کد خبر: 3360203
تاریخ انتشار : ۱۶ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۸:۵۷
یحیی یثربی در گفت‌وگو با ایکنا:

اعدام حلاج دلایل سیاسی داشت/ پیچیدگی‌های شخصیت منصور حلاج

گروه اندیشه: یثربی معتقد است منصور حلاج حرف عجیبی نمی‌زده، حرفش ادعای همه عارفان بوده و اعدام او دلایلی سیاسی داشته است.

یحیی یثربی، استاد فلسفه و عرفان دانشگاه علامه‌طباطبایی، در گفت‌وگو با خبرگزاری بین‌المللی قرآن (ایکنا)، در خصوص جایگاه منصور حلاج، گفت: حلاج یکی از پیچیده‌ترین شخصیت‌هایی نیمه دوم قرن سوم است که در اوایل قرن چهارم در سال 309 اعدام شده است.

حلاج شخصیتی پیچیده داشت
وی ادامه داد: حلاج مربوط به یک دوران آشفته بازار از نظر فکری و فرهنگی در جهان اسلام و به نوعی از آشفته بازاری در وضع خلفای بنی‌عباس بود. از حلاج روایت‌های گوناگونی وجود دارد، اما همه اینها نشان می‌دهد که از شخصیت واقعی‌ای حکایت نمی‌کنند.
یثربی افزود: حلاج شخصیت خیلی پیچیده‌ای دارد و گاهی حرف‌های از او نقل می‌شود که اصلا متناسب با شرایط تفکر قرن سوم و چهارم هجری نبوده و بیشتر شبیه تفکرات قرون جدید اروپا درباره مذاهب و ادیان است.
وی تصریح کرد: اخیرا تحقیقاتی در این خصوص انجام داده و رمانی درباره آن نوشته‌ام به نام «صلیب و صلابت» که انتشارات جامی آن را به  زیر چاپ برده و اکنون در مرحله اقدامات مقدماتی چاپ است. این رمان در حدود 300، 400 صفحه و کمی بیشتر از رمان «قلند و قلعه» من درباره سهروردی  است.
یثربی با بیان اینکه تلاش کرده‌ام پیچیدگی‌های شخصیت حلاج را در رمانم نشان دهم گفت: وی فردی مردم دوست بوده و اگر بخواهم خلاصه افکار آن را بیان کنم، باید بگویم این فرد یک درویش و یک عارف صوفی بوده است.
وی ادامه داد: وی از بسیاری از صوفیان دیگر متمایز بود و فردی بوده که گرایش به عرفان و در عین شهرت در عرفان با سیاست درگیر بود از پیچیدگی‌های اوست که آن را طرفدار و جاسوس خلافت می‌دانستند و بعضی‌ها او را از قرامطه می‌دانستند  و البته نمی‌توان در این موارد اظهار نظر قطعی کرد.
یثربی با بیان اینکه بعضی‌ها می‌گفتند حلاج مدعی است که از وکلای امام زمان ما شیعه است، گفت: همه اینها به جای خود مطرح شده است اما شیعیان رابطه خوبی با آن نداشته‌اند و شاید در قتل او هم اگر پشتیبانی از کشتن آن نکرده باشند، لااقل راضی به کشته شدن بوده‌اند.
وی ادامه داد: حلاج انسانی بود که در حد خودش متکی به خود و بی‌اعتناء به جاه و مال و ضد ستم و تجاوز بود اما با این ایده‌ها که مردم باید آگاه شوند تا بتوانند حق خودشان را بگیرند، مادامی که مردم نادان هستند با شورش و کشتن این شاه و آن خلیفه کار درست نمی‌شود. مردم وقتی نادان هستند همیشه گرفتار هستند، زمانی از گرفتاری نجات پیدا می‌کنند که به آگاهی لازم دست یافته باشند.
یثربی با بیان اینکه حلاج در یک از شورش‌هایی که بردگان علیه خلافت ترتیب داده بودند شرکت کرد، گفت: بعدها وی به گونه‌ای از این مخمصه نجات یافت و از طرف دیگر او درویش بود ولی مشایخ زمانه او را طرد می‌کردند و با آن رفتار خوبی نداشتند و وقتی که کشته می‌شود از او حمایت نمی‌کردند.
وی افزود: حلاج حدود 65 سال عمر کرده است و تا 55 سالگی زیاد مطرح نبوده است از آن قسمت از عمر آن زیاد خبر نداریم، ولی بعد از آن نام آن در همه تاریخ‌ها آمده است، اما این مسئله‌ای است که وی مطرح کرد و گفت «انا الحق» یعنی «من حق هستم»، سخنی بود که در عرفان وجود داشت و آن اشاره به وحدت وجود بود.

