رضا ملکزاده، معاون تحقیقات و فن آوری وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی که در زمان دفاع مقدس به عنوان رئیس دانشگاه علوم پزشکی شیراز مسئول امداد و درمان جبهه جنوب بود در گفتوگو با خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) با تأکید بر اینکه دفاع مقدس امتحانی بزرگ برای جامعه پزشکی کشور بود، اظهار کرد: پزشکان، پیراپزشکان، پرستاران و سایر نیروهای امدادی با جانفشانیها و ارائه خدمات به مجروحان جنگی در جبهههای جنگ و پشت جبههها از این امتحان الهی سرافراز بیرون آمدند.
وی تصریح کرد: ما به صورت ناگهانی و بدون هیچ آمادگی درگیر جنگ و دفاع از سرزمین خود شدیم، از سویی با انبوه مردمی مواجه شدیم که در اثر بمبارانهای شدید شهرها و روستاها مجروح شده و نیازمند رسیدگی و درمان در بیمارستانهایی خارج از مناطق جنگی بودند و از سوی دیگر مجروحانی که در خط مقدم در مقام دفاع برآمده بودند.
وزیر سابق بهداشت اظهار کرد: تمامی پزشکانی که در جبههها حاضر شدند خود داوطلب شده و حتی بعضا وسایل درمان را خود شخصا تهیه کرده بودند، اصلا به یاد ندارم که از پزشکی خواسته شده باشد در جبهه حضور یابد و بیمارستانهای صحرایی خدمت کند.
وی عنوان کرد: پزشکانی که در ابتدای جنگ در جبهه حضور یافتند بدون هیچ آموزشی مواجه با مجروحان جنگی به ویژه مجروحان شیمیایی توانستند بزرگترین خدمتها را بکنند و در واقع بزرگترین پشتیبانی را برای رزمندگان به وجود آوردند.
ملکزاده ادامه داد: جامعه پزشکی تنها با ایمان به هدفی مقدس پای در این عرصه گذاشتند و در نزدیکترین مکانها در خط مقدم بیمارستانهای صحرایی را بنیاد نهاده و تنهای مجروح را مداوا میکردند.
وی تأکید کرد: پزشکان ایرانی در دفاع مقدس خود و مقدس بودن کارشان را به اثبات رساندند مطمئنا اگر بازهم در چنین شرایطی باشیم این افراد بدون هیچ چشم داشتی همان خدمت را دوباره میکنند، این فداکاری علیرغم برخی ناملایماتی که بر علیه جامعه پزشکی میشود همچنان در آنان دیده میشود.
مسئول بهداری جبهه جنوب در ادامه به بیان خاطرهای از اولین روز حضور خود در جنگ پرداخت و اظهار کرد: هنگامی که با اولین گروه پزشکی به اهواز رفتیم، تازه از هواپیما پیاده شده بودیم که فرودگاه مورد حمله هوایی هواپیماهای دشمن قرار گرفت.
وی افزود: از ما درخواست شد که پخش شده و هریک در جایی پناه بگیریم ما هیچ تجربهای مواجهای در این رابطه نداشتیم، در کنار اتومبیلی که در آن نزدیکیها پارک شده بود پناه گرفتم، پس عادی شدن اوضاع متوجه شدم دقیقا سرم در کنار باک بنزین اتومبیل است و در واقع تنها لطف و کرم خدا بود که در آن لحظه هیچ آسیبی نه به من و نه حتی به ماشین نرسید.