به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا)، همایش کیش مهر، عصر دیروز 3 آذر در دانشگاه تهران به همت انجمن اسلامی دانشگاه تهران برگزار شد. در این نشست، حجتالاسلام و المسلمین مرتضی واعظی و محسن آرمین به بیان نظرات خود پرداختند.
حجتالاسلام و المسلمین مرتضی واعظی در با بیان اینکه راجع به علامه سخن گفتن دشوار است، گفت: ایشان شخصیتی با گستردگی و عمق بسیار بوده است، فردی که هم با جریان سنتی و هم با جریان روشنفکری نسبتهای عمیقی داشت، از سویی با نصر و هانری کربن نشست و برخواست داشت و از سویی دیگر اشعار عرفانی را مرور میکرد. با یک دست معارف عرفانی و با دست دیگر بحث مباحث فلسفی را مینوشت و از جهتی دیگر کتاب المیزان را ارائه کرد و از سویی دیگر به پرورش شاگردانی چون شهید مطهری و آیتالله جوادی اقدام میکرد.
واعظی ادامه داد: علامهطباطبایی نه تنها عمق و گستردگی فراوانی داشت. گاهی در قم جلساتی داشتهاند که تا مدتها شاگردان دیگر از این جلسات آگاهی نداشتند و گاهی عدهای با ایشان جلساتی عرفانی داشتند و شما میبینید که تفسیر جمال آفتاب گوشهای از این جلسات است.
فرزند آیتالله جوادیآملی ادامه داد: بحث من نوآوریهای فلسفی علامه و مساله آزادی است. ما معلم و مدرس زیاد داریم اما کسی که مولفههای نوآوری داشته باشد بسیار نادر است. علامه در بخشهای مختلف فقه، فلسفه، کلام چیره دست بود و هر کرسی که مینشست، شاگردانی داشت.
وی با بیان اینکه شاخصه وجود علامه در بحث نوآوری متفکر و آزاد اندیش بودن است، گفت: اگر کسی متفکر باشد لزوما نوآور نخواهد بود، وی میتواند تعلیقهها و نظراتی داشته باشد، اما نوآور کسی است که ضمن بلوغ علمی در چند علم بتواند علوم را در کنار هم ببیند و از علمی به علوم دیگر راه باز کند و مطلب جدیدی استخراج کند.
وی افزود: بسط و گسترش وجود و متفکر آزاداندیش بودن مسیر را برای نواندیش بودن علامه باز کرد و او سخنان فراوانی را به حوزه حکمت در میان آورد. ایشان موجزنویس بودند و این قلم قلم استواری بود. چون بحث آزادی بحث دامنهداری است من از بخش نوآوری نقبی به بحث آزادی میزنم.
علامه از جایگاه فلسفه به آزادی نمیپردازد
وی با بیان این که باید به جایگاه و موضوعات فلسفه محض آگاهی داشت، گفت: فلسفه دانشی است که موضوع خاصی دارد و از احکام هستی سخن میگوید، آیا وجود اصیل است یا نه، مساوق وحدت و فعلیت است؟ خارجیت است؟ این مسائل در فلسفه محض بررسی میشود. فیلسوف حداکثر جنبههای الهیاتی را در الهیات بالمعنی الاعم و الاخص در نظر مینگرد. راجع به اوصاف واجب افعال الهی، نسبت با عالم و ... به این مسائل ربط دارد.
وی تصریح کرد: این که ما از فلسفه انتظار داشته باشیم که در مسائل اجتماعی ورود کند، شاید انتظار درستی نباشد و ما باید جایگاه فلسفه را بدانیم. علامه وقتی به آزادی مینگرد از جایگاه فلسفه به آن نمیپردازد، فلسفه به دنبال احکام وجود است. البته فلسفه همان شمشی است که آیتالله جوادی مطرح میکند و آن زیربنای مباحث در حوزه اقتصاد، سیاست و حکومت و ... است و این باید در نظر گرفته شود. هر نوع تفکری فلسفی نیست و فیلسوف محض راجع به آزادی نباید لزوما بپردازد.
آزادی انسان امری تکوینی است
وی افزود: مرحوم علامه پس از حوزه جهانبینی و فلسفه وارد حوزه انسانشناسی شد و انسان را به عنوان مقوله برتر مورد بررسی قرار داده و با کاویدن حقیقت اصلی انسان منشا آزادی را در اراده و اختیاری او میداند که ریشه تکوینی دارد و یک ارزش نیست و با حقیقت انسان گره خورده است. ایشان هم در المیزان و هم در کتاب فرازهایی از اسلام نظرات خود را در خصوص آزادی بیان کرده است. ایشان میفرمایند آنچه امروزه به عنوان آزادی بر سر زبانها افتاده است، به این معنا نیست که قبلا بحث آزادی مطرح نبوده است، بلکه آزادی چون از اراده نشات میگیرد. این انسان با ارادهاش اموری را میخواهد اگر انسان اراده نداشت، فقط یک چیز را اراده میکرد اما موجود مختار میتواند از بین چند امری یکی را انتخاب کند.
