حجتالاسلام عابدینی، مؤسس و مدیر مرکز مشاوره و خدمات روانشناسی روحان، در بخش اول گفتوگوی خود با کانون خبرنگاران نبأ وابسته به ایکنا، در رابطه با معضلات شبکههای اجتماعی و آسیبهایی که میتواند کابران مختلف آنها به خصوص بانوان و دختران را تهدید کند به بیان مطالبی پرداخت. وی در بخش اول این مصاحبه در رابطه با معضل اتلاف وقت افراد هنگام استفاده از شبکههای مجازی گفت: خانمی که دارای اختلالات و مشکلات روحی و روانی است و دارای رگههایی از نارضایتمندی زندگی زناشویی، نارضایتمندی جنسی، اضطراب، افسردگی، احساس تنهایی، کمالگرایی منفی و غیره است، مستعد پذیرش امور ضد ارزشی نیز خواهد بود، از جمله ورود به دنیای مجازی و پذیرش آسیبهای اجتماعی؛ یکی از کمترین این موارد اتلاف وقت است.
حجتالاسلام عابدینی ادامه داد: بحث دیگر نشخوار فکری و درگیری اشتغال ذهنی است، زمانیکه کاربر وارد دنیای مجازی میشود و پیام خود را میگذارد، ناخواسته منتظر جواب پیام و بازخورد پیام خود میماند، به طورمثال دستور آشپزی در گروه خود میگذارد یا پیام عاطفی به همجنس خود داده و منتظر بازخورد پیام خود میشود و این انتظار همان اشتغال ذهنی ایجاد میکند و باعث میشود کم کم واکنشهای عملکردش کاهش پیدا کند و اینها باعث آسیبهای اجتماعی میشود.
وی همچنین در بخش دیگری به آسیبهای مرتبط با فردگرایی افراد هنگام استفاده از این شبکهها اشاره کرد و گفت: فرهنگ ما، یک فرهنگ جمعگراست که به سمت فرد گرایی میرود، حال پیش از این ما یک فرهنگ جمعگرا داشتیم و خانوادههای هستهای داخل آن بود و روابط در فضای حقیقی رد و بدل میشد و شکل میگرفت؛ در حال حاضر به خاطر فرهنگ مدرنیزه به سمت روحیه فردگرایانه میرویم.
این روانشناس در پایان بخش اول گفتوگوی خود با اشاره به لزوم آموزش پدران در راستای تربیت فرزندان یادآور شد: ما در حال حاضر با پدرانی مواجه میشویم که از نظر عقلی و درکی نسبت به فرزندان خود از رتبه پایینتری برخوردارند و نیازمند به آموزش برای تربیت فرزندان خود هستند؛ زمانی که پدر متولی تربیت فرزندان خود میشود، باعث می شود که خود، چیزهایی بیاموزد و دارای آموختههایی شود که در تربیت فرزندان خود دقت و کوشش بیشتری داشته باشد و وقتی خود متولی تربیت میشود، تربیت متقابل را میپذیرد و نتیجه این امر این است که فرزندان احساس تنهایی، افسردگی، اضطراب، وسواس فکری، مشکلات روحی و روانی نداشته باشند و دیگر اساساً پناه به دنیای مجازی نیاورند، حتی اگر در رابطه با موارد دینی باشد؛ رویکرد ما در جامعه در واقع رویکرد درستی نیست چرا که موارد دینی را دستمایه حل مشکلات خود قرار میدهیم که این درست نیست.
بخش اول این مصاحبه را اینجا ببینید!
حال در ادامه این گفتوگو وی در رابطه با روند فرهنگسازی آموزشی در زمینه استفاده از شبکههای مجازی اظهار کرد: بعد از تربیت و پرورش فکری فرزندان توسط پدر و پیاده کردن آموزههایی درست در خانه و خانواده دیگر نوجوان و جوان ما در خود نیازی به چیزی بهنام شبکههای اجتماعی حس میکند و پس از این، اگر من جوان وارد دنیای مجازی به هر بهانهای از جمله مهارتهای زندگی شوم، این مشخص میشود که من خلائی در خود حس کردهام، اگر من دارای یکسری حفرههای درونی و خلأهای شخصیتی عاطفی نباشم اساساً کارم به این جا نمیکشد که داخل شبکه اجتماعی شوم و درباره این موارد خیلی صحبت کنم بلکه باید این خلأها را در محیط حقیقی و رئال حل کنم؛ نتیجتا ما با داشتن یک دوره مکانیزم دفاعی در ارتباط با این کار و دلیلتراشی که دو مکانیزم فوقالعاده فعال درونی ماست وارد چنین شبکههایی شده و با آسیبهایی مواجه میشویم که ناهنجاریهای جامعه محسوب میشوند.
