سیدجواد میری، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، در گفتوگو با
خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا)، در خصوص ارزیابی تعابیر رایج در مورد شریعتی که او را مروج گفتمان انقلاب و رادیکالیزه کردن اسلام میدانند، گفت: این تعابیر نادرست نیست، اما در جامعه ما مدام به صورتی کلیشهای در مورد علی شریعتی گفته میشود و از سوی چپ و راست برخی تعابیر به گونهای دستاویزی شده است تا گفتمان شریعتی را تخریب کند، ولی اگر بخواهیم واقعیت تفکر شریعتی را بفهمیم نیاز داریم از این کلیشهها فاصله بگیریم و او را به عنوان یک جریان لحاظ کنیم که تقریبا میتوان گفت دست کم پنج یا شش دهه در این کشور ریشه داشته است و یکی از پیشگامان این گفتمان شریعتی بوده است و سوال اصلی باید در خصوص گفتمان شریعتی باشد که این گفتمان چیست.
شریعتی و گفتمان بازگشت به خودمیری افزود: گفتمانی که شریعتی از آن یاد کرده و تمام انرژیاش را به عنوان یک روشنفکر در عرصه عمومی مصروف آن ساخته است، گفتمان بازگشت به خود یا بازگشت به خویشتن است. برای فهم این گفتمان باید دانست گفتمانها در خلا شکل نمیگیرند.
وی با بیان اینکه همزمان با گفتمان شریعتی دو گفتمان رقیب وجود داشت که هر کدام به گونهای از رانت قدرت استفاده میکردند، گفت: یکی گفتمان سکولاریسم بود که از رانت قدرت استفاده میکرد و دیگری گفتمان سنتی بود که از رانت قدرت دینی بهرهبرداری میکرد. در بین این دو نگاه گفتمانی متولد شده بود که هم جامعه سکولار را نقد میکرد و از سوی دیگر بینش سنتی را در جهان معاصر مورد نقد قرار میداد.
میری افزود: برخی بدون آنکه مفهوم بازگشت به خویشتن را همانند روشنفکرانی چون شریعتی استفاده کنند، آن را به معنای برگشتن به خود و گذشته دانستهاند، برای مثال کسانی بودند در بین چپ یا تودهها و لیبرالها که بازگشت به خویش را تخطئه میکردند و خویش را به معنای بازگشت به سلف صالح میدانستند، همان چیزی که سلفیان مطرح میکنند و سر سلسلهجنبان این بحث را سیدجمال میدانستند و او را با عنوان بازگشت به سلف مطرح میکردند و می گفتند تمام پروژه شریعتی عبث است، زیرا جهان معاصر را نتوانسته واکاوی کرده و نسبتش با مدرینته را دریابد.
وی تصریح کرد: از سوی دیگر برخی مطرح میکنند که اسلامشناسی شریعتی اشکالات اساسی دارد. این افراد معتقد بودند که سنتی که شریعتی استفاده میکند، به معنای سنت فقهی است و از آنجایی که خود بخشی از متولیان دین بودند، وقتی به گفتمان شریعتی نگاه میکردند میگفتند که بازگشت به سنتی که شریعتی و امثال او مطرح میکنند، کامل و جامع نبوده، زیرا سنت را نفهیمده و هضم نکرده است و ایشان چون درفضای سنتی رشد نکردهاند، دچار انحراف شدهاند و با این استدلالات، اسلامشناسی شریعتی را میکوبیدند و از این منظر، کل پروژه شریعتی را زیر سوال برده و میگفتند جایی که شریعتی ما را میخواهند ببرد محصول نگاه سنتی نیست و از آن نگاه مارکس، سارتر و هگل بیرون میآید.
معنای بازگشت به خویشتنمیری با بیان اینکه پروژه شریعتی یا بازگشت به خویشتن نیاز به واکاوی جدی دارد، گفت: بازگشت به خویشتن شریعتی به معنای برگشت به گذشته نبود و شریعتی بازگشت را به معنای باز گشتن یا دوباره یافتن خود غیرغربی یا خود غیریوروسنتریک در جهان معاصر و در نسبت با سنت و مدرنیته میدانست.
