کد خبر: 3453581
تاریخ انتشار : ۲۶ آبان ۱۳۹۴ - ۱۰:۳۱
قاسم پورحسن در گفت‌وگو با ایکنا:

سعادت یونانی یعنی لذت/ علوم انسانی تابع غرب نیست

گروه اندیشه: قاسم پورحسن، استاد دانشگاه علامه طباطبایی معتقد به علوم انسانی اسلامی است، او بر آن است که نمی‌توان سخن از علوم انسانی واحد به میان آورد و علوم انسانی تابعی از غرب نیست.

قاسم پورحسن، استاد دانشگاه علامه طباطبایی، در گفت‌وگو با خبرگزاری بین‌المللی قرآن (ایکنا)، در خصوص امکان علوم انسانی اسلامی، گفت: فهم درستی از علوم انسانی هنوز شکل نگرفته است و ما تصورمان از علوم انسانی، علوم انسانی غربی است و این فهم غلطی است.
پورحسن ادامه داد: ما علوم انسانی واحدی نداریم، ما 500 متفکر داریم که هر کدام اندیشه مستقلی دارند و آیا می‌توان گفت در حوزه فلسفه، کدام فیلسوف واقعا فلسفه را مطرح می‌کند؟
وی افزود: این ناشی از عدم فهم علوم انسانی است. اصلا بحث این نیست که آیا ما می‌توانیم در متون اسلامی گزاره‌ای دال بر علوم انسانی پیدا کنیم، که هست یا نیست، بحث اصلا این نیست، بحث این است که علوم انسانی علوم پایه نیست که قاعده‌ای داشته باشد.
پورحسن با بیان اینکه علوم انسانی بر اساس پرسش‌ها، نیازها و اقتضائات جوامع شکل می‌گیرد، گفت: پرسش‌های ما در خصوص زندگی، دنیا، خدا، انسان، سعادت، آخرت و مناسبات، متفاوت از سرزمین دیگر و مغرب زمین است.
وی تصریح کرد: فهم ما از زندگی انسان متفاوت است و وقتی متفاوت است، باید علوم انسانی که مطابق این پرسش‌ها می‌خواهد شکل بگیرد، به وجود بیاید.

تفکر در ذیل غرب نادرست است
پورحسن در پاسخ به این پرسش که آیا ما توانایی پرسش به شکل درست را داریم، گفت: ما هنوز فهم درست و پرسش صحیح از علوم انسانی مطلوب، نداریم. این فهم ناصحیح ناشی از این است که محقق ما فکر می‌کند باید در ذیل غرب بیاندیشد. ما می‌توانیم فهم مستقلی را شکل دهیم. بسیاری از متفکران و اندیشمندان مغرب زمین همین کار را انجام داده‌اند.
وی ادامه داد: مگر زمانی که هیدگر فهم متفاوت و مستقلی از کانت ارائه دارد، بسیاری از کانت‌شناسان مخالفت نکردند؟ پاسخ هایدگر این بود که فهم من با شما متفاوت است و به چه دلیلی باید من در ذیل شما کانت را بفهمم. مگر نیچه که تمدن غرب را کالبد شکافی می‌کند، متفاوت از دیگران نفهمیده است؟
پورحسن تصریح کرد: ابن‌سینا نیز در مقدمه منطق‌المشرقیین عنوان می‌کند که بسیاری فکر می‌کنند ما باید تابعی از سنت یونانی بفهمیم، اما ما پرسش متفاوتی داریم.
وی افزود: در سنت یونانی سعادت یعنی لذت و تن. در مغرب زمین امروز هم همین مساله از مصرف بگیر تا دیگر لذات وجود دارد، در حالی که در اندیشه دینی اصلا لذات تن را به قول فارابی، سعادت غیرحقیقی و رذیلت می‌دانیم، آن وقت شما بصیرتی در خصوص سعادت حقیقی پیدا نمی‌کنید و نمی‌توانید به هیچ وجه به فهم درستی از انسان دست پیدا بکنید.

دغدغه غرب شناخت انسان نیست
پورحسن با بیان اینکه دغدغه غرب اصلا فهم درستی از انسان نیست، گفت: دغدغه غرب آزادی انسان و مناسبات اجتماعی او است، نه ژرف اندیشی در مقابل انسان زیرا غرب نگاه متافیزیکی را مضر می‌داند. پرسش‌های ما متفاوت است و نمی‌توان گفت از این آیه قرآن این علوم انسانی بیرون می‌آید، بحث این نیست.
وی ادامه داد: بحث این است که علوم انسانی از نیازها، پرسش‌ها، اقتضائات و وضعیت هر جامعه‌ای شکل‌ می‌گیرد و اگر این گونه است قواعدی عام در علوم انسانی وجود دارد که هیچ کس منکر آن نیست.
پورحسن تصریح کرد: ما شارح غرب نیستیم ما تابع آن نیستیم، ما می‌توانیم با آنها داد و ستد کنیم و ممکن است وام هم بگیریم، چنان چه آن‌ها از ما وام گرفته‌اند، اما این انکار نمی‌کند ما تفکر مستقلی وجود بیاوریم، اگر این گونه نباشد ما باید مانند غربی‌ها زندگی کنیم و چرا باید اصلا از غرب پرسش کنیم؟
پورحسن در پاسخ به این پرسش که آیا اصلا ما غرب را درست فهم کردیم، آیا نیچه مانند ارسطو غربی است یا می‌توان گفت هگل، هایدگر غربی هستند و اساسا این تکثر چیز واحدی به نام غربی را شکل داده است، گفت: فیلسوفان ما تقسیمی از غرب و شرق داشته‌اند اما این تقسیم دیگر جغرافیایی نیست. الان می‌توانید بگویید شانگهای هم غربی است، زیرا چیز غیرغربی، آنجا نمی‌بینید. مراد ما از غرب یعنی مدرنیته، ما وضع مدرنیته را می‌فهمیم، وضع پسا‌مدرن را می‌فهمیم، اما تلقی غلط این است که ما باید تابعی از آن‌ها باشیم.
وی در پاسخ به این‌که برخی از جمله حسین نصر به گونه دیگری فهمیده‌اند، گفت: ایشان سنت‌گراست او اساسا مدرنیته را ستون خیمه غرب امروز می‌داند، شما تا مدرنیته را کنار نگذارید، بصیرتی برای شما به وجود نمی‌آید که عالم و انسان دیگری می‌تواند وجود داشته باشد.
پورحسن گفت: اول باید پرسید که از کدام علوم انسانی صحبت می‌کنیم. وقتی می‌گوییم تفکر فلسفی باید مشخص کنیم مراد کیست؟ هگل یا کانت و یا همچنان افلاطون و ارسطو است، وقتی که دارید متافیزیک می‌گویید، این‌ها که هیچ نسبتی با وضع مدرن ندارند. شاید شما مرادت‌تان دکارت و سوبژکتیویسم دکارتی باشد، خوب این همه مناقشه وجود دارد چه کارش بکنیم؟
وی در پایان گفت: من حرفم این است که معنا ندارد من ذائقه غربی در غذا یا زندگی را تبعیت کنم به همین دلیل بود که در 1980 یونسکو گفته بود که ما نباید اجازه بدهیم یک فرهنگ بر زندگی ما مسلط شود. تفکر هم همین طور است اگر ما تفکر را به معنای اندیشه آزاد بدانیم، تفکر ورزیدن به معنای تبعیت از غرب نیست.

captcha