دینداری درونسو و برونسو
این دکترای روانشناسی در ادامه در پاسخ به این سؤال که شبکههایی اجتماعی تا چه اندازهای در روند دینگریزی افراد گام برداشتهاند و چگونه میتوان مانع این اهداف شبکهها شد، تصریح کرد: دینداری از زمان «گوردن آلپورت» به این طرف دارای دو نوع جهتگیری است، جهتگیری درونسو، جهتگیری برونسو؛ در جهت گیری برونسو مسائل دینی را به نرخ روز ارائه کرده و دین را دستمایه منافع مادی و دنیایی خود میکنند و بهدنبال مذهب میروند.
وی ادامه داد: دینداری در جهت درونسو به این معناست که خدا را به خاطر خودش نه به خاطر آرزوها و آرمانهای انسانی خود بپرستیم؛ مثلا برخی از خدا فرزند، روزی، ملک و مادیات میطلبند حال آنکه باید در وهله اول خداوند را به خاطر ذات مقدسش بپرستیم، دین را به خاطر خود دین بخواهیم و نه به خاطر وجه معامله و مسالحه؛ این دینداری درون سوست و این دینداری با سلامت روان رابطه صد در صد مثبت دارد و دینداری برونسو با اختلالات روانی در ارتباط است.
دینگریزی در شبکههای اجتماعی به دلیل خلأ مسائل درونی
این رواندرمانگر در رابطه با اینکه چه کسانی بیش از دیگران وارد این شبکهها شده و در در معرض اعتیاد قرار میگیرند گفت: کسانیکه دارای اختلالات روحی و روانی نسبتاً شدید هستند بیش از دیگران در معرض آسیبهای چنین شبکههایی قرار میگیرند زیرا یک فرد یا کاربر سالم در شبکههای اجتماعی نا مناسب نمیتواند پایدار بماند چون اساساً استفاده نادرست از اینگونه شبکههای اجتماعی برای افراد مشکلداراست تا افراد سالم؛ اختلالات روحی و روانی، دینگریزی یا جهتگیری برونسو به افراد در شبکههای اجتماعی کمک میکند؛ فرض کنیم در دنیای مجازی یک سری شبهات و مطالبی مطرح میشود و فردی که عمیقا دیندار نیست با آن شبهات مواجه میشود و با دیدن چند شبهه دچار احساسی میشود که نسبت به دین خود بیاعتماد شده و به این میاندیشد که باید از آن دین خارج و به دین دیگری پناه ببرد؛ دینگریزی در شبکههای مجازی به این صورت اتفاق میافتد و کاربران به خاطر خلأ مسائل درونی در وجودشان به دنبال دین دیگری میگردند و این شبکهها هم به همین خاطر دست به دینداری مرضی میزنند تا کاربران را به سمت و سویی که خود در نظردارند و هدفشان است، ببرند.
فرزندپروری راهکار ارتقای سلامت روان در جامعه
وی در ادامه با بیان اینکه چه موانعی میتوان برای چنین اهداف آسیبزایی در نظر گرفت، تصریح کرد: اگر سلامت روان در جامعه ارتقاء یابد نتیجتا دینداری جامعه نیز ارتقاء خواهد یافت؛ برای ارتقای سلامت روان نیز باید به سمت فرزندپروری روی آورد چرا که اگر از همان سالهای ابتدای زندگی فرزندپروری چه از نظر روانشناسی و چه از نظر اسلامی به صورت صحیح باشد، تا حدی به هدف خود دست یافتهایم و در آینده نیز شاهد تربیت صحیح در دوره نوجوانانی فرزندانمان هستیم پس زمانیکه جوان ما دارای سلامت روان باشد به هیچ عنوان نمیتواند دینگریز باشد.