واعظی تصریح کرد: از اینرو انسان آزاد است و این آزادی به اراده و قدرت انتخاب انسان باز میگردد. آیه «الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُوْلَئِکَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ: به سخن گوش فرامىدهند و بهترین آن را پیروى مىکنند اینانند که خدایشان راه نموده و اینانند همان خردمندان». (زمر، 18) این مساله را نشان میدهد.
وی افزود: هویت اختیاری ویژه انسان است و یکی از امتیازات وی و تا حدی سرآمد امتیازات انسان است. اگر انسان هویت اختیاری دارد، نمیتواند آزاد نباشد. اگر به انسان بگویند مختاری ولی بگویند نمیتوانی انتخاب کنی و آزاد نیستی، این تناقض است. اگر انسان آزاد نباشد هویتش را که مبتنی بر آزادی اراده است از دست میدهد. آزادی همزاد انسان است و هویت انسان به همین مساله است.
فرزند آیتالله جوادیآملی ادامه داد: در واقع این اصل اول علامه در خصوص آزادی است و نتیجه آن این است که آزادی ارزشی اعتباری نیست، انسان بدون آزادی انسان نیست، زیرا اگر آزاد نباشد انسانیتاش از بین خواهد رفت. اصل اول مبتنی بر انسانشناسی انسان و جایگاه تکوینی اراده برای انسان است و در حد ارزشی اجتماعی نیست.
وی با بیان اینکه درمقایسه علامه با دیگران و مثلا با هابز باید دقت کنیم زیرا این مقایسه به جای راهنمای ممکن است رهزن باشد، گفت: اصل دوم انسان محدود سازی انسان توسط خود اوست، مرحوم علامه میگوید انسان چون مختار است و اراده دارد و اقتضای آن آزادی است گاهی اوقات چون انسان مدتی است با منابع دیگران در مزاحمت با رادههای دیگر پیش میآمد چارهای نیست که با تدبیر آزادی خود را محدود کند، چون اگر بخواهند همه آزادی خود را اعمال کنند انتفاع محدود میشود و خود انسان آزادی خود را محدود میکند تا به منفعت و امکانات بیشتر کمال افراد برسد و این اصل دوم است.
واعظی تصریح کرد: اصل سوم مهم است و باید نظر خاص علامه را در این اصل دید. مرحوم علامه می فرماید مشکل ما با جهان غرب تعریف آزادی نیست، مشکل انسانشناسی است، مشکل با تعریفی است که از انسان وجود دارد که محصولش را در اومانیسم میبینیم و آنچه متاسفانه آنچه که در فضای غرب در مقابل شرق میبینیم که انسان حداقلی در حد یک حیوان است که ویژگیهایی دارد و انسان همان انسان طبیعی است که در این جهان زندگی میکند و به خاک سپرده میشود.
فرزند آیتالله جوادیآملی افزود: اومانیسم بزرگترین بت دوران معاصر است، حمله به غرب به خاطر آزادی نیست و به خاطر پائین آوردن شان انسان است و اینکه چرا تنها برای انسان ریشه دیده شده و شاخههای ملکوتی دیده نشده است.
وی افزود: انسان اومانیستی طبیعی است و بحث معاد دلبستگیهایی است که بعضی دارند و بعضی ندارند، از منظر غرب اعتقاد و عدم اعتقاد به توحید و معاد یکی است. از نظر اومانیسم انسان امروز میتواند باور دینی داشته باشد و فردا آن را از دست بدهد.
وی با بیان اینکه انسان اومانیستی آزادی را به صورت خاصی معنا میکند، گفت: غرب معتقد است که همه چیز باید برای انسان باشد و این انسان همان خداست. این انسانی که خدای انسان است و هر چه به ذهنش بیاید باید در ید قدرت او باشد.
واعظی افزود: چالش مرحوم علامه در خصوص اومانیسم است و او در معنای آزادی مشکلی ندارد. آزادی یعنی نبود مانع برای مقتضیات اما این مقتضیات و در واقع غایت انسان چیست؟ انسان برای چه آفریده شده است، علامه به دنبال حل این سوال است. در نزد علامه انسان آمده تا عقل و قلبش آزاد شود و نه امیالاش، مراد از آزادی حکمی آزادی عقلی است یعنی آزادی عقل از بند تمایلات و هواهای نفسانی به نظر علامه انسانی آزاد است که از دامگه حس و خیال و وحی نجات یابد و انسانی که اندیشهاش در حصر خیال است که نمیتواند آزاد باشد.