وی افزود: شریعتی از معدود اندیشمندان جهان اسلام بود که به دنبال یافتن هندسه نسبت ما با تعییر و تحولات مدرن در جهان و از سوی دیگر بازخوانی میراث معنوی ما در نسبت با جهان مدرن بود، یعنی دنبال این نبود که دوباره نگاه ملااحمد نراقی و ملاصدرا را در همین روزگار احیا کند و کاری که سید حسین نصر با تمام احترامی که به او قائلیم و افرادی نظیر او در پی آنند، انجام دهد.
این عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی ادامه داد: شریعتی میگفت دنبال سنتی هستیم که بتواند نسبت ما را به عنوان یک سوژه غیریوروسنتریک در جهان معاصر، نسبت به معاصرت و سنت مشخص کند. از این جاست که راه شریعتی از بسیاری از مصلحان جدا میشود وچون این پروژه را به این صورت نمیفهمند، میخواهند شریعتی را طوری معرفی کنند که با روح وی سازگار نیست.
شریعتی و معنویت پساعلمیمیری تصریح کرد: برای مثال در کتاب تاریخ و شناخت ادیان شریعتی صحبت از معنویتی میکند که نام آن را معنویت پساعلمی میگذارد و معتقد است که ایرانی که تاریخ ایران را میشناسد، باید به این آگاهی رسیده باشند که سوژه ایرانی یک سوژه دینی است و در جهان معاصر یک رسالت خاص باید برای آن قائل شد و فهم سنتی خود از دین در هندسه معرفت مدرن و معاصر را معرفی کرد ه و سعی و تلاش کرد که تاثیر جهان مدرن را در فهم دینی دریافت.
میری ادامه داد: وقتی ما توانستیم این تاثیرو تاثر را بفهمیم آن موقع با یک نگاه جدید به معنویت که ما به گونهای میراثدارش هستیم و این ما میتواند هندی یا چینی و کسانی که با سوژه یوروسنتریک فاصله دارند، باشد. ولی چون ما در مورد جهان اسلام صحبت میکنیم، باید در مورد میراث دینی و حکمی اسلام صحبت کنیم که چگونه میتواند به بشر امروز کمک کند.
این پژوهشگر دین تصریح کرد: صحبت شریعتی محلی نبوده و مخاطبش جهانی است، زیرا او معتقد است که انسان امروز در جهان سوسیالیستی و لیبرال تغییر زیادی کرده است و انسان امروز بسیار قدرتمند شده و توانسته است به ماه برود و یا ابزاری بسازد که با دکمهای جهان را نابود کند اما این چنین انسان قدرتمندی دچار از خود بیگانگی و Angst یا پریشان احوالی شده که قرار بوده علم آن را حل کند.
وی ادامه داد: علم میخواست بگوید جای دین را گرفته است و دین خرافه بوده و از دل جادو جنبل در آمده و در چنین جهانی افسونزدایی شده تنها نهادی که میتواند پاسخهای انسان را بدهد، علم است. ولی علم به جای آنکه اضطراب او را کم کند، بیشتر کرده و او میگوید ما نیازمند معنویت پساعلمی هستیم که زمانی میتواند به وجود بیاید که سوژه مخصوصا ایرانی رابطه خود را با جهان مدرن و سنت مشخص کند.
شریعتی در قالب سنتی قرار نمیگیردمیری افزود: اتفاقی که پس از شریعتی روی داد که به نام وی تمام شد، باعث شد خیلیها پروژه وی را در قالبهای سنتی تعریف کنند و وقتی شریعتی صحبت از فاطمه فاطمه است یا بازگشت به خود میکند، آن را احیا سنت تعبیر نمایند، در حالی که صحبت شریعتی این نیست و او به دنبال برقراری نسبت انسان مدرن با سنت بود. این کلام شاید ساده باشد، اما شما وقتی نسبتتان را به معنای فهمی، درکی، شعوری و وجدانی نتوانید با غیر یا دیگری یا تاریخ خود مشخص کنید، لاجرم شروع به تکرار گذشتههای ویرانگر میکنید.
