مدتها و شاید بیش از یک سال است که بینندگان تلویزیون از شبکه نسیم؛ شبکه بازی و سرگرمی، نظارهگر یک شوی تلویزیونی به نام «خنداونه» هستند؛ نسخه ایرانی از جنگهای نمایشی آن ور آبی که صرفنظر از شخصیتها و آیتمهای نمایشی یکی از مهمترین دلایل جذب تماشاگر به آن، حاکم بودن فضای شاد، سرشار از خنده، موسیقی و البته شوخیهای معنادار مجری و عوامل آن است.
با فراهم آمدن چنین بستر و فضایی، تهیهکنندگان این برنامه از همان ابتدا سعی بر معنابخشی و موضوعیت دادن به آن داشتند تا «خندوانه» صرفاً به یک برنامه تقریباً یک ساعته که قرار است برای اعضای خانواده ایرانی خسته از کار روزانه خنده به ارمغان آورد، دستاوردش تنها خنده آن هم خندهای بیمورد نباشد؛ همچنان که در آغاز هر قسمت از این برنامه مجری تأکید دارد که حضار در استودیو چیزی حدود 30 ثانیه بی خودی بخندند.
دعوت میهمانان از قشرها و کسوتهای مختلف که نوعاً زندگی فردی و اجتماعی موفقی نیز دارند مؤید این نکته است که «خندوانه» به فکر فرهنگسازی و معرفی الگوهای شاخص اجتماعی به مردم و به ویژه مخاطبان جوان خود است و البته ذکر این نکته که شخصیتهای میهمان دعوت شده به این برنامه مطلقاً افراد ویژه و تافتههای جدابافته جامعه نیستند که غیرقابل دسترس باشند، بلکه آنها هم همچون مردم عادی صرفنظر از زندگی و حرفهای که دارند، ساعاتی از روزمره خود را به کارهایی عادی همچون شوخی، مزاح و یا خنده نیز اختصاص میدهند.
همچنین «خندوانه» با دعوت از این میهمانان چهرهآشنای مردم سعی بر آن داشته و دارد تا از نفوذ کلام ایشان در القای برخی مفاهیم و توصیههای فرهنگی که شاید نتوان آن را با زبان خشک و جدی زد و باید با زبانی نرم و لطیف و مطایبه همراه کرد که تأثیر بیشتری داشته باشد استفاده کرده که انصافاً در این زمینه با توجه به مشاهدات میدانی «خندوانه» توانسته است موفق عمل کند.
با این وجود باید گفت که «خندوانه» همواره در مدت زمانی که شاهد پخش آن از تلویزیون هستیم نتوانسته یک دست و با برنامه به کار خود ادامه دهد و در کنار فضای سرگرمی و نشاطی که برای خانواده ایرانی فراهم میآورد، نقش فرهنگساز خود را به عنوان یک برنامه تولیدی پخش شده از رسانه ملی ایفا کند و گاه دچار همان مسئلهای شده است که آفت برنامهسازی در تلویزیون است، یعنی افتادن به ورطه کلیشه و اصرار به اثبات محبوبیت و اقبال خود از سوی بیننده تلویزیونی با توسل به وجوهی غیرمتعارف حداقل در تلویزیون جمهوری اسلامی ایران و میتوان گفت این اواخر دیگر در حال تبدیل شدن به یک آتراکسیون آن هم از نوع تلویزیونی خود است.
اما آتراکسیون چیست؟ به نوعی نمایش عامهپسند اطلاق میشود که همراه با موسیقی است، کنایههای کوچه بازاری و لطیفههای دمدستی در آن طرح میشود تا فقط موجب شادی و خنده مخاطبان شود؛ تصور کنید که در چنین فضایی ممکن است هر موضوعی با شیوههای متفاوت که حتی در عرف برنامهسازی مطابق با شأن مخاطبان نیز نباشد مطرح شود و البته چه توجیهی از این بالاتر برای برنامهسازان «خندوانه» که ما آمدهایم که ساعتی مردم خوش بگذرانند و مصائب و مشکلات خود را فراموش کنند.
ذکر این نکته لازم است که مراد از این یادداشت مخالفت با نفس برنامه «خندوانه» و تلاش ساعی برنامهسازان آن که این روزها به عنوان یک برنامه شاخص تلویزیونی مطرح است نیست، به هر حال «خندوانه» ظرفیت تازه و بکری را در زمینه برنامهسازی تلویزیونی آن هم برنامهای که موجب انبساط و خنده شود ایجاد کرده است، بلکه منظور این است که دور از شأن رسانه ملی است که خواسته باشد نه در همه موارد این برنامه بلکه در بخشهایی ولو لحظهای آن که شاید گاهی نظارت آن از دست سازندگان خارج میشود با توسل به هر موضوع و بهانهای سعی در آن داشته باشند که به قول معروف خنده از بیننده تلویزیونی بگیرد.
متأسفانه گاه فضای این برنامه جذاب که امروزه نقل مردم کوچه و بازار شده است و از آن هر جا یادی میشود، فضا و حال و هوای تئاترهای لالهزاری و حس و حال تئاترهای آزاد را به یاد آدم میآورد؛ چیزی که میتوان آن را کنترل کرد و مثلاً عدهای را که در خود ظرفیت تماشای چنین تئاترهایی را دارند به تماشای آنها دعوت کرد، اما این نکته را نمیتوان فراموش کرد که وقتی به اصطلاح پیچ تلویزیون را باز میکنیم، طیف گستردهای از مخاطبان از بچه خردسال تا افراد سالخورده اعم از مرد و زن نظارهگر این برنامه هستند و دیگر نمیتوان مخاطبان تلویزیون را از هم تفکیک کرد و گفت که این برنامه که اینجا مراد «خنداونه» است به درد قشری نمیخورد و با این فرض باید در مورد لحظه به لحظه این برنامه پرمخاطب حساس بود و سنجیدهتر در مورد جزء به جزء آن اندیشه کرد.