کلیت تربیت صحیح در جامعه از روند اصلی خود خارج شده است
این دکترای روانشناسی در رابطه با اینکه چگونه میتوان سبک زندگی دینی را با استفاده از این شبکهها و بهرهمندی از جذابیت آنها در جامعه نهادینه کرد، اظهار کرد: کلیت تربیت صحیح در جامعه از روند اصلی خود خارج شده است، چیزی ما به عنوان تربیت صحیح نداریم که این یک بحث پذیرفته شدهای است و والدین هر چه میکوشند باز هم در تربیت فرزندان خود کم میآورند، اگر این والدین کوشا را آنالیزم کنیم شاید 80% کارهایی که انجام میدهند اشتباه باشد و بعد از این است که نوجوانانشان در جامعه آسیب میبینند و تحت تأثیر شدید همسالان خود قرار میگیرند.
وی ادامه داد: حال اگر ما در زمینه فرزندپروری، نوجوانی سالم داشته باشیم فرزندان ما تحت تأثیر همسالان و فیلمها و کلیپهای تبلیغی در شبکههای اجتماعی قرار نمیگیرند؛ دومین عامل هم آزادی بیان و آزادی افکار فرزندانمان در محیط خانه و خانواده است که باید آن را در فرزندانمان تقویت کنیم و به فرزندانمان آنچه را که درستی اعمال و رفتار است را بیاموزیم و با آنان یک رابطه سالم را بهوجود آوریم؛ پدر یک فرد سالم و قدرتمند در افکار و روحیاتش باشد حتی وقتی فرزندش در لسآنجلس هم باشد هم دوست دارد آنطوری که تربیت شده است در آنجا هم باشد.
رفتار مبتنی بر تشویق صرف، عامل ایجاد آسیبهای تربیتی است
حجتالاسلام عابدینی بیان کرد: اگر فرزندی رابطهاش با پدرش مختل باشد حتی اگر در خانهای محبوس باشد نیز باز در خلوت خود به دنبال هزار گناه میرود؛ عامل سوم در فرزند پروری را با ذکر یک مثال توضیح میدهیم؛ پدری فرزندش را به مسجد میبرد و بعد از بیرون آمدن از مسجد، پدر برای فرزندش بستنی به عنوان جایزه و هدیه میگیرد که این کار در کل اشتباه محض است و با این تقویت به ظاهر مثبت، انگیزه درونی بچه به انگیز بیرونی تبدیل شده و انگیزه بیرونی به خاموشی رفتار میانجامد که این همان تعمیم رفتاری و فکری است، جوانانی بودهاند که در نوجوانی به مسجد میرفتند اما بعد از گذشت زمان از مسجد رویگردان شدهاند و حتی به مقدسات نیز توهین میکنند، این رفتارها نشان از تعمیم رفتاری است که پدر تصور میکرده که با یک رفتار مثبت در فرزند باید حتماً او را تشویق میکرد و این اشتباه محض است.
وی تصریح کرد: بحث دیگر ناکامیهای بهینه است، این ناکامیهای بهینه از زمان تولد تا مرگ فرزند وجود دارد که نباید تشویقهای والدین از مرز 70 تا 80 درصد بیشتر باشد و 20 الی سی درصد دیگر، فرزندان باید ناکام باشند؛ حال ما در بحث تظاهر دینی فرزندانمان 150 الی 200 درصد آنها را ارضا میکنیم که این باعث دلزدگی از دین میشود و لذت کامشان نسبت به دین کاهش مییابد و اشباع میشوند؛ به محض اینکه، مطالبی ضد دینی و مذهبی شنیدند و برایشان تازگی داشته باشد، این مطالب دارای جذابیت در ذهنشان میشود و امور روزانه خود را تعطیل میکنند تا به چند و چون آن موضوع بپردازند، در صورتیکه میتوان با چند راهکار ساده باعث جلوگیری از جاذبههای کاذب شبکههای اجتماعی در وجود فرزندانمان شویم.