میری تصریح کرد: اگر از منظر شریعتی به اتفاقات جهان به ویژه آنچه در جهان اسلام و به نام اسلام و سنت رسولالله روی میدهد نگاه کنیم، چه نتیجهای می گیریم؟ از نگاه شریعتی اتفاقاتی چون داعش، بوکوحرام، القاعده و دیگر حرکتهای خشونتآمیز صرفا دستپرورده آمریکا وصهیونیسم جهانی نیست، زیرا آنها از بسترهای اقتصادی، اجتماعی و تاریخی جهان اسلام به نفع پروژههای خود استفاده میکنند.
وی ادامه داد: سوژه داعش بازگشت به خویشتن را به معنای بازگشت به گذشته و سلف ترجمه کرده است و چیزی که با نام تغییرات در جهان معاصر اتفاق افتاده را شر کامل میداند به عبارت دیگر آنها منکر تاریخ بوده و معتقد بودند باید به سال اول هجری و مدینه نبی بازگشت و باید دید شیوه زیست پیامبر از نظر ظاهر و باطن و روابط اقتصادی، سیاسی و دینی ایشان چه بوده و این یعنی باید همه چیزهای جدید را نابود کنیم.
شریعتی و غربمیری در پاسخ به این پرسش که آیا خودی که شریعتی از آن سخن میگوید در تمایز با دیگری غربی است، گفت: برخی وقتی صحبت از خود میشود، خود را مانند موناد لایب نیتس ذاتی بسته میدانند که در خویشتن خویش فرو رفته و ارتباطی با جهان خارج ندارد و بازگشت به خویشتن در این معنا، مرزی میان خود و رقیب و حریف میکشد، در حالی که وقتی صحبت از خود میکنیم به این معناست که سوژه ایرانی دارای یک تاریخ و پیشینه و تجربهای است که با تمام فراز و نشیبهایش چه دوست داشته باشیم و یا دوست نداشته باشیم، با سوژه و تجربه ژاپنی، چینی، انگلیسی و آمریکایی متفاوت است.
وی تصریح کرد: به بیان سادهتر، انسانیت ما با هم فرق نمیکند، اما موقعیت سوژه ایرانی در فضای حافظ، سعدی، فارابی، استبداد، ملاصدرا و ستارخان و به یک معنا در تاریخ خاص ما شکل گرفته و این سوژه در مقامی قرار گرفته و وضعیتی دارد که در هندسه پیشرفت جهان مناسب نیست، اما من نمیتوانم خود را سوئدی تعریف کنم. گفتمان سکولار به دنبال این است که تجریبه مدرینه و یوروسنتریک باید در ایران نیز پیاده شود و این پروژه را هم در زمان رضا و محمدرضا شاه امتحان کردند و با تمامی قدرت پیشرفت و نتیجهاش را شاهد بودیم. در عراق نیز صدام حسین به دنبال چنین کاری بود و میخواست سوسیالیسم را با ناسیونالیسم عربی تلفیق کند و این تجربه نیز با شکست مواجه شد.
میری در پایان گفت: بعد از انقلاب اسلامی که پروژه بازگشت به خویشتن و شریعتی در مساله ضدیت با امپریالیسم به آن کمک کرد که وی یکی از نظریهپردازان پروژهای سیاسی بود، اما باید گفت پروژه شریعتی یک پروژه فکری و اندیشهای بوده و در افق زمان خودش طرحی بود که سوژه ایرانی بتواند موضع و مقام خود را در نسبت به جهان مدرن تعریف کند و اگر نتواند این کار را بکند در همه زمینهها دچار فراز و فرودهای شدیدی خواهد شد.