کد خبر: 3455017
تاریخ انتشار : ۳۰ آبان ۱۳۹۴ - ۱۰:۵۰
سیدجواد میری:

تجاری‌سازی علوم انسانی، مشکل اشتغال را حل نمی‌کند/ نقد رویکردی که همه چیز را به شیء بدل می‌کند

گروه اندیشه: سیدجواد میری معتقد است که درمان درد اشتغال برای دانشجویان علوم انسانی با بحث تجاری‌سازی حل نمی‌شود، وی معتقد است که بزرگان علوم انسانی در غرب نیز چنین مفهومی را مطرح نکرده‌اند.

سال‌هاست که بسیاری از دانشجویان علوم انسانی از فقدان شغل مرتبط با رشته‌هایشان شکایت دارند و حالا تجاری‌سازی علوم انسانی به بحث داغی در وزارت علوم و فناوری ایران بدل شده است. به ظاهر، مشکل علوم انسانی در فقدان رابطه با نظام اقتصادی است، اما آیا راه‌حل تغییر در علوم انسانی و تجاری‌سازی آن است؟ سیدجواد میری، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ناقد چنین رویکردی است، وی معتقد است اقتصاد رانتی و سیاست جناحی باعث شده است تا دانشجویان علوم انسانی بی‌کار شوند و نه کاربردی نبودن علوم انسانی. میری در گفت‌وگویی با خبرگزاری بین‌المللی قرآن (ایکنا)، در این خصوص توضیحات مفصلی داده است که آن را در پی می‌خوانید.

ایکنا: اخیرا بحثی تحت عنوان تجاری‌سازی توسط برخی از کارشناسان و مسئولان دولتی مطرح شده است که گویا ایشان به دنبال برقراری نوعی ارتباط میان علوم انسانی و بازار هستند و اینکه بتوانند به سودآوری این علوم کمک کنند، شما چه تعریفی از تجاری‌سازی علوم انسانی دارید؟
ابتدا باید پرسید که بحث تجاری‌سازی علوم انسانی در چه فضایی مطرح می‌شود و اگر بخواهیم به عنوان جامعه‌شناس این مساله را مفهوم‌سازی کنیم، بستر مفهوم‌سازی ما باید چگونه باشد و چارچوب نظری پرداخت به موضوع چگونه باید باشد؟
به نظر می‌رسد مباحثی که امروز در جامعه ما مطرح می‌شود، از چارچوب نظری مستقل و منسجمی برخوردار نیست، به همین خاطر قبل از ورود به این بحث که تجاری‌سازی علوم انسانی یک بحث ایجابی یا سلبی است و یا اینکه اساسا باید به دنبال تجاری‌سازی علوم انسانی باشیم یا نه، باید به این بحث پرداخت که چارچوب نظری این بحث چیست؟
طرح بحث به این صورت که کسانی که در مقابل تجاری‌سازی علوم انسانی هستند، مقابل توسعه ایستاده‌اند و اینکه اگر علوم انسانی را تجاری‌سازی نکنیم، اشتغال دانشجویان و فارغ‌التحصیلان علوم انسانی با مشکل مواجه خواهد شد، طرح و دفاعی نامنسجم از این مساله است.
بحث اصلی این است که ما باید برای فهم این موضوع  به این مساله بپردازیم که خرد جامعه‌شناختی چگونه خردی است و چند نوع الگوی خرد جامعه‌شناختی داریم. من سه الگوی غالب برای خرد جامعه‌شناختی معرفی می‌کنم و سپس به تجاری‌سازی علوم انسانی می‌پردازم.
یکی از الگوی‌های غالب خرد جامعه‌شناختی الگوی scientist یا علمی است و جامعه‌شناس به معنای اخص کلمه مانند عالم علوم طبیعی عمل کرده و سعی می‌کند، الگوهای علوم تجربی را در چارچوب کار خود رعایت کند. یک scientist یا عالم اجتماعی مانند یک عالم فیزیک و ستاره‌شناس، به دنبال کشف قوانین جامعه به عنوان حقیقت است.
الگوی دیگری وجود دارد که در آن خرد جامعه‌شناختی مبتنی بر الگوی انقلابی است. در این معنا انقلاب نه تنها به معنای سیاسی کلمه، بلکه به معنای علمی نیز هست. در این الگو جامعه‌شناس کسی است که قوانین جامعه و تاریخ را می‌شناسد، ولی تنها کارش شناخت و تبیین حقایق نیست، بلکه به دنبال دگرگونی و تغییر شرایط است. برای مثال وی نظام سرمایه‌داری را می‌شناسد و به دنبال تغییر آن است یا اگر در حوزه آموزش عالی و آموزش پرورش بدفهمی و کژکارکردیی وجود دارد و به صورت ناعادلانه دانش توزیع می‌شود، جامعه‌شناس با این الگو سعی می‌کند پس از شناخت آن، به عنوان یک کنشگر اجتماعی وارد شده و آن را تغییر دهد.
در الگوی سوم، هم و غم جامعه‌شناسان حرفه خودشان است و نگاه حرفه‌ای دارند، یعنی جامعه‌شناس، کسی است که دنبال کشف قوانین نیست و به دنبال این هم نیست که اگر حقیقت را شناخت دگرگونی در سطح جامعه به وجود بیاورد و تغییر و تحولات بنیادین در حوزه جامعه و معرفت به وجود بیاورد و در این الگو جامعه‌شناس به کارمندی که کارفرمایش دولت، شرکت‌های خصوصی، پژوهشگاه و یا شرکت‌های چند ملیتی است، تقلیل پیدا می‌کند و کاری ندارد، تحقیقات‌اش به چه دردی می‌خورد و آیا ربطی با قوانین جامعه و تاریخ دارد یا نه، وی کاری را که به او محول شده است، به عنوان یک کارمند پیش می‌برد.
کسی که صحبت از تجاری‌شدن علوم انسانی می‌کند به دنبال الگوی سوم است. واقعیت بحثش این است که علوم انسانی کاربردی شود و به درد جامعه و ساحت‌های مختلف اجتماعی بخورد و یا بحث فراتر از این است و مراد این است که جامعه‌شناس نباید وارد حوزه نقد به عنوان محور اصلی خرد اجتماعی شود.

