ابوعلی حسین بن عبدالله بن سینا، مشهور به ابوعلیسینا و ابنسینا و پورسینا در دوران زرین تمدن اسلامی میزیست، وی آثار زیادی در زمینههای مختلف اعم از فلسفه، طب، ریاضی و ... داشت. امروز روز بزرگداشت این حکیم بزرگ و روز پزشک خوانده شده است، اما تاثیر وی را نمیتوان منحصر در یکی از موارد حکمت این فیلسوف بزرگ کرد. وی در عصر آل بویه و سامانیان میزیست و میانه خوبی با این دربارها داشت. نوشتار زیر نگاهی گذرا به کارنامه این فیلسوف بزرگ جهان اسلام و میراث وی در زمینه دین عقلانی است.
جایگاه وحی در تمدن اسلامی
وحی مهمترین عنصر تمدن اسلامی است و میتوان آن را ذاتی و مشخصه اصلی این تمدن خواند. همه تمدن اسلامی حول قرآن شکل گرفته است. هرچند گرایشات فقهی و سلیقههای فنی و ذوقهای دانشمندان باعثشده است تا تمدن اسلامی در رنگینکمانی از تنوعات تفسیری، فقهی، کلامی، فلسفی، عرفانی و ... شکل بگیرند و تنوع در علم مانند تنوع در معماری در جهان اسلام به چشم میآید، اما این نور واحد وحی است که تمدن اسلامی را بنیان نهاده است. یکی از تنوعات تمدن اسلامی و به نوعی وحدت بخشهای آن را در تبیینهایی میتوان جست که از سرشت وحی به عنوان مهمترین عنصر و مشخصه ذاتی تمدن اسلامی دانست.
از دیر باز عقل در مقابل وحی در نظر گرفته میشد. در فلسفه مسیحی اولین واکنشها به فلاسفه تند بود هر چند بیتردید برخی از مسیحیان نیز از در آشتی با فلسفه در آمدند و فیلسوفانی پیشامسیحی چون افلاطون یا سقراط را پیامبر خواندند. شاید این موضع دوگانه را در جهان اسلام نیز نسبت به فلسفه بتوان دید، به رغم آنکه برخی فلسفه را یونانی، برخاسته از شرکت و با توجیهات دیگر ناموجه و غیر دینی میپندارند. برخی مانند علامه حسنزاده و دیگران افلاطون و ارسطو را حکیمان الهی نامیدهاند. به هر طریق این جدال از سوی فلاسفه مسلمان وجود نداشته است و ایشان خود را مومن و با ایمان میدانستهاند و یکی از بزرگترین فلاسفه جهان اسلام که منشاء خدمات زیادی در جهان غرب شده است، ابوعلیسیناست. وی در جواب کسانی که وی را متهم به کفر میکردند، گفت: کفر چو منی گزاف و آسان نبود/ محکمتر از ایمان من ایمان نبود/ در دهر چو من یکی و آنهم کافر!/ پس در همه دهر یک مسلمان نبود.
ابوعلیسینا، نمودگار عقل شرقی
حکیم ابوعلی سینا امروز در همدان خفته است، سالهاست که رهگذران فاتحهای برایش قرائت میکنند و امروزه جهانگردان نیز از بنای یادبودش که عمرش خیلی کم است دیداری میکنند و عکسی میاندازند، اما آنچه شاید قلمرواش بسیار بیش از همدان، ایران و جهان اسلام گسترش یافته است، شهرت جهانیاش در فلسفه و طب است. بسیار بسیار خواندهایم که کتب طبی ابوعلیسینا تا قرنها بعد از خود تدریس میشد و فلسفهاش یکی از عوامل شکلگیری تمدن مدرن غربی بود. اما شاید بتوان او را نمودگار عقل شرقی خواند.
عقل غربی به صورتی تمام و کمال در دوره اسلامی وارد ایران شد، پیشتر مهرباوری و آیین ایرانشهری مدعی تدبیر جهان در زیر نورانیتی بود که از اهورامزدا متصاعد میشد. فلسفه به معنای یونانی آن وقتی وارد جهان اسلام شد که خلفای اسلام به ترجمه آثار معلم اول همت گماشتند، اما فلسفه یونانی وقتی تبدیل به فلسفه اسلامی شد که بزرگ اندیشمندانی عموما ایرانی مانند معلم قانی ابونصر فارابی شروع به اندیشیدن مستقل کردند. عقل غربی بدل به عقلی اسلامی شد، در حالی که متکلمینی که مبانی فلسفی مشترک هر اندیشه فلسفی را باور نداشتند و پیشتر در جدال با معتزله ایشان را از حیّز حیات ساقط کردند شروع به کفر خواندن فلسفه کردند.