لزوم آموزش بر مبنای تحقیق و تفحص در روند تربیت دینی فرزندان
این روانشناس در رابطه با راهکار جبران آفتهای موجود در شبکههای اجتماعی گفت: برای جبران آفتهای موجود در شبکههای اجتماعی میتوان از جنبههای متفاوت، قضیه آسیبهای اجتماعی را از بین برد و اساسا ما با چند ریزهکاری که در عمل هم پیچیده نیست، میتوانیم به جبران این آفتهای موجود بپردازیم؛ عامل اول مهارتهای زندگیست یعنی پدر به فرزندش بیاموزد هر آنچه که به تو آموختند، نپذیر بلکه در آن مورد به تفحص و جستجو بپرداز تا به واقعیت آن موضوع پی ببری، ما با این مقایسه موارد مختلف به فرزندانمان تفکر نقاد را آموزش میدهیم، او باید برای اثبات وجود هر چیزی در واقعیت به تفحص و تحقیق بپردازد تا پی به وجود درست آن ببرد مثال اگر به تو میگویند خداست تو نباید بپذیری بلکه با تحقیق به این نکته برسی یا اگر امام حسین(ع) را میگویند آدم خوبی است اول تحقیق و بررسی کن بعد از آن نکته به درستی کلام پی میبری که ما با این وسیله تحقیق کردن، دینداری صحیح و اصولی را به فرزندمان میآموزیم.
وی ادامه داد: حال اگر دینداری را با یک فرایند دیالکتیکی نه فرایندی که با زور و خشم و ناراحتی همراه است، به فرزندمان بیاموزیم، آنها با دیدن چند فیلم در شبکههای اجتماعی به راههای نامناسب کشیده نمیشوند چرا که آن فیلمها را با شأن و اصالت و منزلتشان میسنجند و سازکار و درست نمیبینند و به دنبال آن نمیروند؛ راهکار دوم احیای سنتهای گذشته است که میتوان با احیای عرفها و سنتهای گذشته و پر رنگ کردن آن در زندگی مدرنیزه و ترویج این سنتها در خانوادهها روابط بدون هزینهای را ایجاد کنیم؛ با ایجاد یک فرهنگ روان و ساده در جامعه انسانی میتوانیم یک رابطه اجتماعی سالم داشته باشیم؛ بدون اینکه از فضای داخلیمان دور شده و یا فاصله بگیریم به همان نسبت نزدیک و نزدیکتر میشویم و یکپارچگی و اتحاد را در میان خود پر رنگ کرده و به ثبوت برسانیم، در حالیکه در فرهنگ غرب تشدد و عدم یکپارچگی وجود دارد و افراد هر کدام به تنهایی و برای خود زندگی میکنند.
سادگی و صمیمت روابط حقیقی عامل کاهش استفاده از شبکههای اجتماعی میشود
حجتالاسلام عابدینی تصریح کرد: هر چقدر ما به سمت سادهتر شدن سوق پیدا کنیم و روابط سادهتر شوند، تعاملات بیشتر و پررنگتر میشود و به همان مقدار نیاز ما به شبکههای اجتماعی کمتر و کمتر میشود چرا که تعاملات رو در رو میشود؛ اما در فضای مجازی تعاملات پیچیدهشده و دارای هزینه است و ما مایل به فضایی میشویم که باید ماسک بر صورت بزنیم و هویت جدیدی برای خودمان بوجود آوریم و خود را خوب جلوه بدهیم تا افراد را شیفته این هویت ساختگی و تصنعی و دروغین خود کنیم که با واقعیت درونی و درستی آن هزاران فرسنگ فاصله دارد و چیزی جز لعاب نیست.
این رواندرمانگر در ادامه افزود: اگر ما سنتهای ساده و عرفهای گذشتهمان را به درستی در جامعه امروزیمان احیا کنیم، میتوانیم روابطی گستردهتر داشته باشیم واین راهکاری برای بهتر شدن ضوابط در اصول زندگیمان است؛ آموزش این نوع زندگی و روابط اجتماعی در رسانههای دیداری و شنیداری و ترویج آن در جامعه و نهاد خانواده میتواند راهکار مؤثری باشد؛ راهکار دیگر، بحث احیای معنویت است، فرزندان ما معنویت و خدا را به صورت مرضی میآموزند.
