ابوعبدالله محمدبن ادریس در سال 150 در غزه متولد شد و به دلیل انتساب به
شافع، نیای وی که به حضور پیامبر(ص) رسیده بود به شافعی اشتهار پیدا کرد.
شافعی از خاندان «عبد مناف» بود و از این راه با پیامبراکرم(ص) خویشاوندی و
تباری قریشی داشت. شافعی در کودکی به همراه مادرش به مکه مهاجرت کرد و در
آنجا قرآن را حفظ و به فراگیری لغت، ادبیات عرب، حدیث و فقه پرداخت.
مکتب فقهی حاکم بر مکه به پیروی از «ابنعباس» قرآنی بود. ابنعباس به
تفسیر قرآن و شناخت اسباب نزول آیات و فهم لغوی آیات قرآن اهمیت میداد.
شافعی فقه را نزد برجستهترین اساتید و مفتی مکه «مسلم بن خالد زنگی» آموخت
و در این مکتب تبحر لازم را کسب کرد.
شافعی، روششناسی جدیدی را پی ریزی کرد که در پرتو همنهادسازی دو مکتب
فقهی اهل حدیث و اهل رای به دست میآمد. سنگ بنای اصول شافعی مرجعیت نصوص
دینی برای فهم احکام عملی زندگی فردی و جمعی بود. از دیدگاه شافعی، نصوص
دینی به آنچه در کتاب و سنت بیان شده محدود نمیشود، بلکه دایره آن به
گونهای گسترش مییابد که اجماع، گفتار و عمل صحابه و حتی قیاس را در
برمیگیرد.
منابع فهم احکام شریعت از دیدگاه شافعی
از نظر شافعی، قرآن اصلیترین منبعی است که در آن شریعت به طور کلی بیان
شده است و تمامی احکام را دربرمیگیرد. شافعی تاثیرپذیری قرآن از فرهنگ و
واژگان غیرعربی را به شدت انکار و بر عربی بودن آن تاکید میکند، از این رو
فهم و استباط شریعت از قرآن را در گرو آشنایی و تسلط به قواعد زباشناسی
عربی میداند.
سنت، هرچند در مرتبه بعد از کتابت قرار دارد، ولی یافتهها و احکام مبتنی
برآن از اعتباری همچون احکام قرآن برخوردار است. سنت از نظر شافعی به معنای
مجموعه گفتار، رفتارو تقریرات بر جای مانده از پیامبر(ص) است. وی با
استناد به آیاتی از قرآن، اعتبار سنت را اثبات و دیدگاه مخالفان که بیشتر
از خوارج بودند را رد میکرد. شافعی با استناد به آیه «و ما ینطق عن الهوی
ان هوی الا وحی یوحی» منبع سنت را همسنگ با قرآن قلمداد میکند.
اجماع، سومین منبع فهم شریعت است که در مرتبه پس از کتاب و سنت قرار دارد و
در نهایت اجتهاد و قیاس آخرین منبع فهم احکام شریعت از دیدگاه شافعی بود و
میزان اعتبار آن به منبعی بستگی دارد که به آن قیاس میشود. به این ترتیب
قیاس به کتاب، قیاس به سنت، قیاس به اجماع و قیاس به قول صحابه از نظر درجه
اعتبار در پی یکدیگر قرار میگیرند.
فقه سیاسی شافعی
فقه اهل سنت بر پایه روشی که شافعی پایهگذاری کرد، به مرحلهای تازه وارد
و زمینه را برای گسترش و دخالت آن در حوزههای گوناگون فردی و جمعی زندگی
مسلمانان فراهم شد. هر چند فقه سیاسی در مجموعه مباحث فقهی شافعی سهم
بسیار اندکی دارد و از بحث کوتاهی درباره امامت فراتر نمیرود، ولی شافعی
توانست دایره شریعت را گسترش دهد که سیاست را نیز دربرمیگیرد و راه را
برای نظریه پردازی فقهی درباره سیاست و حکومت هموار کند.
مفهوم امامت نزد شافعی به معنای شخصی است که مسئولیت هدایت و رهبری جامعه
را بر عهده میگیرد و آن را نباید با آنچه که شیعیان به آن اعتقاد دارند،
خلط کنیم. امامت از نظر شافعی با استناد به کلام امام علی(ع)، امری ضروری
برای جامعه است. وی همچنین با استناد به روایاتی که از پیامبر(ص) درباره
فضیلت قریش و شایستگی آنان برای امامت نقل شده است قریشی بودن را شرط امامت
قلمداد میکند.
افزون بر آن، شافعی موافقت و اجتماع مردم را نیز شرط میکند. هر چند این
اجتماع از راه تغلب و زور نیز منعقد خواهد شد. شافعی اگر چه هاشمی بودن را
شرط امامت نمیدانست ولی به دوستی اهل بیت(ع) پایبند بود و با وجود آن که
خلفای پیش از امام علی(ع) را از امام برتر میدانست، ولی به علت دلبستگی
فراوان به علی(ع) برخی او را رافضی میخواندند.