عقل اسلامی اما شروع به تقریر مسائل اسلامی و متافیزیک اسلامی کرد. این اندیشه تلاش کرد تا تقاریری عقلانی از جهان پیشرو بدهد که با اسلام نیز سازگار بود و اساسا مبانی اسلامی در شکلگیری آن نقش داشت. ابونصر فارابی معلم ثانی موسس فلسفه اسلامی تلاش کرد تا در آثارش به تببین عقلانی دین بپردازد. پس از فارابی بزرگترین فیلسوف اسلامی را شاید بتوان ابوعلی سینا خواند، نموادگار عقل شرقی در آثارش به وحی به عنوان عنصر ذاتی تمدن اسلامی توجه داشت و طیف فلسفی جهان اسلام را با نگاهی که به وحی داشت تقویت و توسعه دارد.
وحی از دیدگاه ابوعلیسینا
وحی از دیدگاه ابنسینا را باید در چارچوب فلسفه او فهمید. به نظر ابن سینا جهان محصول تدبیر عنصر عقل در جهان است. به بیان ساده خداوند به عنوان موجودی واحد که دارای جزء نیست باید معلول واحدی داشته باشد. این معلول اول را عقل اول خواندهاند. از اینرو در فلسفه اسلامی منشاء کثرت به صورت مستقیم نمیتواند خداوند باشد، زیرا خداوند واحد است و این وحدت خلق کثرت را محال میسازد. عقل اول در فلسفه مشایی تا عقل دهم تداوم مییابد و از هر عقل علاوه بر عقل بعدی جسم و نفسی هم صادر میشود و آسمان اول تا دهم محصول تحلیل فلسفی از خلقت است.
آسمانی که ما میبینیم آسمان دهم است که متعلق به عقل دهم است و این عقل دهم است که جهان مادی و تنوعات مشاهده شده در آن را به سبب صدور و یا ایجاد صور نوعیه و جسمیه ایجاد کرده است. ابن سینا دو عنصر نفوس فلکی و قوه متخیله (خیال) را در تحلیل وحی مور داستفاده قرار داده است.
از دید گاه وی کلیات در خصوص جهان طبیعی در عقل فعال یا دهم و جزییات جهان طبیعی در نفوس فلکی وجود دارد، پیامبر توسط قوه متخیله (صورتسازی) و جزیی کردن حقایق وحیانی به بیان جزئی حقایق میپردازد. به نظر ابنسینا و برخلاف تصور عامیانه و تفسیر کلامی از وحی، صور مشاهده شده توسط نبی و شنیدن صداهای غیبی و نیز شنیدن کلام مستقیم خداوند، همه و همه در حس مشترک نبی انجام میشود و منشأ آن صدای خارجی یا صور موجود در خارج نیستند؛ بلکه صور محاکاتشده توسط متخیلة نبی، از حقایق موجود در عوالم مافوقاند؛ زیرا چنانکه توضیح داده شد، حس مشترک، همانگونهکه از حواس ظاهری متأثر میشود، از حواس باطنی (متخیله) نیز متأثر میشود. عبارت ابنسینا دراینباره چنین است: پس نبی علم غیب را از خداوند به واسطه فرشته دریافت میکند و قوه متخیله آن را به واسطه حروف و اشکال مختلف دریافت و تصور میکند و لوح نفس را فارغ یافته و آن عبارات و صور را در آن منقش میکند. پس در لوح نفس، یک کلام منظوم میشنود و یک شخص بشرگونه را مشاهده میکند... پس ما اشیا را به واسطه قوای ظاهری درک میکنیم؛ درحالیکه نبی اشیا را به واسطه قوای باطنی درک میکند. ما ابتدا میبینیم، سپس علم پیدا میکنیم؛ درحالیکه نبی(ص) ابتدا علم پیدا میکند، سپس میبیند.
به نظر میرسد ابوعلیسینا کوشش کرده است تا تحلیلی از وحی بدهد که فلسفی باشد، ممکن است برخی این تحلیل را نادرست بدانند اما آنچه مهمتر از درستی و نادرسی نظرات اوست، تلاشی است که وی در جهت بیان عقلانی از دین به دست داده است. بسیاری در جهان امروز معتقدند که چنین بیانی درست نیست و برای مثال ایمانوئل کانت اثبات مدعیات دینی را در جهان امروز به وسیله عقل نظری ناتوان و ناممکن ارزیابی کرده است. تلاش وی هرچند پیچیده، فلسفی و ممکنالصدق است اما کاری که کرده است تا به امروز مصادیقی دیگری برای بیان عقلانی از دین یافته است و میراثش هنوز از این حیث زنده است.
میثم قهوهچیان