ایکنا: آیا این بحث تنها مختص علوم اجتماعی است و دیگر دانش‌ها فاقد نقد هستند؟
ما وقتی صحبت از خرد جامعه‌شناختی می‌کنیم، یک سوالی را باید اینجا مطرح کنیم و آن اینکه امروزه در ایران خیلی از این صحبت می‌شود که علوم انسانی باید این یا آن کار را بکند. برخی بر آن هستند که رشته‌ای مثل ادبیات یا اقتصاد، مولد تفکر نیست و وقتی سخن از خرد جامعه‌شناختی می‌شود، مختص جامعه‌شناسی است، اما خرد جامعه‌شناختی با نگاهی که سی رایت میلز دارد مبتنی بر سه مولفه است، که اگر رشته‌ای این سه را داشته باشد، واجد خرد جامعه‌شناختی خواهد بود. 
یکی از مولفه اصلی جامعه‌شناسی این است که باید بتواند دغدغه‌های حوزه‌های خصوصی و عمومی را به هم پیوند دهد و دل نگرانی و دغدغه‌های فردی را به حوزه عمومی ربط دهد و به این نتیجه برسد که مشکلات حوزه انسانی مشکلاتی نیستند که از هم جدا باشند. از این رو مولفه دوم اعتقاد به یک interdependency یا پیوند بین حوزه‌های اجتماعی است. برای مثال طلاق یا بیکاری ممکن است مشکلی شخصی باشد، از این رو دو فرد ممکن است به خاطر سلایق فردی طلاق بگیرند و یا فردی به دلیل مشکلات فردی نتواند کاری برای خود پیدا کند اما از سویی دیگر وقتی ما در سال یک میلیون طلاق داریم و یا دو میلیون بیکار وجود دارد، این دو دیگر مشکلاتی فردی نخواهند بود.
از سویی دیگر جامعه‌شناس به این نتیجه می‌رسد که اجتماع موجودی تاریخ‌مند است و اگر شما مشکلی در جامعه دارید، آن همین الان روی نداده است، برای مثال اعتراض به برنامه تلویزیونی «فیتیله» که اخیرا در جامعه ایران اتفاق افتاد و واکشن‌های احساسی در اعتراض و دفاع از آن را برانگیخت، از این دست است.
این جریان یک تاریخچه‌ای دارد و یک سری گفتمان‌ها چه بخواهیم و چه نخواهیم شکل گرفته است. معمولا کسانی که در ایران به این نکته می‌پردازند که ما در ایران چیزی به نام ترک نداریم و این‌ها آذری هستند و آذری یکی از شاخه‌های زبان‌های اوستایی بوده است و این زبانی که این‌ها صحبت می‌کنند ترکی نیست، بلکه زبان اوستایی آذری است. حدود بیست سال است که مطرح می‌شود، این‌ها ترک زبان هستند و نژادشان آذری است، اما بحث این است که این‌ها چه ترک باشند چه آذری و چه آذری و آذری‌زبان، آن نگاه و چارچوب و پارادایم پوزیتیویستی که خود را سوبژه می‌داند و موضوع خود را ابژه می‌داند، از بین رفته است و باید دید این‌ها خود را چه می‌دانند و تعریف می‌کنند، وقتی یک ترک از ایران به ترکیه یا اویغورستان چین می‌رود  و می‌بیند که به راحتی می‌تواند با ایشان صحبت کند، دیگر نمی‌توان ترک بودن او را کتمان کرد. این جریان یک بستر تاریخی داشت که از آن غفلت شد.
وقتی ذهنیت خود را را با واقعیات منطبق کنیم و بدانیم که موضوعات در یک بستر تاریخی شکل می‌گیرد و تاریخمندند، می‌توانیم بگوییم شما به عنوان یک اندیشمند، خرد جامعه شناختی دارید. این مساله انحصاری به رشته جامعه‌شناسی ندارد و ممکن است شما شاعر باشید، اما خرد جامعه شناختی داشته باشید. هر کسی با داشتن این سه عنصر یعنی اعتقاد به پیوند میان حوزه خصوصی و عمومی، در هم تنیدگی مسائل اجتماعی و تاریخ‌مندی عناصر رویداد‌های انسانی، بینش جامعه‌شناختی خواهد داشت. 
صحبت از علوم انسانی در ایران دچار یک اشکال اساسی است و تلقی این است که رشته ادبیات و هنر نمی‌تواند درباره جامعه نظر داشته باشد، در حالی که این رشته نیز با داشتن خرد جامعه‌شناختی می‌تواند از منظر خود به مسائل اجتماعی نگاه کند. نکته دیگر این است که ما وقتی صحبت از کاربردی‌کردن و تجاری‌سازی علوم انسانی می‌کنیم، کسانی که وارد این مساله می‌شوند، بعضا از منظر علوم فنی یا رشته‌های ادبی وارد شده‌اند و بینش جامعه‌شناختی ندارند. کل وزارت علوم از زمان تاسیس تحت تاثیر بینش تکنیکی بوده و یک خرد جامعه‌شناختی وجود نداشته است که بتواند ساحت‌های مختلف را در یک کل واحد ببیند و این باعث شده بحث‌های نادرستی مطرح شود.
یکی از معضلات انسان امروز این است که کل حیات انسانی به سمت مصرف‌گرایی و تجاری شدن رفته و حتی اعضا بدن انسان‌ها خرید و فروش می‌شود. در این فضا تجاری‌شدن علوم انسانی بر مشکلات موجود می‌افزاید، از منظری فرومی، تجاری‌شدن علوم انسانی به عنوان نرم لحاظ می‌شود در حالی که نوعی آسیب است.