سنت تاریخی تفسیر المیزان
در ادامه این برنامه محسن آرمین نویسنده کتاب «جریانهای تفسیری معاصر و مساله آزادی» به بیان زمینه و سنت تاریخی تفسیر المیزان و گرایشهای اجتماعی آن پرداخت. وی در آغاز سخنانش گفت: من در خصوص سابقه جریان تفسیری تفسیر المیزان و جایگاه این اثر در دوره معاصر نکاتی بیان میکنم. قرآن به عقیده مسلمانان وحی الهی است، اما تفسیر قرآن فهم بشری بوده و آن را به فهم مراد خداوند به قدر طاقت بشری تعریف کردهاند.
وی ادامه داد: همانطور که مولا علی(ع) میگوید، انسان باید کتاب خدا را به سخن در آورده و پاسخ دغدغههایش را از آن بگیرد. جریان تفسیر بر اساس همین مقدمه در تاریخ معاصر ما دستخوش تغییراتی عظیم شد که باید آن را در تغییرات جوامع اسلامی و در مواجهه با غرب جستجو کنیم.
آرمین با بیان اینکه مواجهه با غرب در ابتدا از در سازگاری و پیوند بود، گفت: در اوایل نگاه به مدنیت غرب منفی نبود در همین دوره شاهد ظهور چهرههایی مانند سید جمال بودیم، اما پیش از آن باید به شیخ طحطاوی اشاره کرد که معتقد بود باید از تحول غرب استفاده کنیم، زیرا غرب به چیزهایی دست یافته است که برای ما مفید است و ما با استفاده از آن میتوانیم مشکلات خود را جبران کنیم.
وی ادامه داد: این مرحله سپری شده و نگاه مثبت به غرب کمفروغ میگردد و آنهم به خاطر نشان داده چهره غیرانسانی استعمار است. محمدعلی پاشا در مصر شکست میخورد و چند وزارتخانه این کشور توسط فرانسه و انگلیس اداره میشود. در ایران نیز اصلاحاتی که با عباسمیرزا آغاز شده است با شکست مواجه میشود.
نویسنده کتاب «جریانهای تفسیری معاصر و مساله آزادی» تصریح کرد: حرکت اصلاحی در سطح اندیشه با این اصل شکل گرفت که باید تحولی در اندیشهمان ایجاد کنیم و نگاه به غرب اصلاح شده و وجه سیاسی غرب از وجه فرهنگی آن باید تفکیک شود. جریان اصلاح اندیشه تفسیری در ذیل این جریان اصلاح دینی شکل میگیرد پرچمدار آن نیز شیخ محمد عبده صاحب تفسیر معروف المنار است که بعد شاگردش رشید رضا آن را ادامه داد.
عبده و شاهراه تفسیر هدایتی
آرمین افزود: عبده پایهگذار سنت جدیدی در تفسیر میشود و مطرح میکند که مفسران ما به بیراهه رفتهاند و روششناسی نادرستی داشتهاند و در ارتباط با قرآن به سراغ جنبه هدایتی آن نبودهاند و عبده پایهگذار تفسیر هدایتی از قرآن شد. پیش از عبده مفسران به جزییاتی مانند تعداد یاران اصحاب کهف و ... میپرداختند که رنگ و بوی فضلفروشی داشت.
وی ادامه داد: مکتب عبده سرآغاز تحول عظیم در سنت تفسیری میشود و همه تفاسیر بعد از عبده و تمام جریان تفسیری بعد او تحت تاثیر راهی است که او پایه گذاری کرده است و شاگردان عبده راههای متفاوتی را در شاهراهی که او ایجاد کرده است، میپیمایند که شاهراه تفسیر هدایتی است و تفاسیر عقلی، اجتهادی و اجتماعی آغاز میشود.
نویسنده کتاب «جریانهای تفسیری معاصر و مساله آزادی» با بیان اینکه پیش از عبده تفسیر اجتماعی وجود نداشته است، گفت: تفسیر عقلی نیز پیش از عبده اختصاص به طرح بحثهای کلامی داشت. تفسیرالمیزان از این منظر اجتهادی، عقلی و اجتماعی است و در راهی قدم میگذارد که عبده آن را تاسیس کرده بود. البته علامه در بسیاری زمینهها با عبده مخالف است، اما فارغ از این نقدها علامه به پرسشهایی که عبده در المنار مطرح کرده است، پاسخهای متفاوتی داده است.
عناصر گفتمانی تفسیر المیزان
آرمین تصریح کرد: تحولات تاریخی اجتماعی و سیاسی به این دوره محدود نشد و ما در قرن بیست شاهد عظیمترین تحولات در همه تاریخ بشری هستیم، میزان جنگها، اختراعات، نظریههای علمی و فلسفی در این قرن بیش از همه قرنهاست و این نیز در جریان اندیشه، اندیشه دینی و تفسیر تاثیرگذار بوده است.