حلاج باور رایج عرفانی را بیان کرده است
یثربی ادامه داد: این عبارت به این معناست همه چیز حق است نه تنها من حق هستم، همانطور که هاتف اصفهانی می‌گوید، «دل هر ذره را که بشکافی / آفتابی است در میان بینی». همه موجودات از نظر عرفا باطنشان حضرت حق است و جلوه‌ای از حضرت حق است و حلاج این را گفته و چیز غیر عادی هم نگفته است و لذا تمام عرفا عبارت «ان الحق» را توجیه کرده‌اند. گفته‌اند حرف غیر عادی نیست و حرف درستی است و حتی شبستری می‌گوید «روا باشد ان الحق از درختی/ چرا نبود روا از نیک بختی».

حلاج می‌خواست بگوید من حقم نه خلیفه
وی تصریح کرد: وقتی درخت کوه طور به موسی از درخت صدا می‌آید، یک درخت بتوانند انا الحق بگوید چرا یک انسان نتواند؟ همیشه عرفا از این عبارت دفاع کرده‌اند. من در این باب در بحث شکاکیت فلسفه عرفان مفصل بحث کرده‌ام، اما حلاج چون جنبه مردمی داشت، من یک برداشت دیگری از این «انا الحق» وی دارم. حلاج می‌خواست تاکید کند که من محور حق هستم نه خلافت و حتی بعثت انبیاء و اولیا برای حمایت از انسان است نه برای به گرفتاری و اسارت کشیدن انسان، این به معنی اینکه من خدا را قبول نمی‌کنم و جای خدا می‌نشینم، نیست. این یک چیز شبیه اومانیسم غرب یعنی من حق هستم است، یعنی من باید اعتبار و ارزش و حق زندگی داشته باشم.
یثربی ادامه داد: حلاج فکر می‌کرد که انسان باید حق سخن گفتن از نظر سیاسی و اجتماعی را داشته باشد.

حلاج آرزو داشت مسلمان بمیرد
وی با بیان اینکه در اشعاری که از وی به یادگار مانده است، وی می‌گوید که می‌خواهد مسلمان بمیرد و نه نصرانی، گفت: این اعتقاد که وی مسلمان نبود غلط است، وی عارف بود، اما با مشایخ خودش در عالم عرفان نمی‌ساخت. حلاج نه با جنید و نه با یزید نساخت.
یثربی افزود: روزی یک شیخی در منبر حرف‌هایی می‌زد که حلاج بلند شد و گفت، آقا شما مردم را خام گیر آورده‌اید. این چه حرف‌های است که می‌زنید و دکان باز کرده‌اید همین زبان سبز سر سرخش را بر باد داد.
وی تصریح کرد: بر اساس بررسی‌هایی که انجام داده‌ام، ابن‌فرات وزیری بود که از حلاج حمایت می‌کرد، بعد از ابن‌فرات وزیر دیگر به نام حامد آمد که با حلاج خیلی بد برخورد کرد و حامد وزیری بود که زمینه اعدام وی را فراهم ساخت.

اعدام حلاج دلایل سیاسی داشت
یثربی ادامه داد: حلاج در درد و دلی که با احمد‌ابن فاتک کرده، گلایه می‌کند که هر گناهی مرتکب می‌شوند از قبیل دزدی، زور و تبعیض می‌کنند، اما همه اینها را با یک روپوش می‌پوشانند و آن مبارزه با کافران است. یعنی می‌خواهند عوام را این طور سرگرم کنند که ما در راه اسلام با دشمنان اسلام جهاد می‌کنیم و هر از چند گاهی بخاطر مشغول کردن ذهن مردم یک نفر را قربانی می‌کنند.
یثربی ادامه داد: شبلی از عارفان وقت سیاست بلد بود و یک زمانی فرماندار نهاوند بود، شبلی پای دار حلاج ایستاده بود، وقتی او را شلاق می‌زدند، پای او را قطع می‌کردند و می‌کشتند،آنجا حضور داشت و می‌گفت من را دیوانگی‌ام نجات داد و او را عقلش کشت. منظور این است که حلاج وارد سیاست می‌شد و اینها هم برای سرگرم کردن مردم بالاخره یکی را پیدا می‌کردند که می‌خواست دین اسلام را از بین ببرد، یکی دو سال مردم را با این شارژ می‌کردند و خود آنها آستین بالا می‌زدند که ما این جهاد را انجام داده‌ایم.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه حلاج نفوذ زیادی داشت، گفت: دستگاه از کشتن وی نگران بود و حامد از هشتاد نفر عالم و روحانی در پای دار امضاء گرفت که ما حلاج را می‌کشیم و وزیر و خلیفه چندان میلی به کشتن وی ندارند.

captcha