شیخ مفید از احیا کنندگان بزرگ علوم اسلامی (11ذی القعده سال 336) و از مروجان سختکوش فرهنگ شیعی است که در نشر فقه امامیه اهتمام ویژهای کرد. وی از همان دوران کودکی قرآن را نزد پدر خود فرا گرفت و به همراه پدر به بغداد میرفت و نزد اساتید برجسته عصر خویش علوم متداول زمان را به خوبی فرا گرفت و به مرتبه بالایی علمی رسید به گونهای که با داشتن سن و سال کم امیر عضدالدوله دیلمی به منظور ارج نهادن به مقام شامخ علمی شیخ به دیدار وی آمد.
منزلت علمی شیخ مفید
قبل از شیخ مفید، فقه در بین علمای شیعه به صورت کنونی رایج نبود احادیث
فقهی منقول از ائمه اطهار(ع) با سلسله سند در کتابها نقل میشد و فقها هیچ
گونه تصرفی در متن حدیث نمیکردند و حتی در نقل احادیث، سلسله سند آنها
را ذکر میکردند. بعدها این شیوه، اندکی تکامل یافت و فقها به خود اجازه
دادند در همان محدوده احادیث تا حدی اجتهاد کنند.
در این دوره، تمسک به ظواهر احادیث به شدت رواج داشت و بهره گرفتن از عقل و
اندیشه منزلت چندانی نداشت و این امر در مسیر تکامل علوم و پیشرفت علما
مانع ایجاد کرده بود. اما با ظهور شیخ مفید این مانع جدی از مسیر حرکت
اندیشمندان شیعی برداشته شد. شیخ با نیروی ادراک قوی خود در برابر جمود
حاکم قیام کرد و مشرب فقهی جدیدی را بر اساس قواعد و اصول منظم پایهگذاری
کرد و شاگردانش، سید مرتضی و شیخ طوسی این راه را ادامه دادند. شیوه اجتهاد
شیخ مفید، راه میانهای بین روش حدیثی شیخ صدوق و شیوه قیاسی ابنجنید در
فقه بود. شیخ مفید برای استنباط احکام، اصولی را در کتاب«التذکره باصول
فقه» تدوین کرد و سید مرتضی در کتاب الذریعه و شیخ طوسی در کتاب عده الاصول
ابتکار استاد را پی گرفتند؛ البته لازم به یادآوری که شیخ طوسی در این
شیوه از استاد خود«ابن ابی عقیل عمانی» الهام گرفته بود.
شیخ در شیوه اجتهادی خود برای عقل جایگاه بلندی قائل بود و یکی از راههای
رسیدن به شناخت مفاهیم کتاب و سنت را عقل میدانست و حتی بر این اعتقاد
بود که اگر حدیثی مخالف احکام عقل باشد مردود است. شیخ مفید با همان صلابت و
قدرتی که در برابر اندیشه حدیثگرایی ایستاد با کسانی که قیاس را ملاک
استنباط احکام قرار میدادند مقابله میکرد و از استاد خود ابن جنید به
دلیل تبعیت از این شیوه با شدت توام با احترام انتقاد کرده و با برهان قوی
آن را رد میکرد و کتابهای«نقض رساله الجنیدی الی اهل مصر» و« النقض علی
ابن الجنید فی اجتهاد الرای» در رد تالیفات ابنجنید نگاشت.
بنابراین شیخ مفید با طرد فقه مبتنی بر حدیثگرایی و کنار گذاشتن
روش فقهی مبتنی بر رای شخصی و قیاس، راه سومی را در فقه هموار نمود. در این
شیوه اجتهاد شیخ بین اخبار متعارض جمع کرده و از به کارگیری اخبار آحاد
عاری از قرائن صحت خودداری و با تدوین اصول فقه، فقه جدیدی را پایهگذاری
کرد.
شرایط اجتماعی و سیاسی دوران زیست شیخ مفید
در قرن چهارم و پنجم هجری قمری، اوضاع سیاسی حاکم بر ممالک اسلامی با
تنشهای زیادی روبهرو بود به طوری که خلفای عباسی مناطق زیادی از
سرزمینهای اسلامی را در سال ۳۲۰ هجری قمری از دست دادند و بسیاری از قلمرو
اسلامی تحت زعامت حکومت آل بویه قرار گرفت. «احمد معزالدوله» در سال ۳۳۴ ق
وارد بغداد شد و با شکست دادن خلیفه عباسی «المستکفی بالله» آنجا را فتح
کرد. وی چهارده روز بعد از به حکومت رسیدن، برادرزاده خلیفه قبلی «لمطیع
الله» را جایگزین خود کرد و بعد از آن زمان تا ۱۱۰ سال سیطره آل بویه بر
مرکز خلافت عباسی در بغداد ادامه پیدا کرد.
آل بویه با اینکه در ابتدا گرایش مذهبی «زیدی» داشتند، اما بعد از به حکومت رسیدن، بیشتر گرایش امامی مذهب را دنبال کردند.
در این دوره فضای گفتمان علمی برای شیعیان بازتر شد؛ به گونهای که
تحولات سیاسی و دیگر جریانهای اجتماعی، علمی و فرهنگی در مناطق گوناگون
سرزمین های اسلامی سبب شد تا شیعیان از گوشه و کنار ممالک اسلامی به سوی
بغداد آمده و با همتی بلند، به تشکیل و تاسیس حوزههای علمی و نشر معارف و
حقایق اهل بیت(ع) دست بزنند؛ لذا علمای بزرگی همچون شیخ مفید، ثقه الاسلام
کلینی و سایر اندیشمندان امامیه به بغداد هجرت کردند که حمایت های دولت آل
بویه در تکریم اندیشمندان شیعه نیز، یکی دیگر از عوامل هجرت علمای شیعه به
بغداد بود.
شیخ در عصری میزیست که علمای بزرگی از مذاهب مختلف اسلامی در مرکز حکومت
اسلامی، بغداد زندگی میکردند و مجالس بحث وگفتگوی علمی بین آنها متداول
بود و بیشتر اوقات این مناظرات پیش خلفا برگزار میشد طبیعتا شیخ برای دفاع
از مبانی اعتقادی شیعه در این مناظرات حاضر میشد و با مخالفین به مناظره
میپرداخت و به شبهات آنان پاسخ میداد و این مباحث را به گونهای ارائه
میشد که هر گونه کینه و دشمنی را از دل مخالفین میزدود، به طوری که هنگام
فوت این شخصیت بزرگ علمی و مذهبی مردم بغداد از مخالف و موافق بشدت متاثر
بودند و با شرکت گسترده خود در تشییع این تاثر را به نمایش گذاشتند.