راهکار تربیتی نیازمند نهادینه کردن وظایف آموزشی والدین و مدارس است
وی در رابطه با اینکه چگونه میشود این آسیبهای اجتماعی با استفاده از روند آموزشی کشورکاهش داد، گفت: با کم رنگ شدن آسیبشناسی کتب درسی، آسیبهای اجتماعی در مدارس پررنگتر میشود و این بحث عمدهای است؛ یکی از مشکلات آموزشی در کشور ما پاسکاری تربیت فرزندان از پدر به معلم، معلم به معلم پرورشی، معلم پرورشی به مشاوران و اولیاء و مربیان به روانشناس است؛ هیچکدام از ما در جایگاه خود نیستیم که آموزش و تربیت درست و صحیح را به دانشآموزان خود بیاموزیم، جامعه نیازمند تربیت و پرورش درست است پس این نیاز اصلی باید اول در درون خانواده رفع شده و بعد به مدارس و دانشگاه برسد؛ یعنی حرف و سخن اول را پدر و مادر میزنند و اگر والدین بهدرستی وظایف خود را انجام دهند، شاید تأثیرش مثبتتر و پایدارتر باشد زیرا اگر ما در جامعه یک خلأ را دامن زنیم، دانشآموزانمان بهتر به دنبال پیدا کردن جواب درست میروند و باعث پایدار شدن آن در ذهنشان میشود.
حجتالاسلام عابدینی در این رابطه با ذکر مثالی از روند تربیتی در دیگر کشورها گفت: در کشور روسیه کتب دینی به صورت مستقیم در اختیار فرزندان قرار نمیگیرد حال با هر دینی که باشند مباحث دینی را به صورت مستقیم فرا نمیگیرند بلکه ابتدا از آنان خواسته میشود با تحقیق و تفحص به دین خود برسند و این زمینه آموزشی و تربیتی سبب میشود مباحث دینی در ذهن افراد ماندگار شود.
کمرنگ شدن نقش آموزشی ریشسفیدان و بزرگان در جامعه
وی در ادامه سخنان خود افزود: مهمترین مشکل ما در جامعه، انسانیت است که کمرنگ شده و در اصل کمیاب و نایاب شده است؛ حال اگر به گذشته بازگردیم ریشسفیدان آن دوران به مانند حکیمان ودانشمندان امروزی بودند و آن پیران حالت یک خردمند را داشتند که میتوانستی از آموختههایش برای رفع مشکلات و بهبود زندگیات استفاده کنی و از بودن در کنارش احساس شادی و شعف کنی و او را مایه برکت زندگی خود میدانستند اما در حال حاضر چنین احترامی به جایگاه بزرگان و ریشسفیدان کمتر مشاهده میکنید و آن حالت بهرهمندی از خردمندی، اندیشمندی و حکیمانه کمتر وجود دارد؛ دیگر تجربهای که این افراد طی عمر خود بدست آوردهاند را با کمال دقت و وسواس به نسل بعد از خود منتقل نمیکنند.
این دکترای روانشناسی تصریح کرد: با کمرنگ شدن انسانیت، افراد دچار سرگردانی تربیتی شدهاند، اگر معلمان در مدارس در جایگاه درست و صحیح تربیتی قرار گیرند و عقایده غلط خود را به دانشآموزان القاء نکنند، اگر در جامعه دانشگاهی اساتید و مدرسان به درستی مسائل را در راستای ارتقای جامعه ارائه دهند و مشکلات جامعه را چه از نظر پژوهشی، آزمایشگاهی و ... حل کنند و اگر ارزش و اهمیت به ملیت نهادینه شود، اگر دین به درستی و با اصول صحیح در میان دانشجویان و جوانان گسترش یافته و آنان را از دینگریزی دور کند، آسیبهای اجتماعی در جامعه کمرنگ میشود.
وی در پایان با اشاره به اینکه تربیت صحیح اجتماعی منجر به ارتقای سلامت جامعه میشود، یادآور شد: جوان امروزی ما در محیط دانشگاهی به تربیت صحیحی که نیازمند آن است دست نمییابد، در محیط خانواده نیز ریشسفیدان و بزرگان، نقش تربیتی و آموزشی خود را از دست دادهاند بنابراین جوان امروزی برای کسب مهارتهای سبک زندگی دچار معزل میشود و به شبکههای اجتماعی پناه برده و این معضل به ریشههای بنیان تربیت صحیح اسلامی آسیب میزند پس نتیجتا برای رفع این معضل و مشکلاتی که شبکههای مجازی و استفاده نادرست آنها در جوامع ایجاد کرده است باید به تربیت صحیح اجتماعی اول در خانواده و سپس جامعه دومی که افراد در آنها پرورش مییابند، پرداخته شود.
معصومه هرمزیان