ایکنا: یعنی شما طرح بحث تجاری‌سازی علوم انسانی را در راستای سرمایه‌داری ارزیابی می‌کنید؟
نظام سرمایه‌داری تحت تاثیر نگاه نکروفیلیک است و نمی‌تواند معنای امور را به صورت ارگانیک و زنده دریابد، از این رو باید همه چیز را به شی تبدیل کند تا بتواند با آن نسبت برقرار کند، نمونه این نگاه باغ‌هایی است که در حدود 50 سال قبل در تهران وجود داشت، اما با سیطره نگاه نکرو فیلیک این باغ‌ها تبدیل به ساختمان شد.
اگر نگاهی به اطرف بیاندازیم این نگاه را می‌بینیم، به زبان علامه جعفری به جای اینکه چیزها به سمت کس‌ها بروند، کس‌ها به سمت چیزها می‌روند و روابط ما به سمت شی بودن می‌رود و این از مشخصات اصلی سرمایه‌داری است. ما عملا در این 40 سال نتوانسته‌ایم بدیلی برای سرمایه‌داری ارائه دهیم. ما به جا اینکه علوم انسانی خود را تجاری کنیم، باید بتوانیم جامعه خود را به سمت فضایی ببریم که نقد وجود داشته باشد.

ایکنا: دغدغه‌ای که طراحان تجاری‌سازی علوم انسانی بر اساس آن مساله را مطرح کرده‌اند، بحث کار دانشجویان و فارغ التحصیلان علوم انسانی است، وقتی ما می‌گوییم تجاری سازی علوم انسانی مفید است، به خاطر اشتغال دانشجویان علوم انسانی است، با نقد تجاری‌سازی علوم انسانی آیا دغدغه اصلی نادیده گرفته نمی‌شود؟
مشکل اقتصاد و اشتغال در علوم انسانی به این دلیل نیست که این علوم کاربردی نیستند بلکه به این دلیل است که اقتصاد و فضای کسب و کار ما رانتی و سیاست ما جناحی است و این حوزه‌ها سنتی اداره می‌شود. شما اگر بازار کار پویا داشته باشید و اقتصادتان بر اساس اصول سرمایه‌داری امروز که تغییرات بسیاری کرده است، اداره شود، از حالت رانتی در می‌آیید و کسانی که علوم انسانی خوانده‌اند، می‌توانند در حوزه‌های اقتصادی فعال شود. همان‌طور که در یک کارخانه و شرکت به روانشناسی و مددکاری اجتماعی داریم، نیازمند جامعه شناس، اقتصاددان و ... نیز هستیم.
کاربردی کردن علوم انسانی به این معناست که این علوم بتوانند در ساخت سیاسی اجتماعی فعالیتی داشته باشند، برای مثال ارتش آمریکا قبل از ورود به افغانسان از انسان‌شناس‌ها استفاده‌های مختلفی کرد. مدل‌های گفتگوی بین مدیران عامل شرکت اقتصادی نمی‌توانست الگوی گفت‌وگو با روسای قبیله‌ای پشتون در افغانستان باشد، از این رو آنتروپولوژیست وارد شدند و در این زمینه فعالیت‌هایی انجام دادند.
شما اگر می‌خواهید علوم انسانی را کاربردی کنید، اقتصاد رانتی را تغییر دهید و بگویید برای مثال چرا پنیر کاله که می‌توانست در اوراسیا به عنوان برند مطرح شود، نتوانست بازارهای عراق و سوریه را  به دست بیاورد. دلیل این مساله را باید در این دانست که این شرکت با یک نگاه جامعه‌شناسانه و مردم‌شناسانه‌محور جلو نرفت و فکر می‌کردند که تولید کالا برای فروش کافی است. باید بستر فروش را شناخت که در این‌جا باید جامعه‌شناسی وارد شود و ذائقه مردم را بیابد. چون حوزه صنعت ما خود را از علوم انسانی بی‌نیاز می‌داند، علوم انسانی نمی‌تواند در این حوزه جایی داشته باشند، به جای تغییر این مناسبات نادرست گفته می‌شود که باید علوم انسانی تجاری شود.