وی ادامه داد: طبیعی بود که تحولات در فکر و اندیشه و اندیشه دینی تاثیرگذار بود، در این دوره استعمار چهره خشن و زشت خود را نشان میدهد و دیگر نگاه طحطاوی قابل استفاده نبود. در قرن بیست دو انگاره امکان استفاده از غرب و نیز ادعای غرب دال بر رفتار انسانیاش از بین رفته است و این دو تاثیر در اندیشه اسلامی به وجود آورد، اول نفرت از غرب و نقد آن و دوم نوعی اعتماد به نفس در اندیشه دینی بود. این دو از عناصر سازنده گفتمان و پارادایمی بود که تفسیر المیزان در ذیل آن تعریف میشود.
آرمین با بیان اینکه ما در پرتوی از قرآن طالقانی و المیزان، این دو عنصر را میبینیم، گفت: طالقانی معتقد بود که دنیا خود باخته اختراع و صنعت و دنیای ورشکسته شده است و مسلمان به اهمیت قرآن در حیات خود توجه ندارد و اگر هدایت رخت بربندد، هر چه قوای طبیعی بیشتر به تسخیر انسان در آید، سفوط بشر نزدیکتر خواهد شد.
تغییر نسبت حدیث با تفسیر قرآن
وی ادامه داد: با این تحول در اندیشه تفسیری رجوع به قرآن به عنوان شعار برجسته از زمان عبده مطرح شد. این رجوع به قرآن تبعاتی داشت. نسبت قرآن با حدیث قبل از آن متفاوت بود و حدیث در فهم قرآن نقش بسیار مهمی داشت اما پس از آن این نسبت بلعکس شد.
نویسنده کتاب «جریانهای تفسیری معاصر و مساله آزادی» افزود: بعد از عبده جریان «قرآنیون» به وجود آمد، توفیق صدقی در مصر مقالهای با عنوان «الاسلام هو القرآن» نوشت که خیلی صدا به پا کرد و در آنجا مطرح کرد که ما نیاز به روایت نداریم. این جریان اعتقاد داشت به خاطر جعلهایی که در روایت راه یافته است باید احادیث را کنار گذاشت.
آرمین افزود: علامه به نوعی یک قرآنی معتدل است، وی معتقد است که میتوان قرآن را با استفاده از خودش فهمید و این کار منوط به احادیث نیست، هرچند ایشان به کلی احادیث را کنار نگذاشتند.
تاثیرات اجتماعی المیزان
نویسنده «جریانهای تفسیری معاصر و مساله آزادی» با بیان اینکه هرچند مرحوم طالقانی و علامه تفاوتهایی داشتند، این تفاوتها جنبه ذاتی نداشت، گفت: این تصور که تفسیر پرتوی از قرآن انقلابی است،غلط است و تحت تاثیر چهره مبارزاتی و انقلابی مرحوم طالقانی ایجاد شده است. تفسیر پرتوی از قرآن سیاسی و انقلابی نبود و عناصر مشترک زیادی با تفسیر المیزان دارد. هر چند شخصیت این دو بزرگوار متفاوت است، فضای کلی دو تفسیر مشترک است.
وی ادامه داد: علامه در تفسیر یکی از آیات سوره نسا و در خصوص سلام کردن میگوید یکی از اشکال تهیت کرنش ضعیف در مقابل قوی است که ناشی از استبداد است و آنجا علامه استبداد را با شرکت پیوند میزند و گرایش اجتماعی علامه اینجا مشخص میشود که از بحثی در خصوص سلام به بحث اسبتداد و شرکت میپردازد.
آرمین افزود: علامه پس از فارابی در زمینه سیاست راه فلسفه را باز کرد، وی در خصوص رفتار اجتماعی اصولی داشت که یکی از اصولش نظریه استخدام بود به این معنی که انسانها دیگران را برای رسیدن به منافع خود استخدام میکنند که اینجا میتوان علامه را با هابز مقایسه کرد. این نظر با مخالفت بزرگترین مفسرشان شهید مطهری روبرو شد.
وی تصریح کرد: بزرگترین تاثیر اجتماعی علامه را در شاگردانش میتوان دید. اندیشمندان به دو دسته مولد و موسس و انتقال دهنده تقسیم میشوند. علامه اندیشمندی موسس بود و افکارش از طریق شاگردانش در جامعه و تحولات اجتماعی تاثیر گذاشت و این تاثیر را میتوان در تاثیر شهید مطهری دید که در غالب آثارش در حال شرح و بسط آراء استادشان علامه طباطبایی است که بسیار موجز نویس بود و این بیانات نیاز به شرحهای مفصل داشت.