...؟

مهم نیست که می‌فهمیم یا نمی‌فهمیم، فقط اسم‌ها به گوشتان بخورد، فقط اسم، الان شما اسم بنده را بلدید دیگر، چرا بلدید؟ توی حیاط دانشکده راه رفتیم، احمد پاکتچی، احمد پاکتچی، احمد پاکتچی… خب یادم مانده، به چه دلیل به یادتان مانده؟ بارها به گوشتان خورده، همین کافی است.

ـ پس لازم نیست به کتب رجالی مراجعه کنیم ببینیم کی هست و…؟!

در این مرحله نه، آن یک کار دیگری است، یک وقت هست شما می‌گویید که من می‌خواهم تکنیک‌های رجالی یاد بگیرم، ببینم چگونه می‌شود یک رجل حدیثی را مورد نقد رجالی قرار داد، آن یک بحث دیگری است، شما که الان آن را از من نخواستید، فقط من می‌خواستم یادآوری کنم که سند حدیث بخشی از حدیث است، نباید تصور کنیم که سند را که کار نداریم فقط متن را می‌خوانیم، از سند حدیث چیزی نمی‌شود فهمید ولی خوب است این اسم‌ها به گوش آدم بخورد، همین کافی است، من بیشتر از این انتظار ندارم، این جا ممکن است محمد بن مسلم دوهزار بار به گوش شما بخورد، حالا یک آدم دیگری مثلاً قابوس بن منذر دوبار به گوش شما بخورد، اشکالی ندارد، هر کسی به همان اندازه که اهمیت دارد در ذهن شما اسمش می‌ماند دیگر؟، همین کافی است، توی اهل سنت هم خوب است که یک سری آدم‌های اهل سنت را اسمشان به گوشتان بخورد ولو این‌که فعلاً در حد اسم باشد.

ـ از این سه تایی که مطرح فرمودید یکی کتب اولویت‌دار مثل کافی، یکی هم ترتیب تاریخی از کتاب صفر بحارالانوار، یکی هم کتب اهل سنت ما در واقع چه کار کنیم، سعی کنیم هر سه تا را با هم انجام بدهیم؟

دو تا را با هم انجام بدهید، این که کتاب‌ها را یه آشنایی اجمالی به ترتیب تاریخی پیدا کنید یک پروژه است، این‌که چند تا کتاب را در برنامه مطالعاتی خودتان بگذارید و بخوانیدش واقعاً یک پروژه است، سه تا نیست، دوتاست در واقع، آن بحث بخاری ادامه کافی بود، و خب طبیعی است که انتظار ما این است که اول شیعه را بخونید بعد برید اهل سنت، طبیعی است.
ـ در مورد قسمت اولش که فرمودید زیاد باید بخونید، راستش من شروع کرده بودم خواندن اصول کافی را، ولی بعد از مدتی آدم احساس می‌کند که یادش می‌رود، مثلاً من امروز که صفحه ۵۰ را می‌خواندم یادم نیست که چند روز پیش صفحه ۲۰ چه چیز بوده است.

یک دلیل آن ننوشتن است، یک دلیلش این است که بالاخره کتاب اصول کافی، کتاب، کتاب است، هر کتابی، باب، باب است و مثل هر کتاب دیگری شما باید بین آن احادیث و آن موضوعی که دارید می‌خوانید ارتباط برقرار کنید دیگر، بگویید موضوع بحث امروز ما مثلاً مبحث طینت است، طینت یکی از فروع بحث ایمان است مثلاً و قاعدتاً باید سعی کنید این را درک کنید که منظور کلینی از کتاب الایمان چیست و چرا موضوع طینت را بخشی از کتاب الایمان قرار داده، این‌ها را دیگر باید در همان مباحثه‌هایی که با همدیگر می‌کنید، اگر هم برایتان جوابش پیدا نمی‌شود از یکی بپرسید بالاخره این جا دانشگاه است دیگر، یک نفر پیدا می‌شود که جواب سؤال شما را بدهد، ولی این‌ها را باید حل کنید، حل بکنید یادتان می‌ماند، حل نکنید یادتان نمی‌ماند برای این‌که یک سری مطلب که هیچ نوع ارتباط محتوایی بینشان برقرار نشده یاد آدم نمی‌ماند، طبیعی است، آخرین عرضم هم در این باره این است که توقع‌تان را باید اصلاح کنید، چه چیزی قراره یاد شما بماند، یعنی قاعدتاً با یک بار خواندن آدم انتظار دارد که چه قدر از مطلب یادش بماند، توقع هم باید توقع معقولی باشد دیگر، یعنی مگر مغز ما اسکنر است که یه باری این مطلب را می‌خواند و قشنگ اسکن می‌کند، یک فایلی تهیه کند و بگذارد در مغز؟! قرار است که یک کلیاتی ازش یادمان بماند دیگر، یعنی اجمالاً باید بدانیم که در کافی یک کتاب الایمانی هست، به یک همچنین موضوعاتی می‌پردازد، مثلاً طینت چیه، فطرت چیه و… بعد مثلاً یه مجموعه احادیثی در این باره آورده که اجمالاً مضمونش این است که وجود یک طینت را قبل از عمل تأیید کرده، این مقدار آدم یادش بماند کافی است دیگه، و الا چی؟ مثلاً عین لفظ حدیث را می‌خواهید حفظ کنید؟ با یک بار خواندن که نمی‌شود، بعد هم لزومی ندارد آدم متن همه احادیث را حفظ باشد، کی حفظ است که شما حفظ باشید، مگر این همه اساتیدی که اطرافتان می‌بینید آن‌ها را حفظ هستند که شما می‌خواهید حفظ باشید؟ قرار نیست این باشد.

captcha