ایکنا: به نظر شما ریشه باور به تجاری‌سازی علوم انسانی کجاست؟
خرد جامعه شناختی 7 اقلیم دارد که یکی از اقلیم‍‌هایش پژوهش‌های اجتماعی است که می‌تواند ملموس و کاربردی شود، اقلیم‌های دیگری چون نظریه اجتماعی، فلسفه اجتماع، متاتئوری و منطقة‌الفراغ وجود دارد اما درشرایط کنونی و در ایران تنها پژوهش‌های اجتماعی مطرح می‌شود و این یک بعدی کردن از عوارض تفکر مدرنیستی است که ساحات را به یک ساخت تقلیل می‌دهد.
فرض کنید، هر چند فرض بعیدی است اما در مورد تفسیر قرآن مطرح شود که فهم قرآن را تجاری کنیم، این بحث را چه کسی مطرح کرده است، زمخشری، علامه طباطبایی یا طالقانی، فحول این زمینه در این مساله ورودی نیافته‌اند، تجاری شدن علوم انسانی نیز توسط بزرگان علوم انسانی و افرادی مانند گیدنز، کانت، هگل، هایدگر، مک لنن والشتاین یا بوردیو مطرح نشده است و ریشه این مساله را باید در رادیکال‌ترین بخش جریان پوزیتویست دانست.
زمانی صحبت از روانکاوی شد که نظریه‌پردازان افراطی پوزیتویست صحبت از روانشناسی کاربردی به میان آوردند. این نحله بسیار بسیار افراطی بعد از فروپاشی پوزیتیویسم منطقی کمرنگ شد. اما در ایران اندیشمند و فحول این گفتمان چه کسانی هستند.
از سویی دیگر در شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای تحول علوم انسانی یا علوم انسانی اسلامی بحث اصلی این است که مباحث در این علوم اسلامی نیست و ما به دنبال تغییر سر فصل‌ها در راستای اسلامی کردن علوم انسانی هستیم و صحبت از اسلامی‌شدن علم وجود دارد که به یک باره بحث تجاری‌سازی علوم انسانی مطرح می‌شود، این دو چه نسبتی با هم دارند؟
ایکنا: اگر بخواهیم در این خصوص عمیق‌تر شویم، شما اسلامی‌سازی علوم انسانی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
اسلامی‌سازی علوم انسانی انحراف از مسیر درست است. این افراد فکر می‌کنند اگر صفت اسلامی را به اصطلاحات جامعه‌شناسان بیافزایند و برای مثال به عدم آرامش وجودی که گیدنز مطرح کرده است صفت اسلامی اضافه کنند، علوم انسانی اسلامی خواهد شد. فاروغی، سیدحسین نصر و ضیا‌‎الدین سردار این مباحث را مطرح کرده‌اند اما تعریف و روشی واحد به وجود نیامده و این بحث هنوز انتزاعی است.
با توجه به اینکه بستر تاریخی و فرهنگی متفاوتی با کشورهای دیگر از جمله آلمان و فرانسه داریم و تجدد برای ما باید در مسیر دیگر اتفاق بیافتد، نسبت ما با علوم انسانی جدید و سنت باید استخراج مفاهیم از سنت باشد به گونه‌ای که بتوانیم مشکلات خود را حل کنیم.
پروژه‌ای باعنوان بازگشت به خویشتن که در ایران و جهان اسلام مطرح شد، به دو گونه می‌تواند فهمیده شود. یک نحو پس از رشیدرضا است که آن را بازگشت به سلف صالح دانسته‌اند که به وهابیت و این مسائل اخیر انجامید و عده‌ای دیگر آن را بازیافتن و دوباره یافتن خویشتن دانسته‌اند. پس از رویارویی با تجدد، تغییراتی در تمدن اسلامی رخ داد که این تحولات در زیست انسان اسلامی تغییراتی ایجاد کرد و زیست بوم ما و نحوه ارتباط ما با جهان و دیگری را تغییر دارد و تلاطماتی ایجاد کرد که خود یا خویشتن خود باید نسبت به این تجدد و سنت‌های خود، بازیافته شود که بازگشت، بازگشت به گذشته وسلفی گری نیست بلکه بازگشت به موقع خویشتن در بستری نوین است.
ایکنا: این «سازی‌ها»یی که هست، را چگونه ارزیابی می‌کنید، به نظر می‌رسد برخی در فکر تغییر تمدن، علم، علوم انسانی و ... هستند.
اگر این گفتمان‌ها در مقام نظر بود و نظریه‎پردازانی این نظریه‌ها را مطر ح می‌کردند اشکالی نداشت، بحث می‌شد و گفتمانی مطرح شده بود و جامعه هم مدیریت منسجمی داشت و قالب‌های سرمایه‌داری و مدرن امور را اداره می‌کرد و در طول زمان و دراز مدت، با انباشت این نظریه‌ها، ممکن بود آرام آرام تصویری برای تغییر به دست آید، اما وقتی این نظریه‌ها در مدیریت کلان جامعه قرار می‌گیرد و سعی می‌کند تغییر و تحولات جامعه را بازسازی می‌کند، خطرناک می‌شود. مثلا وقتی ازتمدن‌سازی اسلامی در ساحت نظر صحبت می‌شود، مشکلی پیش نمی‌آید اما وقتی می‌خواهیم دراین راستا وزارت علوم و کل نظام آموزش را کن فیکون کنیم، مشکل ایجاد می شود.
ایکنا: شما فکر می‌کنید در خصوص علوم انسانی چه کاری باید انجام داد؟
باید به جای این کار از پژوهش‌گران حمایت کرد تا تحقیقات خود را به صورت بین‌المللی انجام دهند، باید زمینه آموزش زبان را فراهم کرد که اساتید و دانشجویان ما زبان‌های بیشتری یاد بگیرند. من استادی داشتم در دانشگاه یوتوبری سوئد به نام گودمار آنل که ده زبان زنده و ده زبان کلسیک دنیا را می‌دانست، این فرد در عین حال که یک نفر بود، بیست نفر بود. نظام آکادمیک سوئد چنین انسانی را پرورش داده بود و او تنها یک فرد از این دست نبود، نظام آموزش آن کشور وقتی محققی را بیرون می‌داد، در پروسه 12 ساله، آن فرد حداقل 7، 8 زبان می دانست. جمیعت سوئد در حدود 8 ملیون نفر است اما آن‌ها در واقع 50 میلیون نفرند. شما به جای تجاری‌سازی علوم انسانی بیایید یک فرایندی در دانشگاه درست کنید که استاد دانشگاه این نیاز را در خود بداند که 5 زبان یاد بگیرد، مطالعات بین‌المللی داشته باشد، با بزرگان علوم انسانی در جهان مرواده کند آن وقت است که دیگر این طور، از حرف‌های بزرگ اما توخالی نمی‌زند.

captcha